eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ترکیب بند ولادت سلام الله علیها زمستان دوره اش سر شد ، بهار بی خزان آمد تمام علت خلق ِ کران تا بی کران آمد چه غوغایی شده بر پا ، که دنیا آمد امشب که  سراسیمه جنان بهر زیارت بر جهان آمد ؟! همان که چون شب قدر است قدرش تا ابد پنهان همان که چون خدا دارد نشان در بی نشان آمد نماید نوش جان قرآن ، سه جرعه آیه ی کوثر بگو بر ابتران نسل ِ رسول انس و جان آمد بزن بر طبل شادی شیعه ی اثنی عشر امشب دلیل محکم حق بودن ِ آیینمان آمد مبارک باشد عید سهله ای ها ، جمکرانی ها که امشب الگوی آقای ما صاحب زمان آمد خدا پر کرده از عطر گل یاسش دو دنیا را دهد جور دگر امشب جواب مادری ها را به عشق تو خدا بخشید بر فردوس، کوثر را نمی بیند دو عالم تا قیامت از تو بهتر را تو دنیا آمدی گویی ، فقط کفوت علی باشد نباید با کسی جز تو ، برابر کرد حیدر را برای شرح قدری از ، کتاب قدر تو مادر یقین دارم خدایت آفریده روز محشر را نگاهت نه ، خودت نه ، رشته ای از چادرت کافی است کند تا که مسلمان در شبی ، یک ایل ، کافر را مقام چادر تو نه ،مقام چادر فضه به مِن مِن بی شک اندازد زبان اهل منبر را کسی که خورده شیر پاک ، غیر از روز میلادت نداند روز مادر مطمئنا روز دیگر را سلام ای بهترین چاره ، سلام ای بهترین یاور چه بیچاره است آن کس که ، نمی گوید به تو مادر خوشا بر آنکه یار او ، شود زهرای مرضیه قرار او ، بهار او شود زهرای مرضیه کسی که چون خدیجه ، خرج دین دار و ندارش شد همه دار و ندار او شود زهرای مرضیه و تنها حکمت تنهایی مولای ما این است که تنها بی قرار او ، شود زهرای مرضیه یقین دارم که بر عهده ، بگیرد کل عالم را کسی که عهده دار او ، شود زهرای مرضیه خوشا بر آن شهید ِ مادری ِ بی پلاکی که همه ایل و تبار او ، شود زهرای مرضیه امید ِ زندگی بخشد جهان را جمعه تا جمعه جهانی که مدار او ، شود زهرای مرضیه جهان یک جمعه می بیند امید آخر ما را خدا رسوا نماید قاتلین مادر ما را علی گویان ِ عالم را ، شفاعت می کند زهرا علی گویان ، قیامت را ، قیامت می کند زهرا هزار و چهار صد سال است با این قبر پنهانش ز آن دو دارد اظهار برائت می کند زهرا الا ای شیعه بعد از هر ، نماز خویش لعنت کن همان ها را همان ها را که لعنت می کند زهرا اگر لب تر کند بانو ، علی محشر کند بر پا به سلطان ولایت هم ، ولایت می کند زهرا اگر عیسی سخن گفته است در گهواره ای مردم تکلم روزها قبل از ولادت می کند زهرا خدا هر وقت می نازد به خود گویند عرشی ها یقینا در زمین دارد عبادت می کند زهرا همانند خدایش بی همانند است این بانو نگو فخر زنان ، فخر خداوند است این بانو منم مدیون ِ چشمان ِ حسین و مجتبی مادر مسلمانم مسلمان ِ حسین و مجبی مادر صفایم کربلا گشت و ، مدینه مروه ام باشد منم یک عمر حیران ِ حسین و مجتبی مادر اگرچه دامن آلوده ، اگر چه روسیاه اما بُوَد دستم به دامان حسین و مجتبی مادر گهی یاد حرم گریم ، گهی یاد کفن گریم پریشانم پریشان حسین و مجتبی مادر دوشنبه در مدینه یا ، شب جمعه دم مقتل صدایم کن مرا جان حسین و مجتبی مادر به جان حضرت حیدر ، مرا هم در صف محشر بخوانم دیده گریان ِ حسین و مجتبی مادر زبان از شرح غم های دو آقازاده ات شد لال بمیرم از کدامین غم ، غم آن کوچه یا گودال ؟ دی ماه ۱۴۰۲ .
