.
#شهادت_امام_باقر
شام غمش بلند بود و،ولیکن سحرنداشت
جز داغ و غصه نخل امیدش ثمر نداشت
داغ دلش زیاد بود و برای تسلی اش
دیگر فغان و ناله و گریه اثر نداشت
کاری نمود شعله ی زهر جفا که او
غیر از لبی کبود و تنی شعله ور نداشت
دردا که در هجوم سپاهی ز غصه ها
جز سینه ی پر از شررش او سپر نداشت
از بسکه در دلش غم و اندوه موج میزد
غیر از خدا کسی ز درونش خبر نداشت
شام بلا و کوفه و کرببلا چه کرد؟
کز خاطرات آن به جز از چشم تر نداشت
یادش نمی رود که حرم بود و تشنگی
اما برای رفع عطش آب آور نداشت
یادش نمی رود که رباب بود و اصغرش
آزاد گشت آب و ولیکن پسر نداشت
جانش به لب رسید که در قتلگاه خون
پاشیده پیکری به زمین دید،سر نداشت
#اسلام_مولایی ✍
...........................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
شرار زهر ستم جان من نشانه گرفت
درون سینه ی زارم،آشیانه گرفت
برای آنکه دهد خصم بدمنش آزار
به زهر کینه دل خسته ام بهانه گرفت
انیس هر شب من ناله های جانسوز است
به خانه ی دل من داغ و غصه خانه گرفت
چه کرده با تن من زهر،کز شراره ی آن
تمام پیکرم از شعله اش زبانه گرفت
هماره ماتم و درد و بلا نصیبم شد
نشاط وشور وشعف را زمن زمانه گرفت
گهی به جور و جفا میدهد مرا آزار
گهی به دست خود از کینه تازیانه گرفت
مرا ز کودکی ام غصه آشنا باشد
تمام گریه ام از یاد کربلا باشد
#اسلام_مولایی ✍
#شهادت_امام_باقر
...........................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_باقر_علیه_السلام_شهادت
مسوزان زهر جانم را،که جانم شعله ور باشد
لبم خشک ازعطش گردیده امادیده تر باشد
امیدی بهر زنده ماندنم نبود در این ساعات
میان حجره چشمان پر آبم سوی در باشد
نمیدانم چه کرده زهر جانفرسای با جانم
که سوزان ازشرارشعله هایش پای تاسرباشد
چنان بر خاک حجره بیکس و بی یار افتادم
که غمخوارم در این بی یاوری اشک بصر باشد
تمنا میکنم ای زهر، تو بستان زود جانم را
که با یاد حسین و غصه هایش پر شرر باشد
ز یاد قصه کرببلا و خاطراتش این دم اخر
روان از چشم غمدیده دگر خون جگر باشد
خودم دیدم به زیر سم مرکب پیکری مجروح
خودم دیدم سری بر نیزه چون قرص قمر باشد
اگر چه این دم آخر سرم بر دامن خاک است
ولی بر خاک دیدم پیکری ببریده سر باشد
نمیشد باورم پیش دو چشم مادری محزون
کنار رأس بابا بر سنان رأس پسر باشد
امان از شهر شام و کینه های خصم خون آشام
که همواره تمام خاطراتش در نظر باشد
#اسلام_مولایی ✍
#شهادت_امام_باقر
...........................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_امام_باقر
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
✍: #حمید_رضا_برقعی
#امام_باقر
#ذی_الحجه #مدینه #بقیع #باقرالعلوم
.
.
#شهادت_امام_باقر
بدنی مانده زیر پا دیدی
سری از پیکری جدا دیدی
همه عمر گریه میکردی
سر طفلی به نیزه ها دیدی
از جگر ناله میزدی چونکه
خون پاشیده هر کجا دیدی
با رقیه چقد زمین خوردی
لگد از پای آشنا دیدی
سرو رویت پر کبودی بود
صدمه در برو بیا دیدی
به روی چادر سر زینب
ُمردی از بسکه رد پا دیدی
لگد و مشت و هو شدن ها را
جلوی چشم بر ملا دیدی
غارت خیمه بی اباالفضل را
همره ضربه بی هوا دیدی
خنجر کند غرق خون را در
دست آن شمر بی حیا دیدی
همه روضه ها و مقتل را
همه را یک به یک شما دیدی
محمد حبیب زاده✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
زهر ملعون، نفست را به شکایت انداخت
گوشه حجره تو را سخت به زحمت انداخت
داری از درد چه بدحال به خود می پیچی
مثل لب تشنه ی گودال به خود می پیچی
چه غریبانه کف حجره زمین گیر شدی
چقدر بیشتر از سن خودت پیر شدی
زهر ملعون، چه به روز جگرت آورده
خنده ی حرمله را در نظرت آورده
خواستی آب بنوشی، جگرت تیر کشید
عطشت، علقمه را زود به تصویر کشید
زهر نه، گریه ی بسیار تو را خواهد کشت
روضه ی دست علمدار تو را خواهد کشت
سالها رفته، ولی خوب به خاطر داری
با رقیه دل تان سوخته چندین باری
مو به مو، طعنه ی اغیار به یادت مانده
ازدحام سر بازار به یادت مانده
دل پر خون تو، از غصه لبالب می شد
چادری در ملأعام معذب می شد
وحید قاسمی✍
.
