غزل شمارهٔ ۱۳۰
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چهها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل انداخت
وز این گلشن به خارم مبتلا کرد
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی ریا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
گر از سلطان طمع کردم خطا بود
ور از دلبر وفا جستم جفا کرد
به هر سو بلبل عاشق به افغان
تنعم زان میان باد صبا کرد
نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد
بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد ریا کرد
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
🇮🇷 ڪانال
#شعروادب #ایران من 🇮🇷
┏━━━🌷💌💐━━━┓
👉
@ashareiranman 👈
👉
@ashareiranman 👈
┗━━━💐💌🌷━━━┛
لطفا بہ اشتراک بگذارید 👆👆👆