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . .................... .................. وقایع بعد از شهادت ............... ................................ آقا رسول الله * لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . گروه مخصوص کلاس آموزشی تفسیر زیارت عاشوراء و پاسخ به سوالات و شبهات مقتل امام حسین ع است. https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 لینک کانال ضامن اشک @zameneashk ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 آی دی ارسال اشعار @Yaghoubian1349 .ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ایام علیهاالسلام 🔹لیلة القدر🔹 این لیلۀ قدر است که در حال شروع است ماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع است دریاست و در شور قیام است و رکوع است آرامش طوفانی او عین خشوع است حَوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ست با هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت است یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک در خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایک این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود از درک بشر منزلت توست فراتر تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر لبریز تبسم شده چشمان محمد با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد! با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟ یا عطر بهشت است چنین می‌شود احساس از چشم تو افتاده درخشان‌تر از الماس دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس بر چادر تو وصله زد امروز قناعت تا روز قیامت شود اسباب شفاعت هر گوشه‌ای از خانۀ تو قبله‌نما بود هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود دیدیم چراغی که به این خانه روا بود، خورشید فروزندۀ شام فقرا بود از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است بارانی و بخشنده‌تر از ابر بهاری تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری نَه طاقت شرمندگی‌اش را تو نداری یک خندۀ او را نفروشی به جهانی نَه، عشق ندارد به‌جز این خانه نشانی با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله» صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده «از خون جوانان یمن لاله دمیده» این لشکر صبح است که تا شام رسیده تا سر بزند از افق غزّه سپیده آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک» 📝 ✍ .
. علیهاالسلام فرازی از یک شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد در آسمانِ علی زهرۀ محمد شد قلم کشید به تقدیرِ شومِ باورها عزیز قلب پدرها شدند دخترها... زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد طلوع آیۀ تطهیر را تماشا کرد صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد پر فرشته به هر گام فرش راهش شد... خرد به درک حضورش خیال خام کند به احترام مقامش نبی قیام کند قسم به «بضعة مِنّی»، قسم به «اَعطَینا» فراتر از شب قدر است حرمت زهرا... روایت است قیامت، قیامت زهراست رضای حضرت حق در رضایت زهراست... سوار ناقه‌ای از نور می‌رسد مادر به داد این دل رنجور می‌رسد مادر... ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست در این حریم که هر واژه‌ای مقدس نیست... خدا ‌کند که ببخشد بضاعت ما را چگونه شرح دهد قطره، وصف دریا را حبیبه‌ای‌ست که محبوبۀ خدا باشد یگانه‌ای‌ست که هم‌کفو مرتضی باشد... ملیکه بود، ولی خانه‌ای محقر داشت نبود اهل تَجمُّل، به عشق باور داشت... عفاف، سیرۀ او را به خط ناب نوشت حجابِ فاطمه را برترین حجاب نوشت اگر که فضۀ او خاک را طلا سازد نگاه فاطمه از خاک، فضه‌ها سازد نداشت خواب خوش از غصه‌های همسایه قنوت بسته چه شب‌ها برای همسایه... به مهر مادری‌اش تا ابد دلم گرم است تنور خانۀ زهرا هنوز هم گرم است... 📝 .
سلام الله علیها به عرش میرود از دامن خدیجه ، نور که نور فاطمه امشب نموده است ظهور رسیده است همان دختری که نور رخش ز آسمان و زمین تا به عرش کرده عبور برای عرض ارادت وَ تهنیت به نبی به خانه اش همه ی خلق در عبور و مرور بهشت را زده آذین کلید دار بهشت بهشتیان همه سرگرم جشن و شور و سرور شبیه لیله ی قدر است قدر او مخفی فراتر است مقامات او ز درک و شعور جدا شدند از آتش جمیع احبابش همین که فاطمه نامید شده ز حی غفور چه دختری که پس از آمنه برای نبی همیشه بوده پناه و همیشه سنگِ صبور رضای حضرت حق در رضای فاطمه است بنا به نص صریح روایتی مشهور خدا محب محبانِ اوست بی تردید و نزد حی تعالی است دشمنش منفور غرض توسل بر ساحت گرامی اوست نداشت (یونس) مسکین به غیر از این منظور سروده : (یونس)✍ .
