eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
269 عکس
171 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. گفتم بیا حالا پشیمانم که گفتم ازبسکه یاد خواهرت زینب میفتم آقای من برگرد وقت روزدن نیست اینجا برای کشته های تو کفن نیست بازارشان رونق ندارد سال تا سال چوب حراجی میزنند اینجا به خلخال لشکر بیاور باخودت دختر نیاور جان علی! شش ماهه را دیگر نیاور آهن فروشان تا سحر بازند اینجا از شاخه هم سر نیزه میسازند اینجا اصلاً شما داری چه اصراری بیایی؟ مشک اضافه کاش برداری بیایی می تازد اینجا روی چشمت خواب، حتی اینجا طرفدارت نمانده آب، حتی گفتم حسین و خنجری از پشت خوردم یک مُشت، کوفی آمدند و مُشت خوردم تکیه به دیواری زدم که بر سرم ریخت از دار افتادم تمام پیکرم ریخت با تو سر دعوا و حرص مال دارند اینجا برای جنگشان گودال دارند در شهر پیچیده خبرهای زیادی پای تجارت رفته سرهای زیادی بد اخمی و زخم زبان ها را ندیدی کندی خنجرهای آن ها را ندیدی انگشتر پیغمبری را در بیاور جای عبا و پیرهن، معجر بیاور ✍ .
. نوزاد های فــــتنه چرا زاده می شوند؟ شمشیرها برای که آماده می شوند؟ کوفه میا حسین که این خـاک هـای سرخ بهر نماز عشق تو ســـــــــجاده می شوند روی سرت حساب و کتابی عجیب هست اینجا معادلات بـلا ســاده می شوند اینجا یکی یکی به شما پشــت می کـنند این تشنه ها که مست می و باده میشوند هجده هـــــزار نامه برایت نوشته اند خون را چــــقدر زود به پایت نوشته اند اینجا گلاب هـست ولی گل عفیف نیست یعنی به غیر داس به دست حریف نیست نام تورا دو چشـــــم ترم جار می زند در زیر تیغ، ناله چشمم خــــــفیف نیست اینجا سیاه مشقِ لبت پاره می شـــــود اینجا کسی به فکر خطوط ظریف نیست کوفه کجا و نیـــــــــــــت خیر شما کجا؟ کوفه قسم به نام تو با تو ردیف نیست اینجا نمـــــازها اثرات دورویـــــــی است اینجا حدیث ها همــــه بیراهه گویی است اینجا سرشته شـــــــد گِل قاضی شریح ها اینجا پُر اســــــت از دل قاضی شــریح ها اینجا تفـــــــکر علوی خاک میـــــــــخورد در زیر فرش منــــزل قاضی شریــــــح ها آقا سر عزیــــــــــــز تو بر باد می رود با حکم های بــــاطل قاضی شریح ها در کوفه ای که گشته عقاید خلاف دین هر خانه گشته محفل قاضی شریح ها اینجا تنورها دلـــی از سنگ می پــــــزند در ذهن ها تفکری از جنگ می پــــــزند لب تشنه ماندم و کســـــی آبم نمی دهــــد چشمم نشانه غیر ســــــرابم نمــــــی دهد سنگ و حصیر و آتش و تیغ و لبان خشک قدر غریــــــــــبی تو عذابـــــــم نمی دهد گرچه سر کناســــــه* تنم تاب میخورد داغی بــــجز غمت تب و تابـــم نمی دهد شکل سفال پــُـر ترکی هســــتم و بجز دستان حیله کار، لعابــــــــــــــــم نمی دهد دیگر مپرس از چه دلم بی شکیب هست "زیرا امید وصل توأم عن قریب هــست" *کناسه: نام محلي در کوفه که قبلاً حالت بازاري و تجاري داشته و موقعيت آن، بين مسجد سهله و مسجد کوفه بوده است.افراد اعدامي را در اين مکان بر دار مي‏کشيدند.علي‏ «ع‏» در اين محله، لشکر خود را سامان داده به جنگ صفين شتافت.امام مجتبي‏ «ع‏» نيز پس ازشهادت پدر، سپاه خود را در اينجا آماده کرد.ابن زياد هم کوفيان را در همين محل بسيج‏کرد و به جنگ حسين‏ «ع‏» فرستادو بدن مسلم بن عقيل(ع) را در اين ميدان به دار کشيدند. (فرهنگ عاشورا، عنصر شجاعت، ج ۱، ص۳۹۲) ✍ .
