eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
276 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می کنم افتاده ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد طفلی رقیه پابه پایم آب می شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سر بازار رفتم زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد چادر نمازم را سرش اندازه میکرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه های سخت و بی برگشت رفتم با دست هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می میرم برادر ✍ . ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
تيغ ابرويت غزل را در خطر انداخته پیشِ پايت از تغزل بسكه سر انداخته مرد اين ميدانِ جنگِ نابرابر نيستم تيرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال شاعرانت را به اما و اگر انداخته! نامی از ميخانه ها نگذاشت باقی نام تو باده را چشم خمارت از اثر انداخته ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات جبرئيل مست را از بال و پر انداخته کار ديگر از ترنج و دست هم، يوسف گذشت تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته سود بازار نمک انگار چيز ديگری ست! خنده ات رونق ز بازار شكر انداخته عاشق و معشوق ها ازهجر رويت سوختند عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زير دولت شمشير را از زور و زر انداخته تا سبكباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن چين زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته آمدم بر آستانت در زنم، يادم نبود! ميخ سرخی كوثرت را پشت در انداخته... ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. آمده عشق را کند اثبات مردی از خانواده ی سادات حسنی زاده ای جلیل القدر ساقیِ باده ای جلیل القدر شام یلدایِ غصه طی گشته روشنی بخش شهر ری گشته عابر کوچه های دلداری مرشد دسته های عیاری آمد و با خودش صفا آورد عطر شهرِ مدینه را آورد نکته آموز منبر مولا روضه خوان مصائب زهرا آمد و کوچه خیسِ باران شد مرقدش کربلای ایران شد یادمان داد و زندگی کردیم تا به امروز بندگی کردیم از سفر تحفه پُر بها آورد مُهر و تسبیح کربلا آورد آمد و یک سبد بهار آورد عشق را او سرِ قرار آورد مست بود و خُم شعف آورد دف و تنبور از نجف آورد از لب یار و زلف و ابرو گفت صدوده بار نعره زد، هو گفت شعله بود و تبش نمی افتاد یا علی از لبش نمی افتاد ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
السلام علیک یا ساقی  گوشه چشمی ، خراب آمده ام  اشک هایم دخیل دامن تان  زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم  های و هوی مرا نگاه نکن  به دلم دست رد نزن امشب  روزگار مرا سیاه نکن  به سبوخانه ی نگاهت من  یازده جام می بدهکارم  چوب خط ِ مرا نگاه نکن  آمدم باز نسیه بردارم  درحجاز خمار چشمانت  باغ انگور عسکری داری  باده ات کهنه کار می خواهد!  عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب» ؛ می نوشم  چه شرابی ! سرت سلامت باد  همه جا را بهشت می بینم  باغت آباد ، خانه ات آباد  قدحت تا مرا مسلمان کرد  أَشهدُ أَنَ باده... را خواندم  با لبی تر نماز عیشم را  سوی ایوان سامرا خواندم  در طواف پیاله ات دیدم  از سماعم ، سما به رقص آمد  قطره ای از مِی ات زمین افتاد  نجف و کربلا به رقص آمد  در سماعی چنین تماشایی  با دفش ؛ قم دوان دوان آمد  آخرین باده را کنار گذار  با نی و تار جمکران آمد ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه ای با مُهر و امضاء خدا می نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای ابر و باد پادشاه كشور آیینه ها تك سوار قصه ی آدینه ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی دلان پهلوان نامی افسانه ها تحت امرش لشکر پروانه ها لشکری دارد بزرگ و بی بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل .
. در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام به هوایِ دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بسکه خالی ست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو شاعر: ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7589 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
تنها چرا نشسته ، مگر گریه می كند؟ چون شمع شعله ور به نظر گریه می كند از مردم مدینه شنیدم كه روزها می آید و زداغ پسر گریه می كند بالای چار صورت قبری كه ساخته با دیده های سرخ جگر گریه می كند با ذكر جانگداز حسینم غریب بود دائم زند به سینه و سر گریه می كند از سوز روضه خواندن این مادر شهید هر عابری میان گذر گریه می كند گاهی دلش برای علی تنگ می شود گاهی برای روضه ی در گریه می كند بغض نگاه باد صبا گفت با دلم دیگر غروب شد، چقدر گریه می كند!!
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و وَلا انداخته کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب در کنار بستر تو مرگ جا انداخته پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود زهر، لب های تو را از ربنا انداخته تشنگی بی رحم تر از نیزۀ زیر گلوست تارهای صوتی ات را از صدا انداخته جام می شرمندۀ اندوه چشمانت شده ماجرا را گردن شام بلا انداخته شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای" گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته ✍
. علیهاالسلام فرازی از یک شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد در آسمانِ علی زهرۀ محمد شد قلم کشید به تقدیرِ شومِ باورها عزیز قلب پدرها شدند دخترها... زمین از آن تب ظلمت نجات پیدا کرد طلوع آیۀ تطهیر را تماشا کرد صفات قدسیه تقدیم پیشگاهش شد پر فرشته به هر گام فرش راهش شد... خرد به درک حضورش خیال خام کند به احترام مقامش نبی قیام کند قسم به «بضعة مِنّی»، قسم به «اَعطَینا» فراتر از شب قدر است حرمت زهرا... روایت است قیامت، قیامت زهراست رضای حضرت حق در رضایت زهراست... سوار ناقه‌ای از نور می‌رسد مادر به داد این دل رنجور می‌رسد مادر... ثنای حضرت صدیقه کار هر کس نیست در این حریم که هر واژه‌ای مقدس نیست... خدا ‌کند که ببخشد بضاعت ما را چگونه شرح دهد قطره، وصف دریا را حبیبه‌ای‌ست که محبوبۀ خدا باشد یگانه‌ای‌ست که هم‌کفو مرتضی باشد... ملیکه بود، ولی خانه‌ای محقر داشت نبود اهل تَجمُّل، به عشق باور داشت... عفاف، سیرۀ او را به خط ناب نوشت حجابِ فاطمه را برترین حجاب نوشت اگر که فضۀ او خاک را طلا سازد نگاه فاطمه از خاک، فضه‌ها سازد نداشت خواب خوش از غصه‌های همسایه قنوت بسته چه شب‌ها برای همسایه... به مهر مادری‌اش تا ابد دلم گرم است تنور خانۀ زهرا هنوز هم گرم است... 📝 .