#امام_باقر_علیه_السلام
السلام علیک یا باقر العلوم علیه السلام
نور خدا
ای شیعه ی ثانی عشرحضرت باقر
دین زنده شده از هنر حضرت باقر
بخشید به اسلام مبین گرمی ورونق
گنجینه ی غرق گهر حضرت باقر
تا روز قیامت همه چون آینه ماتند
از دانش و علم و هنر حضرت باقر
زینت ده توحید پرستان جهان است
گلزار گل و بارور حضرت باقر
قدسی نفسان حرم قدس ندیدند
جز نور خدا در نظر حضرت باقر
مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند
درسجده ی شام وسحر حضرت باقر
جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر
آورده سلامی به بر حضرت باقر
عمری زغم کرب وبلا خون جگر خورد
قربان دل وچشم تر حضرت باقر
داغ غم زهرا وعلی درهمه ایام
آتش زده بر بال وپر حضرت باقر
زهر ستم وکینه ی بیداد چه کرده است
با جان و دل و با جگر حضرت باقر
افسوس که در سوک نشستند ملائک
زین داغ گران با پسر حضرت باقر
دادند مرا کوثر توفیق «وفایی»
تا آن که شوم نوحه گر حضرت باقر
#شهادت_امام_باقر
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
بقعه ی نور
بغضی که پنجه زدگلوی اطهرت را
عمری گرفته بود راه حنجرت را
شب تا سحرگه، در دل محراب طاعت
پاشیده بودی اشک های باورت را
تو پنجمین خورشید اهل نور هستی
نور خدا کرده احاطه ،محورت را
خود سوختی بهر نجات اهل ایمان
کردی تو خرج خلق، مهر انورت را
در بستر بیماری و در هُرمی از تب
کردی صدا با اشک حسرت ،مادرت را
با خاطرات کربلا و کوفه وشام
پُرکرده بودی ،برگ برگ دفترت را
یاد علی اکبر و عباس و اصغر
آتش فکنده لحظه های آخرت را
از کربلا ،جان و دلت می سوخت، ازچه
آتش زده زهر ستم بال و پرت را
شد بقعه ی نوری دگر،خاک مدینه
بُردند زیر خاک، وقتی پیکرت را
قلب «وفایی» سوخت هنگامی که بشنید
پُرکرده گرد درد وغم ،دور وبرت را
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
#روضه_جانسوز_امام_باقر_علیه_السلام_از_زبان_آن_حضرت:
عمریست که در این دل، من کرب و بلا دارم
در سینه ی محزونم، کهفُ الشهدا دارم
در دیده پر خونم، صحرای منا دارم
من شاهدِ گودال و خود نیز عزادارم
هفتاد و دو پیکر را، بی سر به زمین دیدم
هجده سرِ بر نیزه، خونین و غمین دیدم
اعضای مقطع را من دیده ام از یاران
دستانِ جدا هر سو، از پیکر سرداران
انگشتر و انگشت و غارت، ز جفاکاران
من دیده ام از نزدیک خونبارش و خونباران
از یوسفِ زهرا یک، پیراهن خونین را
گه بر سرِ نِی دیدم، گه دستِ حرامی ها
وای از دلِ مادرها، آه از غمِ خواهرها
فریادِ ستم بود و نااَمنیِ دخترها
دستورِ فرار آمد، از سَرورِ سَرورها
من هیچ نمیگویم، از غارتِ معجرها
انواعِ نوازش ها، با کعبِ نِیِ دژخیم
یک باره برایم شد، محشر بخدا ترسیم
دیدم به دو چشمِ خویش، من غربت زینب را
در معبرِ آن گودال، غمهای لبالب را
احوالِ اسیران را، سجاد و غم و تب را
بر پیکر جدِ خود، جای سمِ مرکب را
بودند در آن غوغا، عشاقِ خدا شیدا
آهِ اُسرا بود و اشکِ شهدا پیدا
دیدم به حرم آنگاه، انواعِ جسارت را
در شدتِ ضرب و شتم، آغازِ اسارت را
بر حرمتِ ناموسِ حق، اوجِ خسارت را
اظهارِ شماتت را، اِعمالِ حقارت را
آن چیز که در آن بِین، دلبسته به زهرا بود
