به روایت از همسر
#شهید :
#عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در 29
#دی ماه سال 94# به من پیشنهاد
#ازدواج دادند، روز خواستگاری
#دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش
#مهم بود را تیتر وار نوشته بود.
🍃🌷🍃
او به داشتن یک
#زندگی #ساده و
#تهیه وسایل زندگی از
#کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به
#سوریه #عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.😭😭
🍃🌷🍃
قرار بود
#عید به
#سوریه اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر
#دوم #اردیبهشت ماه اعزام شدند.😭😭
🍃🌷🍃
#عباس آقا بسیار
#مهربان و
#خوش رو بود. خیلی هم
#شوخ طبع و
#بذله گو. وقتی در جمعی حضور پیدا میکرد با
#حرفهایش همه رو
#می خنداندند،همه به خاطر این
#خصوصیتی که داشت او را
#دوست داشتند.
🍃🌷🍃
#عباس آقا گاهی از
#سوریه به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد، درباره اوضاع آنجا حرفی نمیزد و بیشتر من درباره اتفاقاتی که افتاده بود با او صحبت میکردم.
🍃🌷🍃