. تقدیم به مادران فلسطین ✍فاطمه نوروزی صدای قلبت در اتاق معاینه پیچیده بود و من با هیجانی وصف ناپذیر نمی‌دانم به چه سویی نگاه می‌کردم که تو را با همهٔ وجودم می‌دیدم! چندماه همین طور گذشت تا تو را در آغوش گرفتم و قاب چشمانم صورت ماهت را در خود جای داد و جانی تازه گرفت. هرروز که خورشید طلوع می کرد به قد و بالای تو و دستان تو نگاه می‌کردم تا ببینم چقدر بزرگ شده‌ای! آیا وقت آن رسیده که سنگ در دست بگیری و در میدان جنگ، قد علم کنی و دوشادوش مردان، جنگ‌آوری کنی؟! روزها وسال‌ها گذشت و امروز کنار پنجره، نشسته‌ام و می‌شنوم که اسامی شهدا را اعلام می‌کنند... از این پس، من مادر شهید هستم... @AFKAREHOWZAVI