هشتاد و چهار آهِ پیوسته به زهرا بود
در سلسله آل الله، غمهای فراوان دید
با گریه ی ما دشمن، بدجور بما خندید
از وحشتِ غم گاهی، جسمِ شهدا لرزید
از نیزه عمو عباس، بر قافله بس گِریید
این است حقوقِ ما؟ بارانِ جفا از بام؟
ناموسِ خدا همراه، با شمرِ لعین تا شام؟
از کوفه بگو اما، از شامِ خزان هرگز
از نیزه بگو اما، از زخمِ زبان هرگز
از گریه بگو اما، از اشکِ زنان هرگز
از غصه بگو اما، از سوزشِ جان هرگز
ناموسِ پیمبر را عنوانِ کنیزی چیست؟
هان! عترتِ زهرا را، این زخمه ی هیزی چیست؟
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
#امام_باقر علیهالسلام
#مثنوی
🔹طبیب عالم🔹
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه...
تو طفل روی ناقۀ عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
#علی_انسانی ✍
#شهادت_امام_باقر
.
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹در سوگ آفتاب مدینه🔹
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟
📝 #عباس_شاهزیدی
#شهادت_امام_باقر
.
.
#شهادت_امام_باقر
ای زهر اگرچه تو سراپا دردی
ممنون که مرا رها ز غمها کردی
من خسته ای از زمانه نامردم
عمری است که با غصه وغم خوکردم
پرگشته دلم زناله های جانسوز
از واقعه کرب وبلا تا امروز
من وارث داغهای عاشورایم
خون چشم فلک زغصه وغمهایم
ای زهر بگویم از کدامین دردم
ازسوز عطش یا که ز آه سردم
دیدم همه جا خزان باغ لاله
بودم همه جا قرین آه وناله
دیدم به تب وتاب علی اصغربود
بی تاب کمی آب علی اصغربود
دیدم که عدو چگونه سیرابش کرد
با تیر سه شعبه حرمله خوابش کرد
شد روزی من همچوسکینه سیلی
شد روی مَهَم چو روی ماهش نیلی
من برنوک نی خون خدا را دیدم
درعلقمه یاس سرجدا را دیدم
دیدم پدرم میان شعله می سوخت
دشمن به تنش رخت اسارت می دوخت
ای زهر دلم زغصه بی تاب شده
از بهر شهادت دل من آب شده
من خسته داغ بی شمارم ای زهر
از بهر رحیل بیقرارم ای زهر
درغربت تربت امام باقر
جاری شده اشک خون زچشم طاهر
#طاهر_کاشانی
.
.
#شهادت_امام_باقر
در مرثیت امام باقر (ع)
ای امامی که ز غم داغ مکرّر دیدی
کربلا رفته ای و گلشن پرپر دیدی
روز جانسوز عطش خیز در آغوش پدر
غرقِ در خونِ گلو ، حنجرِ اصغر دیدی
وقتی از معرکه برگشت علیِّ اکبر
ارباً اربا بدن چون گل اکبر دیدی
پیش ایمان مجسّم که بخون می غلتید
در کف کفر یقین سرخی خنجر دیدی
تو در آن روز که می سوخت گلستان نبی
داغ گلهای عطش ، داغ صنوبر دیدی
بعد از آن لحظه که گودال به خود می لرزید
عمّه را در غم آلاله مکدّر دیدی
تا که بردند شما را ز کنار گودال
بدن پاک شهیدان همه بی سر دیدی
تو در آن فصل غم انگیز که جانها می سوخت
مثل پائیز خزان گلشن حیدر دیدی
در زمانی که عطش شعله به دلها می زد
بر زمین پیکر سقّای دلاور دیدی
تا که بر ناقه نشاندند شقایق ها را
به اسارت همه اولاد پیمبر دیدی
به تماشای جگرسوزترین صحنه ی غم
در کنار پدری ناله ی دختر دیدی
دل ما خون ز غم توست امام باقر
که به خاک آینه و اختر و گوهر دیدی
"یاسر" از داغ جگرسوز امام پنجم
در جگرها شرر و شعله و آذر دیدی
oo
حاج محمود تاری " یاسر"✍
.
