eitaa logo
🇮🇷 کانال شعر وادب #ایران_من 🇮🇷
1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
35 فایل
🔹به نـام خـداوند #شعــــرو_ادب که با واژه بخشیده جانها به لب #دانشکده مجازی ✅ درح #اشعار از شعرای #ایران_زمین درمناسبت های مختلف ، همراه با #تقویم_روز و حافظ خوانی #شعرکودک و #آموزش #شعر آیدی مدیر👈 @shiriwatch و ادمین 👈 @Sabrshiri آیدی کانال ⤵⤵
مشاهده در ایتا
دانلود
دو خوانش غزل ۲۱۲ حافظ.mp3
4.33M
غزل شمارهٔ ۲۱۲   یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وُثاق افتاده بود نقش می‌بستم که گیرم گوشه‌ای زان چشم مست طاقت صبر از خم ابروش طاق افتاده بود گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می‌نوشت طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۱۳ حافظ.mp3
4.96M
غزل شمارهٔ ۲۱۳     گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان محرم اسرار امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید همچنان در عمل معدن و کان است که بود کشته غمزه خود را به زیارت دریاب زان که بیچاره همان دل‌نگران است که بود رنگ خون دل ما را که نهان می‌کردی همچنان در لب لعل تو عیان است که بود زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند سال‌ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود حافظا بازنما قصه خونابه چشم که در این چشمه نه آن آب روان است که بود @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۲۲۵ حافظ.mp3
3.91M
غزل شمارهٔ ۲۲۵   ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود وین بحث با ثلاثه غساله می‌رود می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می‌رود شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رود آن چشم جادوانه عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله می‌رود از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز مکاره می‌نشیند و محتاله(مختاله) می‌رود باد بهار می‌وزد از گلستان شاه وز ژاله باده در قدح لاله می‌رود خوی کرده می خرامد و بر عارض سمن از شرم روی او عرق از ژاله می رود حافظ ز شوق صحبت سلطان غیاث دین خامش مشو که کار تو از ناله می‌رود   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۶ حافظ.mp3
4.85M
غزل شمارهٔ ۲۲۶   ترسم که اشک بر غم ما پرده‌در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا پرده در شود از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست سرها بر آستانه او خاک در شود حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا با خبر شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۷ حافظ.mp3
3.44M
غزل شمارهٔ ۲۲۷   گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنریست حیوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیس و حیل دیو مسلمان(سلیمان) نشود عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت سببی ساز خدایا که پشیمان نشود حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۱۴ حافظ.mp3
3.89M
غزل شمارهٔ ۲۱۴   دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تدبیر ما به دست شراب دوساله بود آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پیاله بود بر آستان میکده خون می‌خورم مدام روزی ما ز خوان کرم این نواله بود هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح آن دم که کار مرغ چمن آه و ناله بود دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه یک بیت از آن سفینه به از صد رساله بود (گل بر جریده ،گفته ی حافظ همی نوشت شعری که نکته ایش به از صد رساله بود) آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۱۵ حافظ.mp3
3.7M
غزل شمارهٔ ۲۱۵     به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود که جوش شاهد و شمع و شراب و مشعله بود حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست به ناله دف و نی در خروش و غلغله بود مباحثی که در آن حلقه جنون می‌رفت ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی ز نامساعدی بختش اندکی گله بود قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست هزار ساحر چون سامریش در گله بود بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن به خنده گفت کی ات با من این معامله بود ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش میان ماه و رخ یار من مقابله بود دهان یار که درمان درد حافظ داشت فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
216_36115.mp3
293.9K
آن یار کز او خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شیوه او پرده دری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به در برد آری چه کنم دولت دور قمری بود عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۱۷ حافظ.mp3
3.98M
غزل شمارهٔ ۲۱۷     مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو می‌افتادم از چشم به تدبیرش امید ساحلی بود دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضایع شد اندر راه جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کی سائلی بود بر این جان پریشان رحمت آرید که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود سرشکم در طلب درها چکانید ولی از وصل او بی حاصلی بود مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است که ما دیدیم و مسکین جاهلی بود   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۱۸ حافظ.mp3
4.76M
غزل شمارهٔ ۲۱۸   در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود بی چراغ جام در خلوت نمی‌یارم نشست زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود همت عالی طلب جام مرصع گو مباش رند را آب عنب یاقوت رمانی بود گر چه بی‌سامان نماید کار ما سهلش مبین کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار خودپسندی جان من برهان نادانی بود مجلس انس و بهار و بحث عشق اندر میان نستدن جام می از جانان گران جانی بود دی عزیزی گفت حافظ می‌خورد پنهان شراب ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۲۰ حافظ.mp3
2.98M
غزل شمارهٔ ۲۲۰     از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم بر باد اگر رود سر ما زین هوا رود خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه یار نهادیم روی خویش بر روی ما رواست گر آن آشنا رود سیل است آب دیده و بر هر که که بگذرد گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل چون صوفیان صفه ی دارالصفا رود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۲۰ حافظ.mp3
2.98M
غزل شمارهٔ ۲۲۰     از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم بر باد اگر رود سر ما زین هوا رود خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک گر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه یار نهادیم روی خویش بر روی ما رواست گر آن آشنا رود سیل است آب دیده و بر هر که که بگذرد گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل چون صوفیان صفه ی دارالصفا رود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید ‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
