#اولين باري كه
#همسرم #عازم #مأموريت #سوريه شد
#دي ماه سال 93
#بود. يعني
#شش ماه بعد از
#شهادت قاسم به
#سوريه رفت. به من نگفت به
#سوريه ميرود. فقط گفت بايد براي
#مأموريت آموزشي به تهران بروم.😭
🍃🌷🍃
در طول مدت اين
#دو ماه مرتب با من تماس ميگرفت. من هم فكر ميكردم ايشان واقعاً تهران است. حتي موقعي هم كه از
#مأموريت برگشت چيزي از
#حضورش در
#سوريه نگفت.😭
🍃🌷🍃
تا اينكه من از روي
#عكسي كه كنار
#حرم
#حضرت زينب(س)🌷 و
#حضرت رقيه(س)🌷 گرفته بود، متوجه شدم كه به
#سوريه رفته بود.😭
🍃🌷🍃
تا مدتي بعد از
#مأموريت در حال و هواي آنجا بود. شعر «با اذن رهبرم از جانم بگذرم در راه اين حرم…» را با صداي بلند ميخواند. 😭😭
🍃🌷🍃
من هم پيش خودم ميگفتم يعني واقعاً از جانش و از زندگياش ميگذرد؟ الان هم هر وقت اين آهنگ را گوش ميدهم
#خاطرات آن روزها در ذهنم تداعی میشه.
😭😭😭
🍃🌷🍃