.
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت_امام_باقر
#مثنوی
مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب های مناست
مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
هم سفر با ستارهٔ غم هاست
«کربلا زاده» محرّم هاست
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
راه طی کردهٔ بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
یاد خون طپندهٔ گودال
خنده های زنندهٔ گودال
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
غیرت دست بسته محمل
شاهد التماس دخترها
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها
برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ
کودک زیر تازیانهٔ سرخ
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
او که آیینهٔ محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند
#علی_اکبر_لطیفیان
.
.
#امام_باقر_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۵۰
دیدم به دو چشم تر ای کاش نمی دیدم
بر خاک تن بی سر ای کاش نمی دیدم
از کودکی ام دایم غم دیدم و رنج و درد
یک کوه بلا یکسر ای کاش نمی دیدم
باسنگ و سنان و تیر با چوب و عصا،شمشیر
زد خصم برآن پیکر ای کاش نمی دیدم
دیدم که چسان قاتل بیرون شده از مقتل
در دست گرفته سر ای کاش نمی دیدم
از دور خودم دیدم می دیدم و لرزیدم
خون می چکد از حنجر ای کاش نمی دیدم
تنها نه فقط خلخال بردند ز پای طفل
بردند ز سر معجر ای کاش نمی دیدم
دیدم به سر نیزه هجده نی و هفده سر
ای وای سر اصغر ای کاش نمی دیدم
از حلق نمی شد جا دیدم که زپهلو رفت
بر نی سر آب آور ای کاش نمی دیدم
تا قافله را بردند بازار یهودی ها
شد عمه ی ما مضطر ای کاش نمی دیدم
در گوشه ی ویرانه آن دختر دردانه
گردید چو گل پرپر ای کاش نمی دیدم
از بس که عدو سیلی زد بر رخ او؛ گردید
رویش چو رخ مادر ای کاش نمی دیدم
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_باقر
.
.
#امام_باقر_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
۳۵۱
من ز طفلی غم و اندوه مکرر دیدم
کربلا بود که لرزیدن دختر دیدم
سخت تر زآنچه حسن دیده در آن کوچه ی تنگ
من در این دشت بلا چند برابر دیدم
همره عمه به بالای بلندی رفتم
در کف شمر دنی کاکل و خنجر دیدم
موقع سوختن خیمه صدا زد عمه
زنده شد در نظرم آنچه پس در دیدم
یارب ای کاش نیاید به سر هیچ کسی
صحنه هایی که به این چشم زخون تر دیدم
عده ای در پی ششماهه به پشت خیمه
نیزه ها را به زمین در پی یک سر دیدم
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_باقر
......................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
شهادت #امام_باقر علیه السلام:
پیش تو ای که شکافنده دانشهایی
زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری
به نگاهی بشکافد دل شاعر که ندید
بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری
به فدای تو و آن جد غریب تو: حسین
به فدای تو و آن جد کریم تو: حسن
تو کریم ابن کریمی، تو غریب ابن غریب
ماه سجاد! شده برکهی عشقت، دل من
گر چه یک سکهی تو، در نظرم خورشید است
شاعرم، یوسف من! پیرهنی میخواهم
که از آن رایحهی عطر محمد برسد
عطر با نیت عاشق شدنی میخواهم
نه کمیتم، که به زیبایی بیتم بخری
نه فرزدق، که شوم مرثیهخوان غم تو
با کدامین قلم، از داغ تو فریاد کشم؟
ای که پنجاه و سه سال اشک، نشد مرهم تو
تا که بیتاب شود، هر دل عاشورایی
از زبان تو سخن گفت، خداوند حسین
شرحه شرحه، غم تو، شرح زیارتنامه ست
دید آن روز چهها، چشم تو؟ فرزند حسین!