. امشب ای دل شاد بودن نعمت است چون شب اعجاز حق در خلقت است شام چون گل در سحر بشکفتن است گاه گُل بشنید ن وگُل گفتن است کعبه غرق وجد وعشق وشور شد آسمان مکه غرق نور شد درحریم نور مهمانی بود از فروغ حق چراغانی بود از جنان امشب به امر کردگار تا حریم وحی حق با افتخار چار بانوی بهشتی آمدند دربهشت آرزو زانو زدند هریکی با عزّت و با احترام بر داشتی عرض سلام آن یکی گفتا خدیجه غم مخور دیگری گفتا غم عالم مخور بانوئی گفتا که ما یار توایم آن دگر گفتا که غمخوار توایم چار بانو درحرم محرم شدند باخدیجه مونس وهمدم شدند ناگهان آن گلشن مینو سرشت عطر آگین شد ز بانوی بهشت مریم اورا غرق درنظّاره شد مات آن گُل آسیه با ساره شد جملگی کردند باهم زمزمه مقدمت بادا مبارک فاطمه درهمان لحظه که این گُل باز شد فصل دیدار رُخش آغاز شد حوریان سوی گُل مینو سرشت آمدند ازباغ سرسبز بهشت هریکی ابریق وتشتی داشتند روی لب لبخند شادی کاشتند بانوئی بگرفت او رادر برش آب کوثر ریخت بر روی سرش بانوئی دیگر به خود بالیده است چون براین گل حله ای پیچیده است ناگهان از خالق و ربّ مجید بار دیگر گشت اعجازی پدید کودک نوزاد لب را باز کرد درهمان آغاز ره آواز کرد نیست معبودی مرا غیراز خدا اوست تنها کردگار ماسوا جز ره توحید ما را راه نیست سرور ما جز رسول الله نیست آن که باشد بعد پیغمبر ولی نیست کس جز همسرم مولا علی من شهادت می دهم یزدان من منزلت داده به فرزندان من بعد از آن رو کرد برآن بانوان با کلامی ناب چون آب روان بُرد نام هریکی با احترام کرد برآن بانوان هریک سلام ناگهان جبریل آمد برزمین گفت برختم رسولان مبین تهنیت برتو گُل مینو سرشت مقدم گلبانوی باغ بهشت ای که دامانت پُر از گوهر شده وحی برتو سوره ی کوثر شده دامنت راغرق گوهر کرده ایم ما تورا دارای کوثر کرده ایم خلقت این گل بهار رحمت است عطر یاس تو شمیم جّنت است ماگل نیکو سرشتت داده ایم یا رسول الله بهشتت داده ایم گرخدواند مبین خاک آفرید روز اوّل گرکه افلاک آفرید گر رسول و گرعلی خلقت نمود باعث این خلق، زهرای تو بود ای خدایی جلوه و روشن ضمیر او بود سرچشمه ی خیر کثیر آسمان عصمت او انور است کهکشان او ستاره پرور است شمش تو نور همه امیدهاست دختر تو مادر خورشیدهاست نور قرآن و همه آیات اوست در دو عالم مادر سادات اوست گرکه اشک شوق ما، درآمده است ای «وفایی» آمده است
. وقتی قدم به خاک زدی خاک جان گرفت آئینه ای ز نور تو هفت آسمان گرفت چشمت که باز شدبه خدا جز خدا ندید هفت آسمان زنور تورنگین کمان گرفت گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد عطربهشت از توتمام جهان گرفت کعبه زیمن آمدنت غرق شور شد بطحا زشوق ، رونق باغ جنان گرفت زیباترین پدیده ی تاریخ شد پدپد وقتی رسول نور ، تورا درمیان گرفت یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار او را ز حق، خدیجه کنون ارمغان گرفت بانوی بانوان بهشتی تو و ، ز تو مریم نشان خدمت این آستان گرفت حوابه به پاس دیدن رخسارت ازبهشت دردست خویش دسته گل ارغوان گرفت جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو بربام بوستان نبوّت مکان گرفت فضّه زفیض خدمت این آستان نور ازابر رحمت توبه سر، سایبان گرفت بادیدن جلال توهرگز عجیب نیست انگشت حیرتی که فلک دردهان گرفت قرآن کتاب نورخدادرمدیح توست باید تورازمصحف قرآن نشان گرفت ازسیرزندگانی غرق شکوه تو درس وفاوعشق وفضیلت توان گرفت ای آفتاب عصمت کبرای حق،دلم درسایۀ محبت توآشیان گرفت چون خط نورمی گذرد از پُل صراط هرکس که ازولای توخط امان گرفت هردل که شمع محفل زهرا وآل شد پروانۀ بهشت ازاین خاندان گرفت دیگرچه می توان به مدیحت نوشت وگفت وقتی قلم زدست فتادو زبان گرفت امشب شبی خوش است «وفایی»که می توان حاجات خویش را ز امام زمان گرفت ✍ .
. زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت پروردگار تحت حدیثی بیان نمود: خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت زهرا عفیفه‌ایست که با پای پُر وَرَم یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است پروردگار بهتر از او خط‌کِشی نداشت شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت چشم امید طفل ، همیشه به مادر است شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت شُکر خدا که اُم‌ِّابیهاست مادرم شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش اقرار کرده اند به بالا نشینی اش آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود افلاک غبطه خورده به خلوت‌گزینی اش شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل! از فاطمه است منصب روح الامینی اش بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست جانم فدای چند ظروف گِلینی اش یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش پیراهن عروسی او دستِ سائلی... ما را اسیر کرده همین ذرّه‌بینی اش دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد حق افتخار کرده به مردآفرینی اش ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم زهراست راه حل معمای مرتضی شرط صعود تا به بلندای مرتضی از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست نانی که می خورند گداهای مرتضی او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است آئینه ای برای تماشای مرتضی شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه" یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی" ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است جبریل می شویم اگر بال و پر دهند ما را از آسمان مدینه گذر دهند از مثل من تمامی این کوچه پُر شود روزی اگر برای گدایی خبر دهند بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم... تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او از ناله ی غریبی وا مُحسنای او ✍ .
. سلام الله علیها ✍ خدا در شعر خود مضمونِ والای جدید آورد برای ظلمتِ اشعار ما، شعری سپید آورد برای مشکلاتِ سختِ خلقِ خود کلید آورد خدا از نور‌ خود زهرایِ خلقت را پدید آورد نمی‌فهمد پیمبر را و حیدر را کسی، بی او نخواهد داد رونق شور محشر را کسی، بی او بنای خلقت از نور وجود حضرت زهراست مَلَک از عرش خیره بر سجود حضرت زهراست علی مرتضی، بود و نبود حضرت زهراست "فِداکَ یاعَلی" اوج سرود حضرت زهراست "علی" مردی که زهرا جان سپر کرده برای او تمام عشق را آسیمه سر کرده برای او زنی که بر کلامش واژه‌ها تعظیم می‌کردند کتاب واژه‌ را با فضل او تنظیم می‌کردند ملائک خویش را بر درگه‌ش تسلیم می‌کردند طریق عشق را با شیوه‌اش ترسیم می‌کردند هنوز از نام زهرا واژه‌ها الهام می‌گیرند تمام شاعران از حرف حرفش وام می‌گیرند زنی "حَوراءُ الاِنسیّه" زنی "راضیّه"، "مرضیّه" و ذکرش آسمان روح را داده‌ست تزکیّه زنی که برده از ختم رسولان حِلم، ارثیّه حماسه خوانده در حالی که می‌خوانده‌ست مرثیّه فدک را پس گرفت، اما شرافت را به کَس نفروخت زنی که حب حیدر را به مشتی خار و خس نفروخت دو عالم با کمند نور زهرا در تصاحب بود زنی که آسمان حیرت و کوه تعصّب بود زنی که واژه‌ی غیرت از او غرق تعجّب بود بیانش با تمام عِلم سرگرم تخاطب بود زنی که علم را تسخیر معلومات خود کرده ست - - علی را شاه بیت نغز منظومات خود کرده‌ست زنی که الگوی حجب و حیا و عفت و پاکی‌ست زنی که رشک عرش و افتخار شاه افلاکی‌ست زنی که در کلامش تیغِ فتح و شور و بی‌باکی‌ست اگرچه چادرش از ماجرای کوچه‌ها خاکی‌ست یهودی‌ را مسلمان کرده نور چادر زهرا فلک را نور باران کرده نور چادر زهرا بنازم مادری که حُسن او را در حَسن دیدند حسن را نور چشمان رسول موءتمن دیدند حسن آنکه کرامت‌های او را مرد و زن دیدند شجاعت‌های او را وقت جنگِ تن به تن دیدند به قلب فتنه زد مانند مادر، فتنه رسوا شد به چرخ تیغ تیزش، خیمه‌ی اسلام احیا شد بنازم مادری که "اَشبه‌النّاسَش" حُسین‌اش بود حسین آنکه پیمبر را ضیاء و نورِ عین‌اش بود حسین‌اش، آنکه خلق از روز اول زیر دِینش بود به جز کار خدایی، کار دنیا در "یَدِین‌"اش بود هر آنچه مادر سادات دارد این پسر دارد فقط زهرا از احوالات فرزندش خبر دارد بنازم مادری که از وجودش دختری آورد - - که در شام بلا از علم و حلم‌ش محشری آورد برای معنی صبر و صلابت مظهری آورد حَسن را و حسین‌ش را به واقع مادری آورد برادرهای خود را مادری کرده‌است زینِ اَب پدر را مادرانه دختری کرده‌است زینِ اَب بنازم محسن‌اش را؛ سِتر سادات جهان بوده عیان نتوان نمودن، آنچه در سِتر بیان بوده همان که پشت دَر گفتند در مقتل، همان بوده که بعد از قتل محسن قد مادر هم کمان بوده برای بار سوم خوان مولا را پسر آورد بمیرم اینکه با آن وضعیت در پشت در آورد .
