eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
276 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. مُسمّط مثلّث_مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها_(شام غریبان) فرقی نباشد بینِ اولادِ امیرالمؤمنین زینب علمداری کند پرچم نمی‌ماند زمین مثلِ پسرها دخترانش شیر وُ هم شمشیرِ دین زینب اگر شد شیرزن خونِ علی دارَد به تن درزندگی گاهی حسینی می‌شود گاهی حسن صبر وُ کَرم دارد ... حسن داریم بینِ کاروان یادآوریِ غیرت و ایثارِ آقاجانِمان حُجبُ و حیایِ فاطمه.. دینِ نَبی... حیدرنشان در زینبِ کبری خلاصه می‌شود آلِ عَبا جمعِ نبی وُ حیدر وُ کوثَر حسین و مجتبی با خطبه‌هایش می‌کند دِژهایِ دشمن را خراب دارد به رویِ شانه‌یِ خود بیرقِ این انقلاب بادستهایِ بسته کرده فتح.... بِنتِ بُوتراب از نسلِ شیر است و کلامش مثلِ تیغِ ذوالفقار یک جمله‌یِ او می شود فصل‌ُالخطابِ روزگار چون ذکرِ بی‌بی ما رَأیتْ الّا جَمیلا می‌شود خصمِ ریاکار و پلید و پست رُسوا می‌شود هرچند قدَّش زیرِ بارِ دردها تا می‌شود... تاروزِ آخر پایِ این بیرَق اَنَاالحق گفته است مثلِ اَمیرالمؤمنین در راهِ دین بُت‌ها شکست اصلِ حجاب است و اصولِ نهضتِ سرخِ حسین باید علمداری کند در کاروانِ شور و شین دین زیرِ دِیْنِ صبر ُو ایثار وکلامِ زینبین یک جمله روضه از منِ عاشق اگر چه بی‌سواد پیشِ نگاهش کعبِ نِی بر کعبه زَد اِبن زیاد بالا و پایین رفت چوبِ خیزران در محضرش باآستینِ پیرهنِ او بست چشمِ دخترش.. امّا رسیده عاقبت در کنجِ ویرانی سرش... پایِ سرِ بابا به لب با مُشت محکم می‌زند با ندبه‌ها و گریه‌ها ویرانه بر هم می‌زند ....__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. علیه‌السلام حلالم کُن برایت ختم قرآن هم نمی‌گیرم صدایِ من گرفته پایِ نیزه دَم نمی‌گیرم اگرچه با تمامِ جان خود هستم سِپر امّا... توانِ ضربه‌هایِ سیلیِ محکم نمی‌گیرم چه می‌شد سنگها جایِ‌سرت من راهدف می‌کرد نشد با آستینم خون لب را هم نمی‌گیرم میانِ هلهله این ناله‌ها مفقود خواهد شد نگاهت که به من افتاد پهلویم نمی‌گیرم شبیهِ مادرم آنقدر سیلی خورده‌ام امّا... دری رویم نَیفتادهَ‌ست دیوارم نمی‌گیرم به رویِ نیزه بسته چشمهایِ غیرتش ساقی علمدارِ حریمِ غیرتم ماتم نمی‌گیرم به پایِ نیزه می‌خوانم دعایِ عهد با گریه سراغِ هیچ کس جز منجیِ عالم نمی‌گیرم ✍ . ....__________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab . کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطه ی عقوبت اهل جفا ببین در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین نی ورا چو ابر خروشان به کربلا طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزه ها ببین آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد * * * خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان در دیده ی اشگ مستمعان خون ناب شد خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد * * * ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای ای زاده زیاد نکرده است هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کرده ای کام یزید داده ای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای بهر خسی که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده ای حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن آزرده اش به خنجر بیداد کرده ای ترسم تو را دمی که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشر درآورند . این کشته ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست این غرقه محیط شهادت که روی دشت از موج خون او شده گلگون حسین توست این خشک لب فتاده ی دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد . .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. این تن که غسل میدهم اینجا، تن من است جان داده است، لحظه ی جان دادن من است بی جوشن است گرچه ،ولی جوشن من است پیر زنی که رفته ز دنیا ، زن من است باحوصله بدون تماس است شستنش اسما ببین ز روی لباس است شستنش تا میرسم به زخم سرش میخورم زمین دستش شکسته مثل پرش میخورم زمین همراه جسم مختصرش میخورم زمین از داغ حالت کمرش میخورم زمین لاغرشدست حال تنش فرق کرده است ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است با اضطراب دست به زانوش میکشم گاهی بروی گونه و ابروش میکشم با چشم بسته دست به پهلوش میکشم من هرچه میکشم سر بازوش میکشم یک ضربه غلاف غرور مرا شکست یک ضربه بود بازویش از چندجا شکست از داغ یاس من دل هرخار گریه کرد تاخورد بر زمین در و دیوار گریه کرد زد زیرگریه آتش و مسمار گریه کرد یکبار نه دوبار نه صدبار گریه کرد خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت هی آب ریختم ز تنش خون تازه ریخت گرچه شکسته بود ولیکن بدن که داشت گرچه شبانه فرصت تشییع تن که داشت زهرای من غریب شد اما کفن که داشت حتی اگر نبود کفن پیرهن که داشت داغ دل شکسته من این سخن شده برعکس مادری پسرش بی کفن شده «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .....____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ✍ آتش زدند لانه مرغ پریده را نیلی نموده اند رخ محنت کشیده را غارت ز دختران حرم هم،نگفتنی ست شکوه کجا برند،غم گوش دریده را از هر چه بود و هست بریدند دل را دیدند به روی نیزه چو راس بریده را چشمی که تا به حال قساوت ندیده بود کاری فلک نمود که خون کرد دیده را زینب کجا و اینهمه اندوه جانگداز پرخون نموده اند دل قامت خمیده را شلاق و کعب نی به همه آفتش رسید گلچین ز ریشه کند،همه گلهای چیده را کردند به تیغ و نیزه و سم ستورها پاشیده بر زمین،تن در خون تپیده را ...................... غروب بود که آتش به خیمه ها افتاد شراره از همه سو بین کربلا افتاد غروب بود که دشمن برای غارت خویش به جان خیمه طفلان بینوا افتاد در آن کشاکش تاراج لشگر کوفه نشان ضربه سیلی به روی ما افتاد به خیمه ای که حریمش تمام قدسی بود ز راه فتنه و بیداد دهر،پا افتاد نگاه لشگر نامحرمان در آن آشوب به سوی چهره ناموس کبریا افتاد چه تازیانه که بر کودکان عدو میزد چه حیف شد که علمدار،زماجداافتاد برای بردن خلخال و معجر زنها قیامتی به خدا بین نینوا افتاد ز بعد کشتنت ای تشنه لب به یکباره بلا به قلب جراحت دیده پربلا افتاد تنی نماندازتو لحظه ای که میدیدم تنت به ورطه شمشیر و نیزه ها افتاد ✍ ............ پیش چشمان حرم کاش که غوغا نکنند بهر تاراج حرم اینهمه بلوا نکنند بر سر بردن خلخال ز پای طفلی سرزده محشری از واهمه برپانکنند چقدردخترلب تشنه مگر آب خورد؟ آب را منع ز دردانه ی طاها نکنند بدن کودک ۶ ماهه مگر کوچک نیست؟ از زمین با سر سرنیزه که پیدانکنند؟ سرشش ماهه که اندازه یک سیب بود به خداوند قسم،برسرنی جا نکنند بدن بی سروبی دست وبدون پارا لااقل پخش زمین دردل صحرانکنند ازخدا شرم کنیدای سپه کوفه وشام دختر شیر خدا را که تماشا نکنند ....................................... گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein
. رفتی ودلم را به غم خیمه سپردی داغ غم گودال به دل خسته فسردی بارفتنت ای جان برادر چه نمایم بس گریه نمودم بگرفته است صدایم با خشکی لبهاتو نمی دانی چه دیدم یک منظره ای دیدم و ازخیمه دویدم دیدم به زیر سم ستوران تن وجانت له گشته تمام تن وقامت کمانت لطمه زدم وتا سوی دلبرم دویدم با این تن مجروح به سوی حرم دویدم دیدم که نه سرداری ونه دستی عزیزم برگوبه کدام قطعه ی جان اشکی بریزم راءست به روی نیزه حسین وقتی که دیدمت من ازخودم وازتو خجالت می کشیدم آنقدر که زدم سینه برای تو برادر دنبال تو آمدم به همراهی مادر انگشتریت نبود به انگشت یمینت این بوده حسین سزای دستان کریمت چشمانی که مادر زده بوسه ها همیشه حالا زده بیرون زسرت به ضرب تیشه آن نیزه ای که به گودی گلو نشسته دیدم که دگر جمجمه ی سرت شکسته خاکستری دیدم رخ ماه تو حسین جان فهمیدم ازآن چشم ونگاه تو حسین جان سوی حرمت حمله وراست سگ درنده پامال خزان آمده اند هزار دونده گرگی به گل یاس تو او اشاره میکرد نامردبه حرم به دختران نظاره میکرد ناموس تو یا حسین ببین میان اعدا می گرید ازاین غم بخدا حضرت زهرا رضا اعظمی .
. بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم همراه خواهرت شده چشمان پستِشان از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم با گریهاش آخرش از دست می رود من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم درآتش خیام به صحرا دویده ایم از بغض شهر شام، برادر کجا روم زد تازیانه لحظه محمل سواری است وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم حامد آقایی ............................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای تن بی سرِ مفقودالاثر، پس چه شدی؟! ای رها کرده مرا بین خطر، پس چه شدی؟! بعد تو بی سر و سامان شدنم را چکنم خیمه ام سوخته، حیران شدنم را چکنم دیدی آخر که خودم ماندم و دلواپسی ام! خب بگو بر که شکایت کنم از بی کسی ام! گرچه از غارت خیمه خبری نیست حسین دگر از حرمت زن ها اثری نیست حسین به لب تشنهء تو، کاسهء اشکم نرسید ای بریده سر من! شمر، سرم داد کشید کار سر را جلوی مادر تو یکسره کرد خسته ام کرد سنان، بسکه مرا مسخره کرد کاش گودال، ز خون تن تو خیس نبود پشت و روی بدنت قابل تشخیص نبود آه از این درد! نمازم که نشسته شده است من بمیرم، کفنت نیزه شکسته شده است ضربه خورده به گلویت، اثر خنجر کو! خواهرت بوسه هوس کرده، رگ حنجر کو! ساربان هست، عقیق یمنت نیست که نیست هرچه گشتم نخی از پیرهنت نیست که نیست آمدم تا که سفر با سر خونین نروی کمکم کن که بجنگم ته خورجین نروی تا سر ظهر می آمد همه کار از دستم با همان روسری ام زخم ترا می بستم خواهرت بار برادر نکشد، خواهر نیست گیرم اصلاً سر تو هست، ببین معجر نیست ✍ .
مهدی بیا که شام غریبان ِعمه هاست وقت مرور داغ اسیران کربلاست هشتاد و چار کودک و زن بین خیمه ای مجلس گرفته اند بیا روضه ها به پاست آقا ببین شبیه تو خون گریه می کنند اما ببین که گریه ی آنها چه بی صداست هر کس که ناله ای بزند می خورد کتک بنگر جواب آه ِغریبانه، ناسزاست مشغول سرشماری اطفال، زینب است از داغ ِ روی داغ، اگر جان دهد رواست پیش فرات ناله ای بر گوش می رسد من شیر دارم،اصغر شش ماهه ام کجاست رفته رقیه نیمه ی شب سمت قتلگاه دیده به روی خاک بیابان تنی رهاست در زیر تیر و سنگ و سنان دفن گشته است بر روی کلّ پیکر او نقش ِردّ پاست می خواست بر لبان پدر بوسه ای زند اما نگاه کرد سر از پیکرش جداست بوسه به روی حنجر صدپاره اش زد و گفت ای پدر: رقیه به مرگ خودش رضاست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
. دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست با نعل تازه رفته کجاهای کربلا ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست! از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند با طعنه اشک طفل ترا در می آورند در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات ناز رقیه که شده مغموم می کِشم با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند از چادری که روی سرم نیست، رد شدند من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد خولی نبود در ته گودال قتلگاه پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟ نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت ✍ .
. سلام الله علیها دارد بهشت از نور او روی نکو را طوبی گرفته هدیه از او آبرو را بر شانه ی او تکیه کرده مرتضی هم داده قوام این قامت خم وحدهُ را از چه تنش را پنج دفعه غسل دادند او که زلال طُهر بوده است و طهورا آری صداق آیه ی تطهیر، آب است او معتبر کرده است کوثر را، وضو را تسنیم هم هنگام غسلش گریه می‌کرد خون گریه کرده سلسبیل این شستشو را دیگر نیامد بند خون زخم حورا شستند زیر پیرهن رازی مگو را در حائر بازوی او آب ایستاده از دور می باید زیارت کرد او را عرش خدا هم آستین بین دهن داشت او هم فرو خورده است این بغض گلو را ماندیم ما در آب و آتش تا قیامت آتش کشیدند این بهشت آرزو را . .