از نظر من هر کس که از مسیر شورای نگهبان عبور کند و به معرض انتخاب مردم گذاشته شود، انقلابی است. در بدترین شرایط بالفعل انقلابی است. ممکن است انسان مختار مسیر دیگری را برگزیند و در طول زندگی به سوی دیگری بلغزد و بغلتد؛ اما در زمانی که شورای نگهبان کسی را انتخاب میکند یعنی انقلابی بودن او را احراز کرده است. لذا صحنه انتخابات را محل جدال انقلابی و غیر انقلابی نمیبینم. هر چند در دورههایی افرادی از اعتماد نظام به صورت بالفعل آنها سوء استفاده کردند و سرمایه نظام را به نام خود هدر دادند، اما قاعده بر این است که هر 6 عزیز حائز رتبه صلاحیت انتخاب شدن را دارند. ارزش اعتماد کردن را دارند. میتوان روی آنها حساب کرد. روشن است که همه یکسان نیستند. نباید هم باشند. اما داستان پس از این دست مردم است. مردم حالا باید ببینند کدام یک میتواند آن یک قدم را بردارد. گاهی انتخاباتها نماد تردید است. یعنی انسان مشاهده میکند که عده کمی شرکت میکنند. خوب نشان میدهد که این جامعه به تصمیم نرسیده و از انتخاب پرهیز دارد. ما به خوبی میتوانیم نشانههای این بیتصمیمی را در سطح جامعه در زمینههای مختلف ببینیم و رصد کنیم.
گاهی مردم شرکت میکنند اما تردید خود را در صندوقها نشان میدهد. کم و کیف رأی دادن هر دو میتواند قدر و قیمت و عمق و کیفیت جماعت را نشان دهد.
اینکه یک فرد با حداکثر آراء برای خدمت پذیرفته شود و یا رأی اعتماد بین افراد مختلف تقسیم شود. مهم است. یکپارچگی جامعه کمک میکند تا افراد روی یک نفر به توافق برسند و بیشترین توجه را به او معطوف دارند. این خیلی زیبا و ارزشمند است. حتی اگر در آینده فرد نشان دهد که ارزش اعتماد را نداشته است. اینکه خود این مردم یکپارچهاند بسیار ارزشمند است. همین سرمایه بزرگ را افراد جاهل و متجاهل مصرف میکنند و مردم را هرز و هدر میدهند.