. ترکیب بند ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها زمستان دوره اش سر شد ، بهار بی خزان آمد تمام علت خلق ِ کران تا بی کران آمد چه غوغایی شده بر پا ، که دنیا آمد امشب که  سراسیمه جنان بهر زیارت بر جهان آمد ؟! همان که چون شب قدر است قدرش تا ابد پنهان همان که چون خدا دارد نشان در بی نشان آمد نماید نوش جان قرآن ، سه جرعه آیه ی کوثر بگو بر ابتران نسل ِ رسول انس و جان آمد بزن بر طبل شادی شیعه ی اثنی عشر امشب دلیل محکم حق بودن ِ آیینمان آمد مبارک باشد عید سهله ای ها ، جمکرانی ها که امشب الگوی آقای ما صاحب زمان آمد خدا پر کرده از عطر گل یاسش دو دنیا را دهد جور دگر امشب جواب مادری ها را به عشق تو خدا بخشید بر فردوس، کوثر را نمی بیند دو عالم تا قیامت از تو بهتر را تو دنیا آمدی گویی ، فقط کفوت علی باشد نباید با کسی جز تو ، برابر کرد حیدر را برای شرح قدری از ، کتاب قدر تو مادر یقین دارم خدایت آفریده روز محشر را نگاهت نه ، خودت نه ، رشته ای از چادرت کافی است کند تا که مسلمان در شبی ، یک ایل ، کافر را مقام چادر تو نه ،مقام چادر فضه به مِن مِن بی شک اندازد زبان اهل منبر را کسی که خورده شیر پاک ، غیر از روز میلادت نداند روز مادر مطمئنا روز دیگر را سلام ای بهترین چاره ، سلام ای بهترین یاور چه بیچاره است آن کس که ، نمی گوید به تو مادر خوشا بر آنکه یار او ، شود زهرای مرضیه قرار او ، بهار او شود زهرای مرضیه کسی که چون خدیجه ، خرج دین دار و ندارش شد همه دار و ندار او شود زهرای مرضیه و تنها حکمت تنهایی مولای ما این است که تنها بی قرار او ، شود زهرای مرضیه یقین دارم که بر عهده ، بگیرد کل عالم را کسی که عهده دار او ، شود زهرای مرضیه خوشا بر آن شهید ِ مادری ِ بی پلاکی که همه ایل و تبار او ، شود زهرای مرضیه امید ِ زندگی بخشد جهان را جمعه تا جمعه جهانی که مدار او ، شود زهرای مرضیه جهان یک جمعه می بیند امید آخر ما را خدا رسوا نماید قاتلین مادر ما را علی گویان ِ عالم را ، شفاعت می کند زهرا علی گویان ، قیامت را ، قیامت می کند زهرا هزار و چهار صد سال است با این قبر پنهانش ز آن دو دارد اظهار برائت می کند زهرا الا ای شیعه بعد از هر ، نماز خویش لعنت کن همان ها را همان ها را که لعنت می کند زهرا اگر لب تر کند بانو ، علی محشر کند بر پا به سلطان ولایت هم ، ولایت می کند زهرا اگر عیسی سخن گفته است در گهواره ای مردم تکلم روزها قبل از ولادت می کند زهرا خدا هر وقت می نازد به خود گویند عرشی ها یقینا در زمین دارد عبادت می کند زهرا همانند خدایش بی همانند است این بانو نگو فخر زنان ، فخر خداوند است این بانو منم مدیون ِ چشمان ِ حسین و مجتبی مادر مسلمانم مسلمان ِ حسین و مجبی مادر صفایم کربلا گشت و ، مدینه مروه ام باشد منم یک عمر حیران ِ حسین و مجتبی مادر اگرچه دامن آلوده ، اگر چه روسیاه اما بُوَد دستم به دامان حسین و مجتبی مادر گهی یاد حرم گریم ، گهی یاد کفن گریم پریشانم پریشان حسین و مجتبی مادر دوشنبه در مدینه یا ، شب جمعه دم مقتل صدایم کن مرا جان حسین و مجتبی مادر به جان حضرت حیدر ، مرا هم در صف محشر بخوانم دیده گریان ِ حسین و مجتبی مادر زبان از شرح غم های دو آقازاده ات شد لال بمیرم از کدامین غم ، غم آن کوچه یا گودال ؟ ✍ .
. از آن روزی که وصف خویش، حیِّ ذوالمِنَن می‌گفت به جبریل از علی و احمد و زهرا سخن می‌گفت ز نورِ او، چو نور چارده معصوم خلقت شد گه از نور حسین و گاه از نور حسن می‌گفت تمام آفرینش، آفریده از همین‌ها شد از اول مدح آنان را خدای مؤتمن می‌گفت خداوند تبارک نور زهرا را که افشا کرد به خود تبریک از این محور هر پنج‌تن می‌گفت ز بانویی که قبل از خلقت او را آزمایش کرد خبرها از قبولِ امتحانش، ممتحن می‌گفت حدیتِ قدسیِ لولاک را با وحی، چون قرآن مرتب با رسولانِ بزرگِ خویشتن می‌گفت اَعَزُّالنّاس نزدِ حق، همان صدّیقۀ کبراست اُولُواَلباب را هر دم، از او در انجمن می‌گفت به قابِ قوسِ اَواَدنی، خدا می‌زد دَم از زهرا گه از اُمِ اَبیها، گه ز یاس و یاسمن می‌گفت نه تنها اُمِ اَب، که اُمِ مامِ خویش هم بوده که خود در بتنِ مادر، وقت غم با او سخن می‌گفت خدیجه طفل نه، حوریه آورده خدا را شکر به چشمِ اِنسیان، اِنسیه آورده خدا را شکر نبی را چیست اَعطَینا، طلوع زهرۀ اَزهَر همه قرآن به یک سوره بنازد، سورۀ کوثر خدا را آیةاللهی است در اسلام و او زهراست علی را کفوِ یکتائی است، روح و جان پیغمبر امامانِ مبین را مادری، برتر ز مادرها بزرگانِ جهان را سروری، بهتر ز هر سرور زن اما چون پیمبر بود، آن مردآفرین بانو جوانمردان عالم را زنی چون اوست کو مادر؟ چه مادر، صاحبِ خلقت ، چه دختر ، بانوی عصمت به هیبت ثانیِ احمد، به غیرت ثانیِ حیدر رضیه، مرضیه، صدیقه، زهرا، فاطمه، حوراء هم او مستورۀ دنیا، هم او منصورۀ محشر به محشر چون درآید، می‌شود سرها همه پایین شفاعت می‌کند از دوستانِ دوستان، یکسر وجودش از صفاتِ حق، سجودش محوِ ذات حق غذایش حمد و تسبیحِ خدای خالقِ اکبر دعای هر شبِ او، شاملِ حالِ محبانش نیفتاد از لبش نامِ محبان تا دم آخر تمامِ مصحفش وحی و تمامِ خطبه‌اش قرآن که قرآن جمله یک حرف است، از آن وحیِ بی پایان بنازم بر مرام او، عنایات مدام او که یکدم در نمی‌ماند به کار خود غلام او کند انفاق حتی بهترین رخت عروسی را فقیران و یتیمان و اسیران و طعام او به دستش بوسه می‌زد خاتم پیغمبران یعنی که تا او بود، یک لحظه نشد بی‌کس امام او پر از فریاد شد در راه مظلومیتِ مولا نفهمیدند حرفش را، خواص او، عوام او به خانه همسری کرد و به کوچه یاریِ حیدر به وقت غربت مولا نشد حفظ احترام او تمام نیرویش را صرفِ یاریِ علی فرمود حمایت از ولایت شد تمام اهتمام او شهادت را برای خود خرید و دوست‌دارانش شهیده ماند نام او، برای انتقام او سزاوار است درسِ عبرت از مادر بگیرم من که نصبُ العینِ خود سازم، جهاد او قیام او امامِ امتِ ما را، هدایت کرد این مادر دعای اوست امداد علمدار نظام ما همین یک درس بس، از مکتبِ نابِ سلیمانی که هر طوفانُ الاقصی هست، یک الگوی ایرانی ✍ .
. وقت لبیکِ سلیمانی  هاست عشق ای آتش حیرانی ما شانه‌ای کش به پریشانی ما ما در اندیشه‌ی گیسوی توایم داشت حق بی سرو سامانی ما کفر نعمت نبوَد باده بریز  تا شود گرم غزل‌خوانی ما هفت خطیم در این بزم شراب خط بزن روی مسلمانی ما ما نرفتیم و نخواهیم بهشت در نجف _مقصد پایانی ما_ می‌زنیم از مِیِ انگورِ ضریح که رسد نعره طوفانی ما همه‌ی عشق  ظهور زهراست  نان ما نان تنور زهراست آینه آینه پیداست علی جلوه در جلوه هویداست علی هرچه گفتند و نوشتند از او بازهم پشتِ معماست علی اگر این است که احلی است مرا اگر این است که حلواست علی در سه آئینه خدا را دیدیم در سه آئینه چه اعلاست علی هرکجا هست علی فاطمه هست مصطفی فاطمه زهراست علی تا سه دفعه به علی جلوه کند رو به او غرق تماشاست علی غرق در یاد خودش فاطمه است قبل میلاد خودش فاطمه است ای شفاخانه‌ی سرمد دستت روی دستان محمد دستت همه‌ی عشقِ پیمبر این است خم شود تا که ببوسد دستت دست تو روی سرِ آل‌الله ای نوازشگر احمد دستت دست تو پشت علی بود که بود از خداوند موید دستت دست تو دست علی بود به رزم هرچه زد تیغ علی، زد دستت نور اشراق جلی با زهراست شرف‌الشمس علی یازهراست رجزِ معرکه‌ها فاطمه بود نقش شمشیر خدا فاطمه بود مرتضی بود به میدان، اما کار با نعره‌ی یا فاطمه بود چه خیالی  چه ملالی از خصم با علی در همه‌جا فاطمه بود عبدُوَدها به زمین اُفتادند پشت هر معرکه تا فاطمه بود معنی نقطه‌ی فاء مولا بود مصدر نقطه‌ی باء فاطمه بود نفسش قوَّت بازوی علیست فاطمه  تیغِ دو پهلوی علیست آمدی معنی مادر باشی گرچه جا داشت پیمبر باشی چارده بار تجلی کردی خواست حق تا که مکرر باشی ای تو "هُم فاطمه‌ی اهل کساء" مُهرِ حق است که مِحور باشی حق فقط نام تورا گفت که از هرچه گفتیم فراتر باشی آمدی اُمِّ حسن اُمِّ حسین با علی تاکه  برابر باشی مثل تو عشق کجا می‌بیند کور هم نورِ تو را می‌بیند مردِ این راه جگر می‌خواهد سرِ ما هست اگر می‌خواهد آن حرم‌ها و حرامی؛ هیهات عمه‌جان باز سپر می‌خواهد همه‌جا فاتحِ میدان ماییم شیوه‌ی جنگ هنر می‌خواهد آی سربازِ ولایت، امروز این خلیل است تبر می‌خواهد به نفسهای حسن نصرالله راهِ ما جان دگر می‌خواهد نقش سربندِ همه فاطمه است رمز ما فاطمه یا فاطمه است ای زمین صبح ظفر نزدیک است تاکه زهراست سحر نزدیک است شیعه پرورده‌ی دست زهراست شیعه برخیز خبر نزدیک است آی ای آل معاویه بدان ضربه‌ی تیغ دوسَر نزدیک است وعده‌ی صادق سوم صهیون! وقت مرگت چقدر نزدیک است یک قدم مانده که تاقدس رسیم امر مولا به نظر نزدیک است وقت لبیک سلیمانی  هاست فتح با پیر خراسانیِ ماست (حسن لطفی ۱۴۰۳/۱۰/۰۱)✍ .