. شد سرم بر دار، پیش پای تو آخرسری می رسی جایی به من که هست در معبر، سری بر زمین خوردم همان وقتی که آمد نام تو دست بر می دارد از بالای خود، کمتر سری هر سری یک فکر دارد ... جان من آقا نیا آه، از اینجا هزاران فکر دارد هر سری می زنند اینجا همه هر روز زیر حرفشان وای از این وعده ها... این حرف های سرسری فکر کن دارد چه حالی چشم های خواهرت آن زمانی که ندارد روی خود معجر، سری چشم دوره گردشان می گیرد -آقا دیده ام دور از جانت- برای دست و انگشتر، سری پله پله می روی پایین و پایین تر ولی بعد بالا می بری بر پلهء منبر سری پیش پیش آقا برایت روضه ها خواندم ببخش پیشکش کردم برایت لحظهء آخر، سری ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله این سینه ای که بر غم و مهر تو مبتلاست قبل از ولادتم به خدا با تو آشناست از آن دمی که دیده گشودم بر این جهان چشمم فرات و در دل من شور نینواست آقا قسم به آه جگر سوز مادرت هر روز من محرم و هر لحظه ام عزاست هر دل در انتظار بهشت برین بود اما بهشت گریه کنان تو کربلاست از زیر خیمه گاه تو مولا کجا روم زیرا دلم مقیم حسینیه ی شماست هر جا که می روم ز تو دم میزنم حسین مجنونم و حساب من از دیگران جداست باور نمی کنم که جدایم کنی ز خود حتی دمی که دست من از دامنت رهاست زهرا میان گریه کنان گریه می‌کند هر جا که خیمه‌های عزاداریت بپاست محشر برای روضه ی تو می تپد دلم آنجا بگو به نوکرخود روضه ات کجاست ✍ ........................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. غزل  اوّل محرّم  و مرثیه‌یِ حضرت مسلم علیه‌السلام هرکس فقط رو زد به او  با آبرو شد جذبِ نگاهَش هرکه شد مجذوبِ هو شد اِعجازِ برقِ چشم‌هایِ نافذِ اوست در طُرفَةُ‌العِینی زُهیرَش زیر و رو شد چشمَم به رویِ خیر و خوبی وا نمی‌شد مِیْ در سَبو با اَمرشان آبِ وضو شد محشر می‌آید تا ببیند چشمِ نوکر خواهانِ هرچه بود دلبر...موبه‌مو...شد دارد مقامی برتر از علّامه‌یِ دَهر آنکه زِ دنیا طعنه خورد وُ کَلبِ او شد پیشِ خدا جوُنِ سیاهَش روسفید است بدبو که آمد در حَرَم خوش‌رنگ و بو شد تنهایِ کوفه کوچه و پس کوچه‌ها را با گریه طِی کرد و پریشانِ گلو شد کوفه میا هر که دَم از یاریِ ما زد تا حرفِ دنیا شد به‌کُلّی زیر و رو شد تیرِ سه‌شعبه می‌دَرَد زیرِ گلو را حُلقومِ طفلِ خیمه چون چشمِ عمو شد ویرانه‌هایِ کوفه جایِ نازدانه‌َست ندبه دَوایِ غصّه و دردِ مَگو شد بن_عقیل_علیه_السلام ✍ .......................................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به انتهای مسیرش رسید دل‌نگران گذشت از دل قومی پلید دل نگران قدم گذاشت به دارالخلافه با هیبت قدم گذاشت یل موسپید دل‌نگران میان کوفه قدم می‌زد اینچنین مسلم غریب ، تشنه‌جگر ، ناامید ، دل نگران به پای بندی مردان کوفه دل‌بسته است مراد عازم شهر و مرید دل‌نگران بگو به غیرت تاریخ کوفه بر بخورد سفیر نامه‌برش شد شهید دل نگران نوشته‌اند که در لحظه‌ی شهادت بود حسین بابت خیمه شدید دل‌نگران .
. علیه_السلام ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
‍ . #فهرست اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: #سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی .............
