. 🔸 با هم غذا می‌خوریم 🔹 شب ۱۲ بهمن که آقا به تهران آمدند، چون خیلی خسته بودند و غذایی هم‏‎ ‎‏نخورده بودند، گفتند که یک غذای خیلی ساده‌ای به من بدهید. از این‌رو غذایی‏‎ ‎‏ساده حاضر شد. آقا از قبل فرموده بودند که در آن چند ساعتی که آنجا هستند،‏‎ ‎‏یک عده‌ای از خانواده حتماً بیایند تا ایشان آنها را ببینند... 🔸 پسر من هم پنج ساله بود و تمام‏‎ ‎‏مدت دور آقا راه می‌رفت. آقا فرمودند: این بچه چه می خواهد؟ گفتم که آقا‏‎ ‎‏می‌خواهد نزدیک شما بنشیند. اما ممکن است آبی یا غذایی به لباس شما بریزد‏‎ ‎‏و باعث مزاحمت یا خستگی شما بشود. تا این صحبت را شنیدند این بچه را بلند‏‎ ‎‏کردند و نشاندند در بغل خودشان و گفتند: حالا ما با هم دوتایی غذا می‌خوریم‏‎ ‎‏و قبل از اینکه خودشان غذا بخورند، او را سیر کردند. 📚 برگرفته از کتاب پدر مهربان، صفحه‌ ۱۲۵. 🏷 📝 9⃣ 🔰 باور؛ خانه کنشگرانِ تربیت اسلامی. 🆔 @Bavar_tarbiat