با نگاهی پر از امید به دستان عمو
شاهد بدرقهی آخر سقا بودی
فقط این روضه برای غم عمری کافیست:
بی عمو، جد تو میآمد و آنجا بودی
از غم و رنج اسیری، سفر کوفه و شام
خون اگر از دل هر سنگ نجوشد، چه کند؟
بعد از این کرببلایی که شدی راوی آن
عالمی رخت عزا، با تو نپوشد، چه کند؟
باز هم پر زد و آمد که سلامی بدهد
زائر چشم تو شد، چون دل جابر، دل من
هست همنام تو، مهدی و برایش چقدر،
چقدر تنگ شده، حضرت باقر، دل من
#قاسم_صرافان✍
#شهادت_امام_باقر
.......................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_امام_باقر
بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید
کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید
گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا
شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید
به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد
به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید
درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر
به روی خار مغیلان کنار عمه دوید
به نیزه دید سر بهترین عالم را
و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید
چگونه می شود از داغ این بلا نشود
تمام موی سر کودک سه ساله سپید
صبور در غم عظمی کشید قد اما
به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید
کسی به یاد ندارد میان مردم شهر
کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید
شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش
به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید
نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم
خبر رسید که شد باقر العلوم شهید
حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت
برای حضرت خورشید بارگاه جدید
#محمدجواد_منوچهری
#یاباقرالعلومعلیهالسلام
.
.
#امام_باقر علیه السلام
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم
با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیدا که شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه می دویدم
دنبال زن ها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت
سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم
پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد
میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم
دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه
تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم
همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم
از گیسویش خار مغیلان گریه کردم
با چشمهایم کوچه های شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که می بندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاری قرآن گریه کردم
#قاسم_نعمتی ✍
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
1.02M
.
#شهادت_امام_باقر
❤️🥀❤️
بسیار مهم مادحین جتما گوش کنند
بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید
کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید
گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا
شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید
به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد
به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید
درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر
به روی خار مغیلان کنار عمه دوید
به نیزه دید سر بهترین عالم را
و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید
چگونه می شود از داغ این بلا نشود
تمام موی سر کودک سه ساله سپید
صبور در غم عظمی کشید قد اما
به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید
کسی به یاد ندارد میان مردم شهر
کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید
شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش
به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید
نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم
خبر رسید که شد باقر العلوم شهید
حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت
برای حضرت خورشید بارگاه جدید
#محمدجواد_منوچهری
#یاباقرالعلومعلیهالسلام
.کانال اشعار حسینی
این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است.
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
آی دی برای ارسال اشعار
@Yaghoubian
دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند.
@m_h_tabemanesh
.
#فهرست اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است:
#شهادت_امام_باقر
#روز_عرفه
#عرفه
#خروج_کاروان_ازمکه_به_سمت_کربلا
#عید_قربان
#عید_غدیر
#غدیریه
#طلیعه_محرم
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
.................
#شب_اول
#شب_اول_محرم
#مسلم_بن_عقیل_ع
#حضرت_مسلم
....................
#شب_دوم
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_کربلاء
#ورودیه
....................
#شب_سوم
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
....................
#شب_چهارم
#شب_چهارم_محرم
#دو_طفلان_حضرت_زینب_س
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#طفلان_حضرت_زینب
....................
#شب_پنجم
#شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#امام_حسن
#حضرت_عبدالله
....................
#شب_ششم
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#حضرت_قاسم
....................
#شب_هفتم
#شب_هفتم_محرم
#علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر
....................
#شب_هشتم
#شب_هشتم_محرم
#علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر
....................
#شب_نهم
#شب_نهم_محرم
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم
#تاسوعا #حضرت_عباس
. ....................
#شب_دهم
#شب_دهم_محرم
#عاشورا #گودال
. ....................
#حضرت_زینب
#امام_سجاد
#شهادت_امام_سجاد
#امام_زمان
..................
#راس_الحسین_علیه_السلام
وقایع بعد از شهادت
#تنور_خولی
#دفن_شهدا
#وقایع_دوازدهم_محرم #دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#اسارت
#دیر_راهب
#کوفه
#شام
#وداع_با_محرم
#اربعین
#بازگشت_به_مدینه
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
...............
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#رسول_الله
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
#وداع_با_محرم_صفر
................................
لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید
.___
کانال اشعار حسینی ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال
@Yaghoubian1349
.
.
#فهرست اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است:
#شهادت_امام_باقر
#روز_عرفه
#عرفه
#خروج_کاروان_ازمکه_به_سمت_کربلا
#عید_قربان
#عید_غدیر
#غدیریه
#طلیعه_محرم
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
.................