. 👈 👈 👈 👈 لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مولای ما که اشک نگاهت مداوم است بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است داری برای غربت او گریه می کنی او بی پناه در وسط قوم ظالم است نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون تنها به فکر رأس حسین و غنائم است نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین سمت دیار مردم بد عهد،عازم است حالا به روی بام به وقت شهادتش از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است صدشکر،دخترش سر او را ندیده است ناموس او احاطه میان ِ محارم است انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ رأسش بریده گشته و انگشت سالم است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
علیه‌السلام علیه السلام کوهى ز درد بر سر شانه کشيده ام گشتم ولى براى تو يارى نديده ام ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد کوفه مياست ذکر سحر تا سپيده ام هر جا که رو زدم به در بسته خورده ام دور تمام شهر به عشقت دويده ام نذر نگاه دو على ات اين دو پسر قربان خاک پاى رقيه حميده ام بازارهاى کوفه غرور مرا شکست من طعم حرف هاى بدش را چشيده ام گفتم به طوعه هر چه که شد پشت در ميا چون داغديده غم يک خميده ام تاثير ضربه هاى لگد روى دنده هاست از مادرت بپرس دگر من بريده ام ديدم يکى سه شعبه مخصوص ميخرد در فکر چشم و سينه و حلقى دريده ام پشت قباله زن خولى سر شماست با گوش خويش قول و قرارى شنيده ام اينان به سر بريدن من قانع نيستند بنگر لباسهاى بريده بريده ام در کوچه هاى شهر تنم ريخته حسين از هر کجا که رد شده ام ضربه ديده ام يک عمر زحمت پدرت را هدر مده دلواپس عقيله قامت رشيده ام گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم نقشه براى چادر زينب کشيده ام حاجيه خانم است و بزرگ مدينه است چادر شبيه چادر ايشان نديده ام .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
. #مسلم_بن_عقیل_ع #شب_اول_محرم #حضرت_مسلم_علیه_السلام ️ کوچه ها خلوت کوچه ها تاریک این گُذر سرد و
. علیه‌السلام تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود بازى دست اراذل ،سرِ بازار شود ترسم اين است؛ بلايى که سر من آمد بين گودال سر جسم تو تکرار شود پوشيه چادر خلخال النگو معجر همه را کوفه نامرد خريدار شود من نديدم سر خونى نشده در اين شهر کودک و پير کسى وارد دربار شود سنگ از بام کند کار عمود آهن همه سرها به خدا مثل علمدار شود سر هر کوچه کمى از بدنم ريخت است خاک راه پسر حيدر کرار شود سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشم چران دختران فاطمه بد جور گرفتار شود سر دروازه حسين منتظرات ميمانم تا که اى نيزه نشين لحظه ديدار شود حنجر پاره شده ارثيه پهلو شد نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود ✍ .
. علیه‌السلام علیه السلام در وادی حسین مجال کلام نیست جز با کلام خون به مسیرش پیام نیست با ترس جان، هر آن که قدم زد درین طریق والله راه عاشقی اش مستدام نیست با خون به صفحه عرفات دلم نوشت راه وصال جز به شهادت تمام نیست عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند این کار، هتک حرمت بیت الحرام نیست؟ گویا کسی نبود که گوید به حاجیان آیا بریدن سر حاجی حرام نیست؟ یا وقت ذبح نیست کسی تا کند سوال این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست؟ این درس مسلم است که پایان عاشقی جز سر جدایی علنی روی بام نیست محبوب در حجاز و سفیرش به روی بام راه وصال این دو به جز یک سلام نیست سر روی نی تنش به روی خاک کوچه ها میخ قناره جای سفیر امام نیست ✍ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
. دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق حتی نمانده یک نفر بعد از نماز امشب با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب آنقدر اینجا بی وفایی دیده می گوید در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب تنها برای غربت خورشید می گرید ای کاش برگردد از این راه بلا یارب لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. پیام آخر اگرچه برسردارم ،میا به کوفه حسین هنوز زمزمه دارم ،میا به کوفه حسین سلام من به توای آفتاب هستی بخش چراغ محفل تارم، میا به کوفه حسین نوشته ام که بیایی،ولی به صفحه ی خاک به اشک خود بنگارم ،میا به کوفه حسین میان کوفه غریبانه می زنم فریاد امیدوصبروقرارم، میا به کوفه حسین به سنگساری مهمان به کوفه می کوشند امام آینه دارم، میا به کوفه حسین دراین دیار،به سرنیزه لاله می چینند گل همیشه بهارم، میا به کوفه حسین بیا به همره زینب، ازاین سفربرگرد امید جان فکارم، میا به کوفه حسین برای آن که نگردی تو بی علی اکبر دمادم است شعارم، میا به کوفه حسین نشسته حرمله درانتظار اصغر تو ببین که واهمه دارم، میا به کوفه حسین پیام آخرمسلم برای تواین است گذشته کار زکارم، میا به کوفه حسین به گریه گفت«وفایی» زمسلم بن عقیل به دردو غصه دچارم، میا به کوفه حسین .
