#پارت49
🦋پراز خالی🦋
مه مگه؟
من بی حیام یا تو که جلوی دو تا پسر مجرد دست نامزدتو میگیری میبری تو اتاق درو میبندی
این را که گفتم ارش انگار که ضامن نارجنکش کشیده شده باشد با طرف من حمله ور شد امیر سد راه او شدو گفت
چیکار میکنی دیوونه شدی ؟
ارش با فریاد گفت
امیر برو کنار من دهن این سلیته رو پاره کنم
هم ترس از اینکه مبادا امیر نتواند جلو دارش بشود را داشتم هم دلم از بابت تمام حرفهایی که به او زده بودم خنک شده بود. امیر گفت
ولش کن دیگه چرا اینقدر باهاش کل کل میکنی
با حرص از امیری که ورودی اشپزخانه را بسته بود فاصله گرفت و رو به امیر گفت
نه شرف داره، نه حیا داره ، نه ......
کلامش را بریدم من هم صدایم را بالا بردم و گفتم
هرچی به من میگی زنته. بی شرف زنته، سلیته زنته، بی حیا زنته.......
ارش به طرفم یورش اورد با صدای باز شدن در امیر اورا که قصد بالا امدن از سنگ اپن را داشت متوقف کرد و گفت
میلاد اومد. اینهمه زحمت کشیدیم سورپرایزش کنیم ، تولدشو خراب نکنید .
ارش نگاه عصبی ایی به من انداخت و من رو به او گفتم
حیف که امشب تولد میلاده اگر تولد تو بودم کوفت همه میکردم. تا یاد بگیری دیگه به من سرکوفت نزنی
امیر رو به من گفت
تو هم خفه شو دیگه ، ول میکنم جلوشو بزنه لت و پارت کنه ها
سکوت کردم ان دو به استقبال میلاد رفتند. امیر اهنگی که از قبل اماده کرده بود را پلی کرد و به همراه برف شادی به استقبال میلاد رفتند از دور نظاره گر تولد مسخره شان بودم.
نگاهی به چند بادکنکی که امیر به درو دیوار خانه زده بود انداختم و میلاد را که چه ذوق احمقانه ایی کرده بود را نظاره کردم. سر جایم نشستم . امیر وارد خانه شدو گفت
پاشو بیا بیرون دیگه
از اون وحشی میترسم
خندیدو گفت
پاشو بیا اون کاریت نداره
برخاستم به حیاط رفتم و رو به میلاد گفتم
سلام
سپس لبخند زورکی ایی زدم و گفتم
تولدت مبارک
به گرمی به من لبخند زد و گفت
مرسی
انگار که متوجه غم من باشد دستی به موهایم کشید ان کج و کوله هایی که ارش کوتاهش کرده بود را کمی به هم ریخت و گفت
چرا ناراحتی؟
موهایم را مرتب کردم و گفتم
نه ناراحت نیستم
دستم را گرفت و گفت
بیا کارت دارم.
مرا به دنبال خودش کشاندو به اتاقش برد. در را بست و گفت
هیچی نگو بهشون. من میدونستم امشب میخوان منو سورپرایز کنند.
ناخواسته خندیدم و گفتم
از کجا میدونستی؟
شیرینی فروشی سر خیابون واسه کیک به من زنگ زد گفت اماده س. منم دوزاریم افتاد و حالیش کردم قضیه سورپرایزی بوده اونم ازم قول گرفت به کسی نگم.
تو هم که نگفتی
خندید و گفت