eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
207 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
رؤیا و خاطره دوقلو های افسانه ای دست هیچ حادثه‌ای کام اتان را تلخ نمی کند ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
کام گشوده است اژدهای زمان خاطره ات با هیچ حادثه‌ای بلعیدنی نیست ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
بگذار زیره به کرمان ببرم که با نیش عقرب کسی زانوی غم بغل نگیرد بگذار کورسویی در غبار فتنه‌ی شب از روزنه‌ی مهر بدرخشد و معما کلید شود بگذار کلاف کنم در پاگرد انتظار نگاهم را در پرتو ماه رویت ۱۳۰۲/۰۵/۰۶
سیمرغ‌ام عشق کافی ست برای از حضیض من بودن تا اوج به تو رسیدن و ما شدن ۱۴۰۲/۰۵/۰۹
ما که شیدای تو هستبم نه شیدای کسی کی بوَد در سرمان، غیر تو سودای کسی!؟ قامت سرو تو برده ست، دل از ما صنما! نفریبد دل ما را قد و بالای کسی ما که دلداده‌ی آن نرگس مستیم، کجا قلب ما را ببرد، نرگس شهلای کسی!؟ پای دل بسته به گیسوی تو داریم فقط بر حریم دل ما، کی برسد پای کسی!؟ می بنوشیم و ننوشیم جز از لعل لبت زهر باشد که بنوشیم، ز دریای کسی ما بساییم به آن‌جا که تو هستی سرمان کی ببخشیم غبارش، به دو دنیای کسی!؟ با همین دلق که داریم، بوَد خوش دل‌مان چشم ما نیست به دست کس و دیبای کسی ما گداییم و تو سلطان کرم در دل ما ما نداریم به غیر از تو تمنای کسی ۱۴۰۲/۰۵/۰۹
مرا که عشق تو عمری مرام و آیین است هماره فخر کنم، چون که بهترین دین است خوشا به حال دلم! چون تو دلبری دارد چه دلبری! که وفایش، به رسم دیرین است قدت چو سرو و رُخت ماه و گِرد آن سنبل فدای نرگس مستت! لبت چه شیرین است! ز هجر روی تو ای گل! چو بلبلان نالد دلی که بی تو گرفته، همیشه غمگین است سبک به شوق تو چون کاه می‌شود هر غم به روی شانه غمت، گر چه کوه سنگین است خزان به دور ز رخسارت ای بهارانم! بخند، خنده‌ی گل‌ها همیشه تسکین است بیا و مرحمتی کن، به شکر سلطانی به دست‌های کریم تو چشم مسکین است ۱۴۰۲/۰۵/۱۰
ز راهی دور می‌آیند، انبوهی ز لک‌لک‌ها درون باغ می‌پیچد، صداهای چکاوک‌ها دوباره کودکی گل می‌کند در گلشن قلبم چو چشمک می‌زند بر ما ز بالا بادبادک‌ها دلم را می‌برد با خود به فصل کودکی‌هایم چو از هر کوچه می‌آید صدای جیغ کودک‌ها کنار حوض کز کرده عجب آرام یک گربه درون حوض می‌رقصند ماهی‌ها و اردک‌ها مترسک‌ها به رقص آیند از آواز گنجشکان تبانی کرده‌اند انگار، گنجشک و مترسک‌ها شعار زن و آزادی، برای زندگی، دامی است که در این خیمه‌شب‌بازی حیا رفت از عروسک‌ها درون گور می‌لرزد، تن معصوم مادرها ز بازیگوشی فرنوش و فرناز و فرانک‌ها به یغما می‌برند انسان‌نماها، باز انسان را عجب رویی! عجب رویی! که دارند مارمولک‌ها حذر کن از دغل‌کاران و جاهل‌ها، مخور هرگز فریب فتنه‌ی روبه‌صفت‌ها، این سیامک‌ها به هر جا فتنه‌ای باشد ردی بینم ز آمریکا به جان خلق افتادند، زالوها و بختک‌ها ز قول ما به دشمن گو تنت انگار می‌خارد به یاد آور دفاع ما و آن تک‌ها و پاتک‌ها به قرآن گر اهانت می‌کند باشد ز استیصال که از ترسش نجنباند، به زیر شاخه شاخک‌ها بگو آهسته ای شیطان! تو هم در گوش اسرائیل که دلتنگ تل‌آویو است موشک‌ها، کلاهک‌ها نظام و دین و این کشور، هماره کوه پا برجاست ز چشم خویش بردارید اگر دودی است عینک‌ها به زودی می‌خورد آن سیلی محکم که می‌دانی ز دست ملت ایران، سزا بینند دلقک‌ها دوباره می‌شود سرسبز و خرم باغ این کشور به دور از چشم آفت‌ها، بدون این سیاهک‌ها بهار و عید می‌آید، پر از عطر اقاقی‌ها درون شهر می‌پیچد، نوای طبل و تمبک‌ها به رقص آیند گل‌ها و نوا خوانند بلبل‌ها به دور سرو می‌پیچند، انبوهی ز پیچک‌ها ۱۴۰۲/۰۵/۱۱