. من یه کاری دارم تو یه کاری داری من قراری دارم تو قراری داری هرکدوم از ما رو با قراری ، واسه کاری انتخاب کرده حسین بد به حال کسی که برا نوکریش جواب کرده حسین یکیمون چای ریزِ شبای هیأت شد یکیمون واسه ی روضه خونیاش دعوت شد یکی پرچم‌ میده یکی اون آخر سینه زنیا دم میده به‌‌ همه غم میده اشکِ نم نم‌ میده مزد بعضیا رو شبهای محرم میده به یه عده توی سال کربلا هم میده به‌ تموم نوکراش وعده ی خلاصی از بین جهنم میده # بعضیامون شبای جمعه مسافر میشن همه زائر میشن بعضیا روضه خونن‌ ، مدّاحن بعضیا میان و شاعر میشن بعضیا گریه کنن توو خیمه حاضر میشن بعضیا حر میشن از خدا پُر میشن حتی سنگم باشن با یه نم اشک‌ عزا همه شون دُر میشن روضه آدم سازه با دل مرد و زن و پیر و جوون دمسازه چرا حیرون‌ موندیم بخدا ، در بازه خونه ی آقامون جا فراوون‌ داره سفره ی روضه همیشه پهنه بسکه مهمون داره چه کسایی که بلد بودند و توو همین خیمه گدایی کردن دلاشون و باهم کربلایی کردن سیم دل وصل شد و براشون حرفِ ولی ، اصل شد و وسط گریه یه‌ حاجت خواستن توو‌ دلاشون ، یه شهادت خواستن توو سیاهیای دنیا بودیم که اونا رفتن و رو سفید شدن ما که جا موندیم اونا شهید شدن ______________________ .
. و بر دوش توست شال عزا، صاحب العزاء ماه محرّم آمده یا صاحب العزاء قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء ای صاحب عزای محرم بیا دگر یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء بین کدام خیمه تو خون گریه می کنی در کوفه یا که کربوبلا صاحب العزاء بنگر سفیر جدّ تو شد مثل تو غریب از کوفیان ندیده وفا صاحب العزاء با اشک چشم، نامه نوشته به روی بام گفته حسین کوفه نیا صاحب العزاء ای منتقم، سرش شده از پیکرش جدا در راه عشق خون خدا صاحب العزاء افتاده پیکرش به زمین از فراز بام از کینه های قوم ریا صاحب العزاء شکر خدا نرفته تنش زیر سمّ اسب انگشت او نگشته جدا صاحب العزاء دیگر نشد مقابل چشمان خواهرش در زیر آفتاب رها صاحب العزاء ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. مرثیه حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام از زخم ها اصلا خیالی در سرم نیست اما تو و تنهایی ات در باورم نیست در کوچه ی تنهایی ام با دست بسته با قلب خونین غیر ذکر حیدرم نیست این آخرین لحظه فقط یاد تو هستم تا ساعتی دیگر سری در پیکرم نیست دارم برایت اشک می ریزم که اینجا از آن همه، امروز یک تن یاورم نیست شکر خدا در کوفه ی نامرد، تنهام از خانواده هیچ کس دور و برم نیست شکر خدا وقتی که دندانم شکسته شاهد به دندان شکسته خواهرم نیست شکر خدا امروز چشم ساربانی تا آخرین لحظه پی انگشترم نیست اینجا اگر چه زخم ها خوردم ولیکن دست سیاهی در کمین دخترم نیست ✍ .
