🕸ث) انكار دعاوى پس از سؤالات ديگر هر يك از سه نفر مى نويسند: علم الهدى گفت: جناب آقا شما در كتاب خود گفته اى كه؛ من در خواب ديدم كه حضرت سيد الشهداء را شهيد كرده اند و من چند كف از خون خوردم و باب فيوضات بر من مفتوح شد اين درست است؟ گفت: بلى. والد فرمود: تو چه عداوت با سيد الشهداء داشتى كه خون او را خوردى؟ مرحوم نظام العلما به شوخى گفت: آخر هند جگرخوار بود؟ جوابى از آقا نتراويد. پس والد بعد از تغيرات و تغيّر زياد از اين حرفهاى گزاف او فرمود: خوب لوطى شيرازى اين ديگه چه منافقى و حقه بازى است؟ وقتى كه اتباع شيخ احسائى از تو سؤال مى كنند در جواب آنها مى نويسى؛ احمد و كاظم- صلوات اللَّه عليهما- و چون سيد يحيى پسر سيد جعفر دارابى كه پدرش در مسئله معاد با شيخ احسائى مخالف است از تو سؤالى مى كند در جواب مى نويسى كه؛ شيخ در معاد خبط كرده و صريحاً تكفيرش مى كنى «و لقد أجاد السيد جعفر دارابى فيما كتب فى سنا برق المحيط بالمشارق و المغارب» آن صلوات فرستادنت چيست و اين تخطئه و تكفيرت چه؟ تو اگر آدم درستى هستى چرا در سر يك ريسمان نمى ايستى سيد سر بزير انداخته جوابى نگفت. » 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۳۲ 🚫@bahaiyat🚫