«قاب امروز» ✍زهرا نجاتی ☘️اول؛ تلفنم زنگ زد. زن، از ناراحتی‌ای که زن‌های کوچه و خیابان و فامیل، بابت بچه چهارم بارش کرده بودند و او پشت تلفن اشک می‌ریخت. برایش که از برکت و رحمت آنچه خلق خدا ناخواسته می‌خوانندش و حقیقت خدا داده عزیز است و راحتی‌های بعدش گفتم، کمی حالش بهتر شدـ ☘️دوم؛ میان عطر بهشتی حرم و غروب، حرف‌ زن‌ها، گل انداخته بود. موضوع حرف‌ها به جای مادری، سقط‌های مکرر بود و حسرت مادرشدن. مادری از شش بار «آی یواف» ناموفقش می‌گفت و دیگری از حسرت سی ساله مادری روی دلش.. سوم؛ دوست داشتی به جای «شش بچه»«سه تا» داشتی؟ می‌گوید و رد می‌شود و نمی‌داند با من چه می‌کند. با منی که اگرچه حسرت آن‌قدر که می‌خواستم و آن طور که باید، درس می‌خواندم، روی دلم هست اما مادرانگی پررنگ‌ترین هویتم شده، اولی و دومی هم ندارد و با خود فکر می‌کنم:«چه چیزی ارزشش را داشت که یکی از فرزندانم نباشد؟» و جواب در ذهن مادرانه‌ام «هیچ» است. آن هم وقتی زیبایی و شیرینی و سلامتی فرزندانم و حلاوت بارداری را می‌چشم، مگر می‌شود این حس‌ها را با چیزی در دنیا معاوضه کرد؟ ☘️چهارم؛ آش‌های زیادی برایمان پخته‌اند از تغییرات فرهنگی و سلیقه‌ای تا تغییر نقشه ذهنی تا تغییر سبک و سیاق زندگی تا تجملات تا تغییر الگوی تربیت کودک تا تغییر سلامت و تاثیر زندگی، جوری که حالا با هزا رمصیبت،باردار شویم و با هزار مصیبت کودکی پا برزمین بگذارد، اما این وسط خوش به حال آنها که در این مسیر می‌جنگند. به عشق رهبرشان، امامشان و خاکشان. خوش به حال آنها که زیر بوق پزهای توخالی و تهاجم بی‌رحم کنایه‌ها و مهمانی دعوت نشدن‌ها و «معلوم است وضعتان زیادی خوب است»ها، راه مجاهدت انتخاب کرده‌اند. 🔹لااقل توفیقشان همان است که رهبری فرمود تمام تلاشگران عرصه جمعیت، شامل دعای خاص من می‌شوند. حداکثرش را خدا می‌داند. @AFKAREHOWZAVI