. به فتوای جنون طاعت بیابی این اطاعت را بخوان مُهر نماز عاشقان، سنگ ملامت را چنان مانده‌ست در زیر زبان شیرینی نامش که در سیب بهشتی هم نیابی این حلاوت را طریقش، جلوه‌ی انا الیه راجعون دارد بیا در اربعینِ او تماشا کن قیامت را نه تنها قبل رفتن زائرانش را ببخشاید که بخشیده به زوارش خدا حق شفاعت را شب جمعه، دعا با چشم غرق اشک می‌فهمد کنار کعبه‌ای شش‌گوشه معنای اجابت را به گرمی دشمنش را نیز در آغوش می‌گیرد نمی‌خواهد ببیند در نگاه حُر خجالت را به خاتم بخشی‌اش بر ساربان، حاتم حسد برده به جا آورده حتی با تنی بی سر سخاوت را سجودش گوشه‌ی گودال باعث شد که بگذارد خدا در تربت اعلای او شأن عبادت را نگویی: روضه خوان از کاه دارد کوه می‌ساز ! بگو این داغِ سنگین کاه سازد کوه طاقت را کنار قتلگاهش دردهایم شد فراموشم چنان زینب که برد از خاطرش درد اسارت را ✍ 📝 .
. روزگار این چنین نمی ماند ! برق گلدسته ها دم مغرب چه جلال و چه شوکتی دارد ! هر رواقی که پای بگذاری فرش تبریز قیمتی دارد هنر دست اصفهانی هاست آینه کاری ظریف بقیع عطر ناب برنج ایرانی به مشام آید از مُضیف بقیع در تلاقی نور و آیینه حرمی بی مثال می بینیم در کنار ضریح ام بنین معجزاتی محال می بینیم ! بین لبخند و اشک زائرها شور نقاره ها شنیدنی ست ازدحام فقیرهای غنی دم باب الکریم دیدنی ست چشم های مدینه مبهوت ِ دسته های عظیم سینه زنی ست عهده دار مراسمات حرم آستان مقدس حسنی ست قُم به حُکم ادب ، سرِ تعظیم بر نمی دارد از قدوم بقیع می شود آرزوی طُلابش حوزه ی باقرالعلوم بقیع روزگار این چنین نمی ماند ! پیش رو لحظه های شیرینی ست عصرها ، صحن حضرت صادق محفل شاعران آیینی ست ۱۴۰۴ علیه_السلام .
باز هم قبح تیرگی‌ها ریخت سامری‌زاده زهر خود را ریخت آتش کینه تا ثریا رفت دودی تندی به چشم دنیا رفت                باغبان بی رمق نشست چه تلخ! بغض گنجشک‌ها شکست چه تلخ!                                   باز هم داغ غنچه‌ی پرپر باز هم سوگ خون و خاکستر خیر با شر مجادله دارد روضه‌ی غزه حرمله دارد                         رویِ لب تشنه آب را بستند باز دست رباب را بستند مادری داغ دیده، آه کشید مثنوی را به قتلگاه کشید باز تاریخ آبرویش رفت  طفل شش‌ماهه‌ای گلویش رفت گر چه دوران آتش افروزی‌ست خون مظلوم، رمز پیروزی‌ست این شب تیره رو به پایان است دست خورشید، تیغ طوفان است زخم را التیام نزدیک است موعد انتقام نزدیک است لشکر کفر غرق تشویش است  شک نکن! فتح قدس در پیش است هر کجا ظلم دردساز است! ذوالفقار علی خبرساز است از سبوی جنون وضو داریم خیبری تازه پیش رو داریم شرق تا غرب در مجاهدتیم جبهه‌ی واحد مقاومتیم رجز ابرهه اباطیل است پشت ما لشکر ابابیل است زود صهیون هلاک خواهد شد نامش از نقشه پاک خواهد شد پیر روشن ضمیر تا دیدش خانه‌ی عنکبوت نامیدش   درس عبرت برای آینده‌ست سیلی شیعه رعد کوبنده‌ست شیعه را از بلا هراسی نیست از تبِ زخم‌ها هراسی نیست تیغ تفتیده‌ایم ما مردم کربلا دیده‌ایم ما مردم گر چه از شِکوه‌ها حذر داریم زخم ناسور بر جگر داریم چه کنیم این غم مداوم را؟! جایِ خالیِ حاج قاسم را؟! خون سردار ما ثمر دارد سیلی از اشک، پشت سر دارد رفته در عرش، زنده‌تر گردد با سپاه ظهور برگردد منجی روزگار یا مهدی وارث ذوالفقار یا مهدی خواب بر ما حرام شد، برگرد شیعه صبرش تمام شد، برگرد حسرت ندبه‌های ما! برگرد وعده ی صادق خدا! برگرد ✍ .