. بلندمرتبه بود، از فراز بام افتاد هنوز گرم دعا بود و از کلام افتاد برای هر دو لب او اگرچه زحمت داشت ولی برای امامش بنای صحبت داشت: حسین! کوفه میا؛ کوفه قلبش از سنگ است مرام شهر، چو ویرانه ایست از پابست اگرچه نامه برای تو می‌فرستادند وگرچه نام تو را از مناره سردادند_ به یاری تو در اینجا ولی امیدی نیست مراد من! به‌خدا بهر تو مریدی نیست اگرچه نامه نوشتم بیا؛ ولی تو نیا حلال کرده کسی بین کوفه خون تو را گرفته کاسبی هر که هست آهنگر یکی سفارش خود داده چند تیر سه‌پر_ گمان کنم هدفش سینه‌ی مطهّر توست فقط نه سینه‌ی تو، حلق پاک اصغر توست نگاه حرمله و چشم آب‌آور تو...! چه غصه‌ها که نبارد حسین! بر سر تو سر سفیر خودت باز منّتی بگذار برای اکبر خود چند تا عبا بردار برای تازه جوان‌هاست قحطیِ جوشن فدای قامت دلجوی قاسم بن حسن! مخدّرات نبودند همرهت ای کاش! حسین! بیشتر از قبل، پیش زینب باش هوای کوفه به غیر از سیاهیِ شب نیست به جان فاطمه، بازار جای زینب نیست به جای بوسه تو را سنگ می‌زنند همه به موی دختر تو چنگ می‌زنند همه بلندمرتبه شاها! ببین پریشانم! ز بام کوفه برای تو روضه می‌خوانم: "نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد" ذاکر ......................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab