«گزارش یک دیدار» ✍راضیه کاظمی‌زاده هر چه به مسیر نزدیک‌تر می‌شدیم، دلهره و‌ اضطرابم بیشتر می‌شد، گویا خوشحالی جای خود را به اضطراب داده بود، لحظه‌شماری می‌کردم برای دیدار یار دیرین انقلاب! به میدان جمهوری تهران رسیدیم، وارد خیابان بهارستان شدیم! اتوبوس ایستاد همه با هیجان فراوان پیاده شدند! تعداد زیادی از بانوان با هم، به مسیری مشخص می‌روند، کارت شناسایی‌ها را نشان می‌دهیم و اجازه‌ی ادامه دادن به مسیر صادر می‌شود! خوب به اطراف نگاه می‌کنم! کوچه‌هایی با عرض کم و خانه‌هایی که از ظاهر آنها نمایان بود که سال‌های زیادی از ساخت آنها می‌گذرد! بالاخره وارد محوطه‌ی اصلی شدیم، مکانی بزرگ با دیوارهایی بلند، در انتها قفسه‌های فلزی کار شده بود که در آنجا از وسایل نگهداری می‌کردند، کمی جلوتر جایی بود که با دقت بازرسی می‌کردند، هنوز هم خبر از ساختمان باشکوه و تجملاتی نبود! با خود گفتم حتما جلوتر این سادگی تمام می‌شود و ما وارد جایی با شکوه و عظمت می‌شویم! اما هر چه جلوتر می‌رفتم تعجبم بیشتر می‌شد، چرا اینجا همه چیز این‌قدر ساده و به‌دور از تجملات است؟! مگر اینجا مکانی نیست که اول مرد ایران با عام و خاص دیدار دارد؟! پس چرا امروزی و مدرن نیست؟! کجای دنیا رهبرش در چنین جای ساده‌ای سخنرانی‌های مهمش را انجام می‌دهد؟! سادگی به حدی است که فرش پهن نکرده بودند و به جای آن از گلیم‌هایی ساده استفاده شده بود! بالاخره بعد از بازرسی دقیق دوم توانستیم وارد حسینیه شویم، اندکی در صف ایستادیم تا بلکه جایی برای نشستن پیدا شود اما متأسفانه دیر رسیده بودیم و همه حسینیه تقریبا پر بود، انتهای یکی از درها ایستادم! خوشحال بودم که از آنجا به راحتی می‌توانستم رهبر عزیزمان را ببینم، حضرت آقا راس ساعت ۱۰ با اقتدار فراوان وارد شدند، همه به احترام ایشان ایستادند و شعار« صل علی محمد یاور مهدی آمد» فضای سالن را پر کرد، اندکی گذشت! گویا دل‌ها آرام گرفت و هیاهو ها کمتر شد، افرادیکه جلوی ما بودند نشستند، تازه چشمم به رهبر، آن مرد بزرگ و نورانی افتاد، اشک چشمانم مانع می‌شد خوب ایشان را ببینم، تند تند اشکانم را کنار می زدم اما حریف آنها نمی‌شدم، حسی وصف ناشدنی بود، بغض، گریه، اشک، خوشحالی! برنامه با تلاوت آیه‌ای از قرآن که بیانگر یکی از زنان اسوه قرآنی بود آغاز شد، بلافاصله بعد از آن سرودی زیبا از دختران سرزمین‌مان اجرا شد، که تحسین رهبر عزیز و این پدر مهربان را در برداشت، مجری بر روی صحنه رفت و از حضرت آقا رخصت خواست و ایشان به او «رخصت» دادند، با هر بار شنیدن صدای آقا خوشحالی عظیمی قلبم را فرا می‌گرفت، چقدر زیبا! انگار با پدرت صحبت می‌کنی و او با مهربانی به تو «رخصت» می‌دهد، مجری با صلابت برنامه را آغاز کرد، و بعد از آن یک به یک از بانوانی که در عرصه های مخصوص خود نخبه بودند دعوت شد و هر کدام آنچه را که آماده کرده بودند، خواندند، آقا نیز مانند استادی دقیق به سخنانشان گوش می‌دادند و گاهی نکاتی بر روی کاغذ یادداشت می‌کردند، تمام مدت حواسم به حرکات آقا بود، به نگاه‌هایش، حرکت دستانش، صحبت کردنش، چه آرامشی دارد این مرد، انگار کوهی از صبر و استقامت در برابرم می‌دیدم! بعد از اتمام برنامه‌ها، تازه سخنرانی حضرت آقا شروع شد! لحن صدا بسیار آرام و در عین حال محکم و با صلابت بود، ایشان در ابتدای عرایض خود از همه‌ی کسانیکه برنامه ای ارائه داده بودند تشکر کردند و سپس بر حسب نیاز، برای هرکدام جداگانه پند و اندرزی بیان کردند و در انتها فرمودند : «حتما کار آنها از طریق دولت پیگیری خواهد شد»! ایشان سخن خود را با بیان دو بانوی اسوه‌ی قرآنی، یکی حضرت آسیه همسر فرعون و دیگری حضرت مریم ادامه دادند! و از ما زنان خواستند که در مرحله‌ی اول وظیفه ی مادری و همسری خود را فراموش نکنیم و سپس بیان فرمودند که در عرصه‌های مختلف اجتماعی حضور پررنگ داشته باشید و از آن طرف به مردان یادآور شدند، اگرچه طبق فرمایش قرآن وظیفه ی «قیمومیت» به آنان سپرده شده، اما باید توجه داشت که در این راه اعتدال را در پیش گیرند و در انجام وظایف منزل و خانواده در کنار زنان باشند و نگذارند زن این موجود لطیف پژمرده شود! ایشان از زنان خواستند اگر مردی به هر دلیلی از زور بازو استفاده کرد شما باید حتما از طریق قانون های تصویب شده، از خود دفاع کنید! و سخن خود را با بیان ویژگی‌هایی از بزرگ‌ترین الگوی عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پایان رساندند! براستی در کجای دنیا رهبرش این چنین از زن این موجود لطیف دفاع می کند و تا این حد او را بزرگ و عزیز می‌دارد؟! حقا که شما نائب عام امام زمان عجل الله هستید چرا که همان‌گونه زن را اکرام کردید که پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اکرام کردند و عزیز داشتند! خدا را شاکرم که در کشوری زندگی می‌کنم که چنین رهبر فرزانه‌ای دارد. @AFKAREHOWZAVI