محمد رضا قاسمیان دبیر بازنشسته‌ی زبان و ادبیات فارسی و البته دعوت شده به کار و همچنان مشغول تدریس دروس ادبیات. متولد سال ۱۳۴۳ ذوق ادبی‌ام در مقطع متوسطه‌ی اول(دوران راهنمایی) توسط دبیران ادبیاتم کشف شد. سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ که دوران اوج انقلاب اسلامی مردم ایران بود، اهل مطالعه‌ی کتاب‌های داستان، مذهبی و... رمان بودم. این مطالعات سطح اطلاعات به ویژه اطلاعات واژگانی ادبی‌ام را بالا می‌برد و من این واژگان و برخی آرایه‌های ادبی را در انشاهایم به کار می‌بردم. با نوشتن انشاها و گاه سطرهای موزون و مقفی و خواندن آن‌ها دبیران ادبیاتم به وجد می‌آمدند. چنان که به خاطر دارم چندین بار در پایه‌های بالاتر برای الگو گرفتن دانش‌آموزان قرائت می‌کردند. این مسیر در مقطع متوسطه‌ی دوم هم با شدت بیشتری ادامه یافت. وقتی در تربیت معلم شهید بهشتی مشهد مشغول تحصیل بودم، یک دوره در کلاس های جناب آقای دکتر اشرف زاده شرکت کردم و با تشویق‌های این استاد گرانقدر به طور جدی‌تر به سرودن شعر پرداختم. پس از فراغت از تحصیل به عنوان دبیر در مدارس متوسطه‌ی اول به تدریس مشغول شدم. ایام تحصیلاتم در مقطع متوسطه‌ی دوم و تربیت معلم همزمان با دوران دفاع مقدس بود و من با تعدادی از شعرای همشهری‌ام، ضمن شرکت در جلسات انجمن‌های شعر شهرستان، برای شرکت در جلسات شعر خوانی علاوه بر شهرستان بشرویه _که امروزه از شهرستان‌های استان خراسان جنوبی است_ به شهرستان‌های مجاور رفته و در مراسمات مذهبی و ملی و...سروده‌هایم را قرائت می‌کردم. در بعضی از فراخوان‌های شعر شرکت کرده و رتبه‌های کسب نمودم‌. چند سالی مسئولیت انجمن شعر و ادب شهرستان بشرویه را بر عهده داشتم. هم اکنون مسئول کانون تخصصی شعر و ادب رضوی بشرویه هستم. علاوه بر شرکت در جلسات انجمن‌های شعر و ادب، در مراسمات مذهبی و ملی از جمله یادواره‌های شهدا، سروده‌هایی را قرائت می‌کنم. در اغلب قالب‌های شعر کلاسیک، قصیده، غزل، ترکیب بند، رباعی، دوبیتی، سه‌گانی و ... و همچنین شعر نو سپید، سپکو و... اشعاری را در موضوعات مختلف سروده‌ام که اغلب آن‌ها در کانال « » @azsabuyeeshgh در تلگرام، ایتا و سروش، قابل رؤیت است. حضور فعال در گروه‌های بداهه سرایی مجازی از دیگر فعالیت‌های ادبی‌ام می‌باشد. علاوه بر آن مدیر مسئول کانون فرهنگی هنری عترت مسجد حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شهرستان بشرویه، مأنوس و محشور با نسل جوان و همچنان فعال در عرصه‌های فرهنگی و هنری هستم.
هم با من و هم بی منی ای یار! کجایی!؟ سخت است برایم دگر اینقدر جدایی! از دیده‌ی ما ماه رخت، از چه نهان است؟ کی می‌شود از پرده‌ی غیبت بدر آیی!؟ از دوری تو من همه دردم، همه داغم بر درد دلم، قوّت قلبم! تو دوایی در مکه‌ای ای کعبه‌ی دل؟ یا به مدینه؟ یا در نجفی!؟ سامره؟ یا کرببلایی؟ ای گل! من شوریده، چنان بلبل محزون تا کی کنم از دوری تو نوحه سرایی!؟ شد روز من از دوریت ای ماه! چنان شب کی از افق ای صبح امیدم! تو برآیی!؟ بازآ و بزن بر سر بیدادگران داد ای منتقم خون شهیدان خدایی! یک عمر به امید تو هر جمعه شمردم ای کاش! همین جمعه، همین جمعه بیایی ۱۴۰۳/۰۲/۰۳
voice.ogg
2.47M
هم با من و هم بی منی ای یار! کجایی!؟ سخت است برایم دگر اینقدر جدایی! از دیده‌ی ما ماه رخت، از چه نهان است؟ کی می‌شود از پرده‌ی غیبت بدر آیی!؟ از دوری تو من همه دردم، همه داغم بر درد دلم، قوّت قلبم! تو دوایی در مکه‌ای ای کعبه‌ی دل؟ یا به مدینه؟ یا در نجفی!؟ سامره؟ یا کرببلایی؟ ای گل! من شوریده، چنان بلبل محزون تا کی کنم از دوری تو نوحه سرایی!؟ شد روز من از دوریت ای ماه! چنان شب کی از افق ای صبح امیدم! تو برآیی!؟ بازآ و بزن بر سر بیدادگران داد ای منتقم خون شهیدان خدایی! یک عمر به امید تو هر جمعه شمردم ای کاش! همین جمعه، همین جمعه بیایی
4_5855031084424631672 (1).m4a
3.48M
هم با من و هم بی منی ای یار! کجایی!؟ سخت است برایم دگر اینقدر جدایی! از دیده‌ی ما ماه رخت، از چه نهان است؟ کی می‌شود از پرده‌ی غیبت بدر آیی!؟ از دوری تو من همه دردم، همه داغم بر درد دلم، قوّت قلبم! تو دوایی در مکه‌ای ای کعبه‌ی دل؟ یا به مدینه؟ یا در نجفی!؟ سامره؟ یا کرببلایی؟ ای گل! من شوریده، چنان بلبل محزون تا کی کنم از دوری تو نوحه سرایی!؟ شد روز من از دوریت ای ماه! چنان شب کی از افق ای صبح امیدم! تو برآیی!؟ بازآ و بزن بر سر بیدادگران داد ای منتقم خون شهیدان خدایی! یک عمر به امید تو هر جمعه شمردم ای کاش! همین جمعه، همین جمعه بیایی