✴ بسم رب الشهدا والصدیقین ✴
🌺زندگینامه شهید غلامعلی مرادیان 🌺
💙اَنـــیــس کـــــردســـــتـــــان💙
قسمت هفتم:
🌸🍃کم کم در مسجد عله مراسم مذهبی برگزار می شد ... بیکار نم نشستیم ...هر جا علیه شاه حرف میزدند ... یا تظاهراتی راه می افتاد ...میرفتیم و شرکت میکردیم ...
🌸🍃زمان پیروزی انقلاب همه چیز به هم ریخته بود ... نمیشد با هرکس ارتباط داشت ... خانواده ها هم سخت گیری می کردند ... و مواظب رفت و آند بچه هایشان بودند ...
🌸🍃من هم با تنها کسی که دوست بودم ...دخترعمویم بود ... انقلاب اوج گرفت ... خوشحال بودیم که ... آن همه زحمت بالاخره دارد به بار می نشیند ...
🌸🍃 روزی که امام می خواست بیاید ایران ...دل توی دلم نبود ...
🌸🍃هواپیمای امام درست سر ساعت در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست ... ایشان رفتند ... به بهشت زهرا ...
🌸🍃با خودم قرار گذاشتم یک روز ...روزه نذری خانم فاطمه زهرا (س)بگیرم ...فردای آن روز ... روزه بودم ...
🌸🍃تقریبا یک سال و نیم از پیروزی انقلاب گذشته بود ...که صدام دیکتاتور دیوانه ی عراق ...به ایران لشکر کشی کرد ...
🌸🍃پسرخاله ها ...داماد ها و برادرهایم و هرچه مرد دور و برمان بودند ...رفتند جبهه ...
🌸🍃آن ها هم که مانده بودند ...می رفتند مسجد ... امام هم که دستور داده بود ...مسجد ها را خالی نکنید ...
🌸🍃همه ی مردم به شکلی در گیر جنگ و انقلاب شده بودند ...همان روز ها بود ... که می آمدند توی شهر ... یا مقابل مساجد یا نماز جمعه ها و برای مجروحین ...از مردم خون می گرفتند ...
https://eitaa.com/azkarkhetasham
#ادامه_دارد...
#انیس_کردستان
🌹جهت شادی ارواح طیبه شهدا...صلوات...🌹