#شب_اول
#شب_اول_محرم
#مسلم_بن_عقیل_ع
#حضرت_مسلم
....................
#شب_دوم
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_کربلاء
#ورودیه
....................
#شب_سوم
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
....................
#شب_چهارم
#شب_چهارم_محرم
#دو_طفلان_حضرت_زینب_س
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#طفلان_حضرت_زینب
....................
#شب_پنجم
#شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#امام_حسن
#حضرت_عبدالله
....................
#شب_ششم
#شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#حضرت_قاسم
....................
#شب_هفتم
#شب_هفتم_محرم
#علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر
....................
#شب_هشتم
#شب_هشتم_محرم
#علی_اکبر_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر
....................
#شب_نهم
#شب_نهم_محرم
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#قمر_بنی_هاشم
#تاسوعا #حضرت_عباس
. ....................
#شب_دهم
#شب_دهم_محرم
#عاشورا #گودال
. ....................
#حضرت_زینب
#امام_سجاد
#شهادت_امام_سجاد
#امام_زمان
..................
#راس_الحسین_علیه_السلام
وقایع بعد از شهادت
#تنور_خولی
#دفن_شهدا
#وقایع_دوازدهم_محرم #دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#اسارت
#دیر_راهب
#کوفه
#شام
#وداع_با_محرم
#اربعین
#بازگشت_به_مدینه
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
...............
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
#رسول_الله
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_و_سلم
#وداع_با_محرم_صفر
................................
لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید
.___
کانال اشعار حسینی ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال
@Yaghoubian1349
.
.
#شهادت_امام_باقر
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
ای هم نوای غربت تو عندلیبها
خاکیترین نگین بقیع غریبها
ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم
شاگرد مکتبت علما و ادیبها
از قال باقر است هر آنچه به ما رسید
علم مُنَجّمین و دوای طبیبها
درس است خطبههای فصیح و بلیغ تو
زانو زدند پای کلامت خطیبها
::
از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد
ایوب صبر هستی و کوه شکیبها
مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی
کشته تو را جسارت آن نانجیبها
پنجاه سال رفته و اما نرفته است
از خاطر تو بد دهنی و نهیبها
پنجاه سال رفته و یادت نرفته است
طفلان بی پناه و شرار لهیبها
بالای تل و گودی گودال ... وای وای
خون شد دلت به یاد فراز و نشیبها
هر تکهای ز "ماه" نصیب کسی شد و
بردند جامه از بدنش بینصیبها
گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه میکشند
عریان به روی خاک امام نجیبها
✍ #محمود_مربوبی
.
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
خوشا بحال دلی که به دلبری برسد
به سفرهی کرم ذرهپروری برسد
همه رعیت ارباب میشویم اما
غلام باادب اینجا به برتری برسد
کسی که بر در این خانه سر بلند نکرد
به یک اشاره ی آقا به سروری برسد
اگرچه سائل او بی نیاز از دنیاست
در آخرت به مقامات بهتری برسد
به نیم قطرهی اشک محبتش ندهد
اگر خوشیِ دو عالم به نوکری برسد
شبیه فطرس درمانده غصهای دارم
نشستهام که مگر پَر...نه...شهپری برسد
ز "قال باقر علیه السلام " مست شود
اگر کسی به فیوضات منبری برسد
کسی که بر کرمش افتخار میکردند
اگر نبود خلائق، چه کار میکردند!؟
::
دلی شکسته و بغضی شکستهتر دارد
دوباره یاد چه کرده که چشم تر دارد؟!
همیشه مجلس روضهش پر تلاطم بود
حسین گفتن او مزّهای دگر دارد
مرور خاطرهها کار هر شب آقاست
چقدر زخم روی زخم بر جگر دارد
چقدر پیر شده، خم شده، شکسته شده
به خاطر غم و غصهست، خب اثر دارد
چقدر این شب آخر به مادرش رفته
میان نافلهاش دست بر کمر دارد
لهوف از غم یک صبح تا شبش گفته
کجا کسی ز غم و غصهاش خبر دارد!؟
میان این همه ارثی که از پدر برده
اگر غلط نکنم گریه بیشتر دارد
همیشه بالش زیر سرش پر از اشک است
چرا که روضهی گودال زیر سر دارد
غروب روز دهم را نمیبرد از یاد
شبیه خیمه شده، آه شعلهور دارد
به یاد کودکیاش از رقیه میخواند
چه خاطرات عجیبی ز همسفر دارد...
