eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام ایکه صدق و راستی طفل دبستانت بود علم و دانش غنچه ای در باغ و بستانت بود صادق آل ابایی و ابایی نیست هرگز گر که گویم دین حق مدیون ایمانت بود آسمان در سایه سار لطف تو گم میشود ماه عالمتاب چون شمع شبستانت بود تو همان آ ئینه حقی که حقا در خور است قدرت بی حد و حصر حق به دستانت بود تو سخاوت زاده ای جود و عطا در بند توست روح احسان و کرامت ریزه خوارانت بود قبله دل بسته بر آن سجاده نورانیت کعبه مات از جذبه قبر پریشانت بود دانشت الهام از علم نبی و مرتضاست قطره ای از مکتب تو ابن حیانت بود هر دهانی که برای وصف تو لب باز کرد فاش گویم صفحه ای از شرح دیوانت بود پیکر اسلام از شرح علومت جان گرفت شاهد ایثار تو رنج فراوانت بود حجره تدریس تو دانشگه اسلام بود گفته هایت جلوه آیات قرآنت بود مالکی و شافعی و حنبلی و حنفی در مصاف علم با حلم تو حیرانت بود با تمام محنتی که در ره دین داشتی از جفای خصم، بر روی لبت جانت بود بیکسی ارثی است ازحیدرکه شدسهم دلت یاور تنهایی تو چشم گریانت بود زهر،آتش بر تنت افروخت کز بیداد آن شعله ور آه تو از آن جسم سوزانت بود تو غریبی و نشان غربتت پیداست از آن مزار خاکی در خاک پنهانت بود .
. شکر خدا که دست به دامان صادقیم یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست تا لحظه‌ای که تشنه‌ی باران صادقیم با دیدنِ صلابتِ ایوانِ کربلا فکرِ درست کردن ایوان صادقیم مثلِ فرشته‌های به دُور مزار او در حسرت مزارِ چراغان صادقیم ✍ .
. ای رتبه ات فراتر از ادراک از عقول آیینه ی بصیرت چشمت جهان شمول حلم تو بی نهایت و علم تو لایزول یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول کوچکترم از آن که بخواهم بخوانمت یا برترین سروده ی عالم بدانمت علم اصول و علم قرائت از آن توست تفسیر و فقه پله ای از نردبان توست علم نجوم در رصد کهکشان توست راز علوم کل جهان بر زبان توست شیخ الائمه هستی و دریای بی کران ای باقرالعلوم ترین صادق جهان مردان سرزمین تو عاشق نبوده اند در باب عشق با تو موافق نبوده اند چون آشنا به کُنه حقایق نبوده اند در پیشگاه درس تو صادق نبوده اند تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی تا روز حشر صادق آل محمدی حکام جور خلوتتان را به هم زدند گردونه ی زمین و زمان را به هم زدند سرچشمه های اشک روان را به هم زدند با کشتن تو نظم جهان را به هم زدند ای جای پای غربت تو در دل بقیع هر کس که گشت دور تو گردید مستطیع. .
. ای صبحِ صادقِ حرمِ آلِ مصطفی احیا کننده‌ی تَپشِ دینِ مرتضی ای در عمل، ریاستِ مکتب، به عهده‌اَت احیای دین و یاریِ مذهب، به عهده‌اَت بنیانگذار علم و عمل، شیوه‌ی شماست اِحقاق، در حقوقِ ملل، سیره‌ی شماست ای علم و دانِشَت شده، سرچشمه‌ی علوم شاگردِ توست، هر که شود، تشنه‌ی علوم هر دانشی است، حاصلِ آثار حضرتت این تازه، گوشه‌ای است، ز اَنوار رحمتت حُکمت، چه حِکمتی است، که فوق تصور است محصولِ عشقِ ما به تو، اوجِ تهور است با یک سخن، سپاهِ تنوری بپا کنی صدها هزار، لشکرِ نوری، بپا کنی ای جان فدای هر که بِگردد، فدای تو دلهاست، پایتختِ حکومت، برای تو فریادِ روح بخشِ تو، جان را، کند به گوش دشمن ستيزیِ تو جهان را، کند به هوش نشرِ غدیر و فاطمیه، از کلام توست شورِ محرم و صفرِ ما، پیام توست ای حوزه‌های علمیه، مدیونِ علم تو وی قله‌های تزکیه، مرهونِ حلم تو کاری که کرده‌ای تو، فراتر ز فهم‌هاست