هم با من و هم بی منی ای یار! کجایی!؟ سخت است برایم دگر اینقدر جدایی! از دیده‌ی ما ماه رخت، از چه نهان است؟ کی می‌شود از پرده‌ی غیبت بدر آیی!؟ از دوری تو من همه دردم، همه داغم بر درد دلم، قوّت قلبم! تو دوایی در مکه‌ای ای کعبه‌ی دل؟ یا به مدینه؟ یا در نجفی!؟ سامره؟ یا کرببلایی؟ ای گل! من شوریده، چنان بلبل محزون تا کی کنم از دوری تو نوحه سرایی!؟ شد روز من از دوریت ای ماه! چنان شب کی از افق ای صبح امیدم! تو برآیی!؟ بازآ و بزن بر سر بیدادگران داد ای منتقم خون شهیدان خدایی! یک عمر به امید تو هر جمعه شمردم ای کاش! همین جمعه، همین جمعه بیایی ۱۴۰۳/۰۲/۰۳