همین که خار نشسته به پای او کافیست
خدا کند که دگر زجر دست بردارد
میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی
ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد
در آن شبی که سنان بین راه اسیرش کرد
گرسنه بود ولی تازیانه سیرش کرد
✍ #علیرضا_خاکساری
#شهادت_امام_باقر
.
.
#شهادت_امام_باقر
ای صاحب پرچم امامت
وی حافظ صبر و استقامت
هم شاهد صحنهی قیامت
هم کرده به قتلگه اقامت
تو صاحب سِر نینوایی
در روضه، امیر کربلایی
در اوجِ غمِ پیمبر و آل
از قلّهی تَلّ، به خسته احوال
افتاد نگاه تو به گودال
دیدی تنِ جدِّ خویش پامال
دیدی تو ز لابلای نیزه
شد کامِ حسین، جای نیزه
بی سر شدنِ خدا تو دیدی
سرهای به نیزه را تو دیدی
تنهای جدا جدا تو دیدی
افتادنِ دست و پا تو دیدی
شد کشته حسین، تا تو باشی
افتاد حسین، تا تو پا شی
تو حمد و ثنای روضه داری
در سینه منای روضه داری
تو طرحِ بنای روضه داری
آهنگِ فنای روضه داری
با روضه اگر منا بماند
دانشگهِ دین بنا بماند
شک نیست اقامهی عزا را
رسم است تمام اولیا را
نازم شهدای کربلا را
راویِ حدیثِ نینوا را
این است قیامِ باقرِ دین
وحی است کلامِ باقرِ دین
ای معدنِ ناله بر دلِ تو
درد است چو هاله بر دلِ تو
از گلشنِ لاله بر دلِ تو
تا داغِ سهساله بر دلِ تو
هفتاد و دوتا شهید دادی
اما به دلت امید دادی
در تنگِ غروب، محشری بود
پیچیده صدای مادری بود
چشمی به کمینِ دختری بود
دستی به سراغِ معجری بود
در پیشِ تو ای امامِ باقر
فرمانِ هجوم، گشت صادر
در حملهی وحشیانه آنشب
از شعله که شد حرم لبالب
بابای ترا ز بسترِ تب
میداد نجات، عمه زینب
در تاخت و تاز وحشیانه
غم بود و فرارِ دخترانه
در آنهمه اتفاقِ جانکاه
دیدی تو در آن میانه ناگاه
فریادِ یتیم و سوزِ صد آه
تاریکیِ شب رسید از راه
ایتام به شب پناه بردند
از ترس به زیر بوته مردند
چون پای کشان کشان، کشاندی
خود را تَهِ قتلگه رساندی
تا صبح کنار عمه ماندی
با عمه نماز شکر خواندی
یک راز تو با حسین گفتی
آنگاه شهادتین گفتی
گفتی به حسین ای قرارم
با توست شهادت افتخارم
بگذار که چون تو جان سپارم
من تاقت عمه را ندارم
فرداست جسارت و حقیری
ناموسِ خدا رود اسیری
دیگر نَه عمو کنار ما هست
نَه قاسم و اکبرِ شما هست
نَه خامسِ آل مصطفا هست
نَه مَحرمی از حرم بجا هست
این جمع به شام و کوفه راهیست
ناموسِ تو همرهِ سپاهیست
در دشتِ شبِ منای زهرا
شد فاش، صدای پای زهرا
شب گریهی بی صدای زهرا
خون بود، به نالههای زهرا
میگفت کجایی، ای بُنَیَّ
لب تشنه فدایی، ای بُنَیَّ
رو سوی تو با نوا و زاری
فرمود: اگرچه بیقراری
اما پسرم، تو یادگاری
بر پرچمِ دین طلایهداری
با مادر، عزا بپا نمودی
قصد دههی منا نمودی
#روضه_جانسوز_امام_باقر_علیه_السلام
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله
حال آرامش من از همه پرسوز تر است
این سکوتی است که از زمزمه پرسوز تر است
گر چه دارم به دلم داغ هزاران فریاد
حال خاموشی ام از همهمه پرسوز تر است
گر چه با زهر جفا جان ز تنم شعله کشید
آن چه شد داغ مرا خاتمه جانسوز تر است
همره قافله ای کودکی ام طی شد و رفت
خاطرات دل من از همه پرسوز تر است
خیمه سوزانِ غم و شام غریبان دیدم
شرح آن لحظه ی پر واهمه پرسوز تر است
گر چه باشد غم یاران ، همه جانسوز ولی
غصه ی داغ یل علقمه پرسوز تر است
ماجراهای اسیری همه سخت است ولی
غصه ی بی کسی فاطمه پرسوز تر است
پنج شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳
#محمدعلی_شهاب ✍
شب هفتم ذی الحجه ۱۴۴۵
.