. صلی الله علیک یا اباعبدالله ۳ السلام علیک یا مسلم بن عقیل کوچه به کوچه می روم ، فدای غربتت حسین هر چه غریب تر شوم ، نذر محبتت حسین چه بی حبیب مانده ام ، چون تو غریب مانده ام نیمه ی جان کشانده ام ، به قصد عزتت حسین هر آن چه نامه داده اند ، تو را به کوفه خوانده اند حال ببین که گشته اند ، پر از عدواتت حسین تو در میانه ی دو نهر ، چه بی وفا مردم شهر در پی نوشاندن زهر ، به اهل و عترتت حسین شدم گرفتار بلا ، میان تیر و نیزه ها نمی شوم از تو جدا ، قسم به غیرتت حسین بی تو شبانه می روم ، خانه به خانه می روم بی تو غریب مانده ام ، فدای غربتت حسین مثل تو مهمان شده ام ، ببین چه عطشان شده ام بهر تو قربان شده ام ، در ره طاعتت حسین نشسته ام به بام تو ، کبوترم به دام تو فداییِ قیام تو ، برای نصرتت حسین بی تو شدم چه بی قرار ، ببین سرم بر سرِ دار ای همه ی دار و ندار ، نذر ولایتت حسین یوسف من که پیرهن ، بر تو نمانَد به بدن به پا شده به قلب من ، شور قیامتت حسین به سوی تو کنم ندا ، به جانب کوفه میا شود سرت ز تن جدا ، به اوج محنتت حسین اهل حرم به اشک و آه ، به سوی تو کند نگاه شود میان قتلگاه ، شکسته حرمتت حسین‌ ✍ .
. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم می‌نویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین می‌نویسم با لبی خونبار واویلا حسین هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین می‌نویسم زیرِ این آوار واویلا حسین وای از کوفه از این  آزار  واویلا حسین از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست تا که گفتم فاطمه  پهلوی سوزانم شکست آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست میزنم با دستِ بسته  زار  واویلا حسین دستگیرم کرده‌اند از بام میبینم تو را با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را درمیان آنهمه دشنام میبینم تورا آه آه از زینب و انظار  واویلا حسین جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد  نه غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد  نه پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد  نه نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد  نه دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا آن یکی می‌بُرد من را  این یکی میزد مرا پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا کاشکی جایِ یتیمت  کاشکی میزد مرا دخترت هست و شب است و خار واویلا حسین یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید حلقه‌ی زنجیر آورد و به بازویم کشید ناله‌ام شد با تَنی خونبار واویلا حسین مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین جان من حتی برای آب اینجا رو مزن یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام وای من از کوچه و بازار واویلا حسین ✍ .
. السلام علیک یا باب الحوائج یا مسلم ابن عقیل اسارت می روم اما فقط یک چند ساعت را خدایا زودتر بر من مقدر کن شهادت را به سربازت شهادت را تمنا کن ز حق، مولا که دارم طاقت هر ماتمی الاّ اسارت را مدینه می رود گاهی دلم وقتی که می بینم به چشم مردم این شهر موجی از حسادت را برای خنده ی پیر و جوان دندان من کافی ست تو هم یک روز خواهی دید اینجا این جسارت را حیا در قلب کوفه چند وقتی می شود مرده است به جایش زنده می بینم در این مردم خباثت را برایت آرزو کردم نیایی سمت این کوفه نبینی تا که از هر گوشه ای سنگ اهانت را کسی از مردهای بی وفا اینجا پشیمان نیست خودت خواهی چشید از طعن نامردان خیانت را لبم را تشنگی سوزاند در این آخرین لحظه تو بخشیدی به لبهای سفیرت این شباهت را؟ الهی پر شود چشمان من با تیر های داغ نبینم تا به جان خواهرت رخت اسارت را ✍ .
. اول جلسه‌ای ای انتهای توبه‌ی آدم حسین جان ای ابتدای سوره مریم حسین جان این روز‌ها شبیه پدر مادرت شدیم با این لباسِ مشکی ماتم حسین جان ما با بهشت کار نداریم تا که هست شش گوشه‌ات میان دو عالم حسین جان آنجا بهشت هست که زهرا نشسته است پس کنج هیاتیم از این دَم حسین جان ما دلخوشیم با تو و شالِ عزای تو هرآنچه غیر تو به جهنم حسین جان تا مرحمِ جراحت لبهای تو شَویم آورده‌ایم اینهمه زمزم حسین جان خرج تو می‌کنیم تمامِ گلوی خویش تا جان دهیم ماه محرم حسین جان با هر هزار و نهصد و پنجاه زخمِ تو فریاد می‌زنیم دَمادم حسین جان دَرهم بخر تمامی ما را...شنیده‌ایم دَرهَم شدی بخاطر دِرهَم حسین جان (حسن لطفی)✍ .