دو خوانش غزل ۲۲۱ حافظ.mp3
4.08M
غزل ۲۲۱ چو دست در سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره نظارگان بیچاره زند به گوشه ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بیداری وگر به روز شکایت کنم به خواب رود طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود غباب راه چو فتد باد نخوت اندر سر کلاه داریش اندر سر شراب رود گدایی در جانان به سلطنت مفروش کسی ز سایه این در به آفتاب رود! دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش که این معامله در عالم شباب رود سواد نامه موی سیاه چون طی شد بیاض کم نشود ور صد انتخاب رود حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۲۲ حافظ.mp3
3.65M
غزل شمارهٔ ۲۲۲   از سر کوی تو هر کو به ملالت برود نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقه‌اش حفظ خدای به تجمل بنشیند به جلالت برود سالک از نور هدایت طلبد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود گرویی آخر عمر از می و معشوق بگیر حیف اوقات که یک سر به بطالت برود ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی که غریب ار نبرد ره به دلالت برود حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برود   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۳ حافظ.mp3
3.2M
غزل شمارهٔ ۲۲۳   هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خیال رخ دوست به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من وز دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷        (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۴ حافظ.mp3
4.78M
غزل شمارهٔ ۲۲۴   خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی است ولی چگونه مگس از پی شکر نرود سواد دیده غمدیده‌ام بشوی ای اشک که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود بپوش دامن عفوی به ذلت من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود تو کز مکارم اخلاق ،عالم دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید (ز کبر در پی هر صید مختصر نرود) چو باشه در پی هر صید مختصر نرود بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۴ حافظ.mp3
4.78M
غزل شمارهٔ ۲۲۴   خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی است ولی چگونه مگس از پی شکر نرود سواد دیده غمدیده‌ام بشوی ای اشک که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود بپوش دامن عفوی به ذلت من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود تو کز مکارم اخلاق ،عالم دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید (ز کبر در پی هر صید مختصر نرود) چو باشه در پی هر صید مختصر نرود بیار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۲۸ حافظ.mp3
3.76M
غزل شمارهٔ ۲۲۸     گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود آخر ای خاتم جمشید همایون آثار گر فتد عکس تو بر لعل نگینم چه شود زاهد شهر که مهر ملک و شحنه گزید من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود عقلم از خانه برون رفت و اگر می این است دیدم از پیش که در خانه دینم چه شود صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نشد حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️ 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
دو خوانش غزل ۲۲۹ حافظ.mp3
3.65M
غزل شمارهٔ ۲۲۹     بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد دولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهد از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم اینم نمی‌ستاند و آنم نمی‌دهد مردم ز اشتیاق و در آن پرده راه نیست یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین کان جا مجال باد وزانم نمی‌دهد چندان که بر کنار چو پرگار می روم دوران چو نقطه ره به میانم نمی‌دهد شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی بدعهدی زمانه زمانم نمی‌دهد گفتم روم به خواب و ببینم خیال دوست حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۰ حافظ.mp3
4.67M
غزل شمارهٔ ۲۳۰     اگر به باده مشکین کشد دلم شاید که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید جهانیان همه گو منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرماید طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید که حلقه‌ای ز سر زلف یار بگشاید تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت چه حاجت است که مشاطه‌ات بیاراید چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی‌غش کنون به جز دل خوش هیچ در نمی‌باید جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش دار که این مخدره در عقد کس نمی پاید به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر به یک شکر ز تو دلخسته‌ای بیاساید به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند که بوسه تو رخ ماه را بیالاید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۱ حافظ.mp3
3.74M
غزل شمارهٔ ۲۳۱     گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز باغ حسن خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۲ حافظ.mp3
3.19M
غزل شمارهٔ ۲۳۲     بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید منظر دل ،نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر در ارباب بی‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید ترک گدایی مکن که گنج بیابی از نظر رهروی که در گذر آید صالح و طالح متاع خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۳ حافظ.mp3
2.58M
غزل شمارهٔ ۲۳۳   دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان هر جا که نام حافظ در انجمن برآید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۴ حافظ.mp3
3.55M
غزل شمارهٔ ۲۳۴     چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست که شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خیال باشد کاین کار بی حواله برآید گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بلا بگردد و کام هزارساله برآید نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالبدش صد هزار ناله برآید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️
دو خوانش غزل ۲۳۵ حافظ.mp3
3.59M
غزل شمارهٔ ۲۳۵     زهی خجسته زمانی که یار بازآید به کام غمزدگان غمگسار بازآید به پیش شاه خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار بازآید اگر نه در خم چوگان او رود سر من ز سر چه گویم و سر خود چه کار بازآید مقیم بر سر راهش نشسته‌ام چون گرد بدان هوس که بدین رهگذار بازآید دلی که با سر زلفین او قراری کرد گمان مبر که در آن دل قرار بازآید چه جورها که کشیدند بلبلان از دی به بوی آن که دگر نوبهار بازآید سرشک من نزند موج بر کنار چو بحر اگر میان ویم در کنار باز آید در انتظار خدنگش همی پرد دل صید به رسم آنکه به عزم شکار باز آید ز نقش بند قضا هست امید آن، حافظ همچو نقش به دست، آن نگار بازآید ‌🇮🇷کانال شعروادب ایران من🇮🇷    (    ╰┈➤  @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️