.
#شهادت_امام_باقر
مدح و مرثیه شهادت امام باقر علیه السلام
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاری است
شمیم غربت من در دل منا جاری است
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسله ها یک به یک قطار شدند
به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند
چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
#وحید_محمدی ✍
#امام_باقر علیه السلام
.
.
#شهادت_امام_باقر
نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است
غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است
کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست
نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست
مدینه ای و به کرببلا گریز زدی
سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی
اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند
کنار بستر تو آب را نمی ریزند
کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند
غروب بود که دیدی حسین را کشتند
سری که نابلدانه بریده شد دیدی
تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی
صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب
«سری به نیزه بلند است در برابر زینب»
میان تب، پدرت را غریب سوزاندند
دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند
صدای هلهله ی دشمنان ترا هم کُشت
تو کعب نیزه ... لگد .. مُشت خورده ای از پُشت
ز دست بسته ی تو در طناب، بیتابم
هنوز از غم و آه رباب، بیتابم
میان مردم شام ازدحام، می دیدی
میان کاخ، سر و تشت و جام می دیدی
#امام_باقر
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
شرر زهر
گرچه آتش به دل شعله ورم افتاده
شرر زهرستم ،برجگرم افتاده
یادم از کرب وبلا آمد و یک بار دگر
انقلابی به دل شعله ورم افتاده
آه از آن گلشن خونین ،که به چشمم دیدم
گل پرپر، همه جا دور و برم افتاده
ثمری از شجرطیبه هستم ، امّا
آتشی برهمه ی برگ و برم افتاده
از تن جّد غریبم چه بگویم، وقتی
به سوی قتلگه او گذرم افتاده
کودکی بودم و دیدم که به پیش نظرم
غل و زنجیر به پای پدرم افتاده
از همان روز که خورشید به نی جلوه نمود
سایه ای ازغم و محنت به سرم افتاده
دیده ام از اثر ضربت سنگ بیداد
ز روی نی سر شمس وقمرم افتاده
عمه ی کوچک من پیش نگاهم جان داد
درد این بار گران برکمرم افتاده
آه دیگر ز فلک پیک شهادت آمد
زین خبر اشک ز چشم پسرم افتاده
ای «وفایی» همه جا درغم ما گریه کنید
لخته های دلم از چشم ترم افتاده
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
مدح و مرثیه #شهادت_امام_باقر(ع)
آیات محکمات خدا باقرالعلوم
نور زمین و نورسما باقرالعلوم
استاد درس علم وسخا باقرالعلوم
ای یادگار کرببلا باقرالعلوم
ای سایه ات به روی سرشیعه مستدام
ازانبیاء و خالق وخلقت تورا سلام
ای مفتخرزمقدمتان اول رجب
شیرین تراست بردن نام تو ازرطب
داری زمجتبی و زخون خدا نسب
هم نام مصطفایی وباقر تورا لقب
مرآت حسن وجه خداوند سرمدی
تو پنجمین امامی و دوم محمدی
((ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام))*
علمت برای دشمن حق تیغ درنیام
هرعالمی به پیش قدومت کند قیام
داده تورا زسوی نبی جابرت سلام
انوارحق به صورت ماه تو منجلی است
خلق و خصال و هیبت تو همچنان علی است
دیدی به کودکی غم جانکاه کربلا
عمری به سینه ات شرر آه کربلا
دیدی به روی نیزه سرماه کربلا
دیدی به زیرپا بدن شاه کربلا
آن روضه ای که دردل تو پر عذاب بود
طشت طلا و زینب و بزم شراب بود
ماییم خاک پای تو آقای مهربان
قربان قبر خاکی ات ای پادشاه جان
شمع و چراغ قبرغریبت ستارگان
روزی زند برای مزار تو سایبان
مهدی فاطمه که همه افتخارماست
روز ظهور منجی عالم (بهار) ماست
ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍
*مصرع داخل پرانتز از استاد عزیزم حاج غلامرضا سازگار(میثم) می باشد*
.