. آغوش من برای ابد آشنای توست گوشم پر از صدای خوش ربنای توست من مسلم و موحد یک بارگه شدم آن واحد احد به خدا که خدای توست وقت وداع گریه‌ام از دوری تو بود از ترس جان نبود که جانم فدای توست در غربت استقامت من بی‌دلیل نیست تا آن زمان که پشت سر من دعای توست کوفیست خط نامه‌ی نامردمان اگر همراه و همدمم خط مشکل گشای توست مسلم کجا و میل امان نامه از کسی امن و امان من همه جا در رضای توست این لحظه‌ها به غربت تو فکر می‌کنم این اشک‌های آخر عمرم برای توست من بی پناه مانده‌ام اما غمِ من است آن شیرخواره ای که پناهش عبای توست غارتگرند مردم این شهر بی‌حیا دلواپسیم روسری بچه‌های توست اینجا که کوفه است پر از محنت و بلاست خاکم به سر دگر چه خبر کربلای توست با پیکرم هر آنچه شود نیست غصه‌ای ای بی کفن تمام غمم بوریای توست ✍ .
. کی می شود سحر، شب تنهاییم حسین کس نیست آگه از دل شیداییم حسین ‏پایم ز راه مانده و دستم به ریسمان درکوچه­ های کوفه تماشاییم حسین ‏من را نشان دهند به انگشت کوفیان عشقت کشیده است به سوداییم حسین ‏از بسکه خون گریسته­ام از فراق تو از دیده رفته قدرت بیناییم حسین ‏غم نیست گر بود به تن من هزار زخم زخم زبان ربوده شکیباییم حسین ‏در زیر تیغ عشق چوگل خنده می­کنم بالای دار گرم دل آراییم حسین اینجا سخن ز نیزه و از جسم اکبر است دلخون بیاد آن گل لیلاییم حسین اینجا سخن زکودک و از گاهواره است از دور من به نغمه لالاییم حسین اینجا سخن ز سیلی و طفل سه ساله است من هم بیاد صورت زهراییم حسین (سید محسن حسینی)✍ .
. به تماشای من خسته همه می مانند نَفَس آخر من شد ، همگی می دانند ای به قربان سرت ، از همه سرگشته ترم در و دیوار به سرگشتگی ام حیرانند سنگ دلها همه در دامنشان سنگ بود میزبانان به خدا منتظر مهمانند گر بیاری تو به همراه ، عزیزانت را با عزیزان ، حرمت را ، همه می سوزانند امشب ای کعبه ی من! سوی مدینه برگرد برنگردی ته گودال ، برت گردانند تا به حالا، سر بازار ، نرفته زینب سر بازار ، همه خارجی اش می خوانند با رقیه تو میا ، جانِ رقیه برگرد همه آماده ی سیلی زدن طفلانند ترسم آن است ز سیلی ، سر او برگردد او اگر تار ببیند ، همه در می مانند حرمله خنده کنان تیر سه شعبه برداشت همگی منتظر کودک نیمه جانند ترسم آن است که شش ماهه ، دو شش ماهه شود به جدا کردنش از هم ، همه هم پیمانند ✍ .
حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع یک سلامِ گرم از این بی سرو سامان شده، به همان آقا که در کوه و کمر حیران شده عید قربانت مبارک ای به قربان سرت کوفیان با کشتن من عیدشان قربان شده! نه غذایم می‌دهند این‌ها؛ نه آبم می‌دهند غم مخور! گفتم بدانی که چه با مهمان شده گیسوانم دست‌پیچ بچه‌های کوچه شد پیکرم بین گذر بازیچه‌ی طفلان شده کار من بر عکس شد با سَر، زمین افتاده‌ام.. بعدِ آن هم پایم از آویز آویزان شده صحبت از سر می‌کنند و حرف خنجر می‌زنند مسلم تو شمر را دیده اگر گریان شده چوبْ‌دست ابن مرجانه لبم را پاره کرد حرف چوب و لب که آمد در دلم طوفان شده از لباسی که به تن دارم خجالت می‌کشم سوختم با روضه‌ی آن پیکر عریان شده! 📝