وَالله انقلاب تو، اِحیای قلب‌هاست دانسته‌ایم از تو، فروع و اصول را راهِ خدا و مَشیِ امام و رسول را بالاترین خروجیِ تو، نشرِ کوثر است این بَس، که خدمتت به بشر، حبِ حیدر است وقتی حدیث حب علی را، بیان کنی آب حیات را، تو به جان‌ها، روان کنی □  □  □ با این‌همه عطای تو، حَقَّت اَدا نشد یک پیشمرگ، در رهِ عشقت فدا نشد وقتی حریمِ حرمتِ تو، در محاق سوخت ایمان فرو نشست و حرم در نفاق سوخت در ظاهر، احترام نگه‌داشت، دشمَنَت در باطن، آتشِ سِتم آمد، به کُشتَنَت تکراِرِ شعله بر حرم، اینجا شبانه بود برعکسِ بیتِ وحی، جفا مخفیانه بود آتش زیاد دیده‌ای، اما به خانه، نَه غربت، بَسی کشیده‌ای و مخفیانه، نَه یکبار نَه، شبانه چرا، چند مرتبه؟ بردند، بی عمامه ترا، چند مرتبه! از خانه‌اَت، به پای پیاده، کِشانده‌اَند پای برهنه، در پیِ اَستَر، دوانده‌اَند اِبنِ ربیعِ پست تُرا، دل‌شکسته بُرد چون عمه‌ی سه‌ساله تُرا، دست بسته بُرد زندان ندیده‌ای تو اماما، تمامِ عمر گِرییده‌ای به زینبِ کبرا، تمامِ عمر بزمِ شراب دیده‌ای آیا؟ ندیده‌ای ناموسِ خویش را به تماشا، ندیده‌ای چوبِ جفا، به لعلِ لبانت، نخورده است لب تشنه، نیزه‌ای به زبانت، نخورده است دندانِ تو به سنگِ جفا، کِی شکسته است با چکمه روی سینه‌ی تو، کِی نشسته است جِسمَت به پیش چشم حرم، زیر و رو نشد رَاسَت به نیزه، با حرَمَت، روبرو نشد بر پهلوی تو، نیزه‌ی قاتل فرو نرفت بر گردنِ تو، حنجرِ او تا گلو نرفت ای وایِ من، ولیِ دَمَش را، صدا کنید زهرا گریست، منتقِمَش را، صدا کنید ✅ - بهار ۱۴۰۴ علیه_السلام .
. ای رتبه‌ات فراتر از ادراک، از عقول آیینه‌ی بصیرت چشمت جهان شمول حلم تو بی نهایت و علم تو لایزول یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول کوچکترم از آنکه بخواهم بخوانمت یا برترین سروده‌ی عالم بدانمت علم اصول و علم قرائت از آن توست تفسیر و فقه، پله‌ای از نردبان توست علم نجوم در رصد کهکشان توست راز علوم کل جهان بر زبان توست شیخ الائمه هستی و دریای بی کران ای باقرالعلوم‌ترین صادق جهان مردان سرزمین تو عاشق نبوده‌اند در باب عشق با تو موافق نبوده‌اند چون آشنا به کُنه حقایق نبوده‌اند در پیشگاه درس تو صادق نبوده‌اند تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی تا روز حشر، صادق آل محمدی حکام جور خلوتتان را به هم زدند گردونه‌ی زمین و زمان را به هم زدند سرچشمه‌های اشک روان را به هم زدند باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند ای جای پای غربت تو در دل بقیع هرکس که گشت دور تو، گردید مستطیع
. (ع) خورشیدی و اسرار تو افشا شدنی نیست وصف تو به ابیات غزل جا شدنی نیست آیات خدا شأن مقام تو شد امّا قرآن وجودی تو معنا شدنی نیست از مذهبت آنقدر نوشتی و نوشتی آنقدر که اوراق شما تا شدنی نیست در محضر عِلمَت ، عَلَم جهل زمین خورد طوری که اگر پا شود احیا شدنی نیست امضای خدا زیر احادیث تو‌ خورده‌ست علم تو و گَرد اگر امّا؟ شدنی نیست بال و پر دینی و بدون مدد تو پرواز به افلاک معلیٰ شدنی نیست «هارون» تو آموخت که در مسلک عشاق بایست بسوزیم و تماشا ، شدنی نیست آتش ز شرر شورش بی‌فایده ای داشت وللّه که سوزاندن دریا ، شدنی نیست از ظلمت آن زهر ، دگر نور امیدی... در چهره‌ی چون ماه تو پیدا شدنی نیست خون می‌چکد از چشم تو با روضه‌ی جدّت خون ولی‌اللّه مدارا شدنی نیست نوشیدن آن زهر ، چو جسم علی اکبر هرچند که تلخ است معمّا شدنی نیست .
. السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفر بن محمد الصادق ، یابن رسول الله دین ما شرح سخن های امام صادق است هر چه داریم از تولای امام صادق است از زمین تا آسمان تا عرش اعلای خدا هر که را دیدیم شیدای امام صادق است چینش خلق زمین از چین ابروی خمش آسمان نقشی ز سیمای امام صادق است بس که نور از چهره ی او می درخشد در جهان کهکشان ها در تماشای امام صادق است چشمه ی نور هدایت چشم نورانی او فجر صادق در تمنای امام صادق است بغض او چون دوزخ است و حب او اصل بهشت کوثرش جام طهورای امام صادق است با تقرب می بَرَد تا جنت اعلا خدا هر که را قلبش پذیرای امام صادق است رمز قرب اولیا و انبیا نزد خدا بوسه بر خاک کف پای امام صادق است فخر ما آن مذهبی باشد که تا روز ابد بر فرازش نام زیبای امام صادق است مذهب ما جعفری و مکتب ما احمدی است گوهر حق دُرّ دریای امام صادق است هر چه قال الصادق آمد در کتاب از قرن ها جملگی از ذکر زهرای امام صادق است ليلة القدر خدا و کوثر اهل وجود فاطمه سرّ سویدای امام صادق است از لبش هرگز نیفتد ذکر زیبای علی نام او هوی مسیحای امام صادق است از دعای ندبه تا عهد و سمات و اربعین هر مناجاتی ز نجوای امام صادق است اربعین گفتم دلم تا کربلا پرواز کرد کربلا که عرش اعلای امام صادق است ای شهید نینوا ای نهضتت معنای دین دادن جان بر تو فتوای امام صادق است گفت آری دوست دارم مجلسی را که در آن ذکر داغ جد والای امام صادق است خانه ی آتش گرفته دستِ بسته قلب خون روضه ی ما شرح غم های امام صادق است گر چه سوزد قلبش از جور و جفای دشمنان داغ زهرا داغ عظمای امام صادق است گر چه منصور دوانیقی به جانش زد شرر جرعه ی زهرش مداوای امام صادق است ✍ .
. روزگار این چنین نمی ماند ! برق گلدسته ها دم مغرب چه جلال و چه شوکتی دارد ! هر رواقی که پای بگذاری فرش تبریز قیمتی دارد هنر دست اصفهانی هاست آینه کاری ظریف بقیع عطر ناب برنج ایرانی به مشام آید از مُضیف بقیع در تلاقی نور و آیینه حرمی بی مثال می بینیم در کنار ضریح ام بنین معجزاتی محال می بینیم ! بین لبخند و اشک زائرها شور نقاره ها شنیدنی ست ازدحام فقیرهای غنی دم باب الکریم دیدنی ست چشم های مدینه مبهوت ِ دسته های عظیم سینه زنی ست عهده دار مراسمات حرم آستان مقدس حسنی ست قُم به حُکم ادب ، سرِ تعظیم بر نمی دارد از قدوم بقیع می شود آرزوی طُلابش حوزه ی باقرالعلوم بقیع روزگار این چنین نمی ماند ! پیش رو لحظه های شیرینی ست عصرها ، صحن حضرت صادق محفل شاعران آیینی ست ۱۴۰۴ علیه_السلام .
. شاگرد درس صادق آل محمّدیم دل می زنم دوباره به دریای دیده ها سر میزنم به خانه حسرت کشیده ها ما را خیال منزل محبوب هم نبود خاکیم، خاک راه به مقصد رسیده ها لالیم و در سرای علی ناله می کشیم از نسل آتش جگر داغدیده ها ما شعله می کشیم و همه گریه می کنند با یاد داغ فاطمه آتش چشیده ها تا پای حوض کوثر همراه می شود با روضه دیده ها، دل روضه شنیده ها دنبال گریه ایم که در رفت و آمدیم شاگرد درس صادق آل محمّدیم _ وقت حسین گفتن ما جلوه می کند هر جا شدیم عبد‌‌، خدا جلوه می کند گرچه مدینه است مزار منوّرش در روضه های کرب و بلا جلوه می کند در این صدا، سکوت قیامت مشخص است از این سکوت محض، صدا جلوه می کند اِی که چنین بدون عبا می کشانی اش در این لباس، آل عبا جلوه می کند تن را به راه می کشد و آه می کشد در بین کوچه فاطمه تا جلوه می کند چون بوده بر تمام دلایل دلیل هم افتاده از نفس زدنش جبرییل هم _ در کار خلق، آینه ربّ دوان دوان دنبال صبح صادق ما، شب دوان دوان خاکم به سر نشسته به زین دشمن علی او پا برهنه در پی مرکب دوان دوان از پیشِ رو حمایت زهرا به انتظار از پشت سر دعای مجرّب دوان دوان دارد به روی صورت او اشک می دَوَد او هم به یاد روضه زینب دوان دوان ما را دوباره بُرد به گودال قتلگاه رفتیم پیش صاحب مذهب دوان دوان از خیمه گاهِ اهل حرم کیست می دَوَد؟ این با وقار دخت علی نیست می دَوَد؟! ___ این تن نخورد زخمی و آن تن هزار زخم هر کس شمُرد، ناله زد اِی بیشُمار زخم اِی وای... با سر از سر زین خورد بر زمین وقتی که زد به پهلوی او نیزه دار زخم صورت به رمل داغ بیابان نهاده بود از بسکه خورد در وسط گیر و دار زخم دست پیاده ها به تنش می کشید تیغ می زد به نعل اسب به رویش سوار زخم زخم زبان شمر و سنان خورد بر دلش تا روز حشر بر جگرش یادگار زخم از آنهمه عزیز به بر هیچکس نداشت یا ایهاالرسول، حسینت نفس نداشت -  ۱۴۰۴✍ علیه_السلام .