خوشا به حال دل من حرم اگر برود ز هر درش که برانند از دگر برود "طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی" ولی همیشه مگس از پی شکر برود "سواد دیده ی غمدیده ام به اشک مشوی" که نقش خال تو ما را کی از نظر برود "ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار" کجا که بی سر زلف تو ام به سر برود "مکن به چشم حقارت نگاه در من مست" نه آبروی شریعت به این قدر برود "من گدا هوس سرو قامتی دارم" که دست در کمرش جز به سیم و زر برود "تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری" وفای عهد من از خاطرت به در برود؟ "سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم" چگونه زندگیم بی حرم به سر برود "به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید" چو باشه کی ز پی صید مختصر برود نصیب کرب و بلا کن به عسکری مولا بیا رضا بده او نیز یک سفر برود  سال نود و سه