eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
146 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامیرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نظر تاج‌زاده درباره آیت‌الله جنتی 🔹 تاجزاده: جنتی چون دینش رو به دنیا نمی‌فروشه باهاش مخالفم! نامیرایی شو 👈 @Nameera
انتخابِ امتدادِ مردم با اینکه می‌دانستم تصویری از آیت الله رئیسی را جستجو و ثبت کرده‌ام، چند لحظه طول کشید تا او را پیدا کنم. بر خلاف انتظار، او را در مرکز قاب نیافتم و گمان کردم که اشتباهی رخ داده؛ اما هیچ اتفاقی رخ نداده است. این تصویر واقعی از آن چیزی است که باید در مورد او بدانیم. https://farsnews.ir/SaeedTotonkar/1717832053293188016
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
#لاریجانی از #روحانی هم #اوباما تر است. #روحانی‌پلاس
یادمان نمی‌رود فیلم تبلیغاتی روحانی که کپی‌برداری از فیلم تبلیغاتی اوباما بود. رئیس جمهور بدلی به درد پسا رئیسی نمی‌خورد.
هدایت شده از نگاـہ بیّن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم سوگند وفاداریِ منافقین فقط اونی که اولش با "رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق" شروع میکنه 😁
استارت زدم. ماشین روشن نشد. فهمیدم چقدر تنهام. یادم هست زمانی رو که وقتی همچین اتفاقی می‌افتاد، به اولین کسی که از راه می‌رسید می‌گفتی یه هل بده. اصلا گفتن هم لازم نبود. هر کس رد می‌شد وایمیساد هل می‌داد روشن می‌شد و می‌رفت. انگار نه انگار. الان اما بسباری گذشتند و دیدند که وسط کوچه خاموش کردم. هیچ کس حتی نپرسید. هممون تنهاییم. دنیاخواهی ما رو خیلی تنها کرد.
روزهای نزدیک به انتخابات، زمان برداشت محصول هست. مردم طی چند سال حوادث رو رصد می‌کنند و سعی دارند مافیا رو از شهروند بشناسند. گاهی این ناشناختگی تا نقطه قرار صندوق رأی باقی می‌مونه. مردم ما پیش از این تجربه چنین وضعی رو داشتند. سر صندوق می‌ری و با یکی دست می‌دی. حالا چیزی که از صندوق در میاد یا شهر هست و یا مافیا. در روزهای آینده قرار هست به یک نفر رأی بدیم. من نمی‌گم یکی مافیاست و یکی شهر. من می‌گم همه طرف‌ها شهر هستند. اما بعضی‌ها قبل از این نشون دادند که وقتی به قدرت می‌رسند، پشت دست مافیا بازی می‌کنند و شهر رو به سمت شکست می‌برند. اونها نشون دادند که اعتماد دارند به دشمن و هر چند ظاهرشون مثل مردم شهر هست؛ اما راهبردشون بر اساس خواست مافیاست. اونها فهم مافیا رو ترجمه می‌کنند به زبان ما و باعث میشن خیال کنیم این همون چیزی هست که دنبالشیم. مواظب باشیم لا کسانی که سرمایه مافیا در ایران هستند دست ندیم. رئیس جمهور شخص نیست، جریان هست. ببینیم به کدوم جریان رأی میدیم.
در انقلابی بودن پزشکیان تردید ندارم. اما او نشان داده که انقلابی پس‌مانده در دهه شصت است. یک سوپرانقلابی بی‌ترمز. عصبانی ضد سیستم. نه سیستم جمهوری اسلامی ایران. از آنان که خشک و جامدند و در شخص‌محوری رسوب کرده‌اند. آدم‌های چکشی شکننده. آنان که خیال می‌کنند امیرالمؤمنین چیزی مانند ابوذر بود. آدم‌هایی که نهج البلاغه را مثل خودشان می‌خوانند. معتقدم اگر نهج البلاغه را با اینکه برگزیده‌ای از انبوه بیانات نورانی و آسمانی امیرالمؤمنین است، نه برای توجیه خود که برای فهم امیرالمؤمنین بخوانیم آنقدر دلیل و عبرت دارد که ما را و تمام تاریخ را کفایت کند.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روز قیامت علاوه بر شخص، امت هم باید پاسخگو باشد @Farsna
به عنوان کسی که برایش حال خوب ایران یک اولویت جدی و اصلی به شمار می‌آید، انتخابات را امری جناحی نمی‌بینم. برای بنده انتخابات لازمه خودسازی و تقویت نفس لوامه به سمت نفس مطمئنه است و هر آنچه را معارض با آن باشد، در راستای تحقق خواست نفس شریر شیطانی و در داستان زیست نفس اماره قلمداد می‌کنم. لذا اینکه یک کشور با تمام مردمش پای صندوق‌های رأی بیاید و این مسئولیت را بپذیرد که انتخاب کند و باور کند که با انتخاب می‌تواند تغییر مثبت ایجاد کند و رشد کند و قوت پیدا کند بسیار ارزشمند و اصیل است. مملکت سست و تنبل و ناامید و افسرده و مضطرب و بدون چشم‌انداز و... ، به هزار دلیل می‌تواند از جوهر انتخاب فاصله بگیرد؛ اما بدون اینکه بهانه‌اش مهم باشد، آدم‌های بدون انتخاب آدم‌هایی هستند که ضعیف و آسیب‌پذیر و گرفتار نفس اماره‌اند. نفس اماره‌ای که همیشه راه‌های نشدن و نداشتن و نتوانستن و نخواستن را نشانت می‌دهد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
به عنوان کسی که برایش حال خوب ایران یک اولویت جدی و اصلی به شمار می‌آید، انتخابات را امری جناحی نمی‌
احساس مثبت من نسبت به انتخابات پیش رو این است که خون شهید رئیسی تمام محاسبات دشمنان را بر هم ریخت و موقعیت ممتازی را برای نظام رقم زد. این همدلی و انسی که بین مردم بر اثر اندوه بزرگ و سوگ ناگهانی به دست آمد همان تبدیل صبر بر مصیبت به رحمت و مغفرت و درود خداوند است. هر چه ولاء اجتماعی قوی‌تر و وحدت کلمه و وحدت علاقه و وحدت هدف جدی‌تر، قدرت انجام کارهای بزرگ در دسترس‌تر. به واسطه حال خوش شهید،‌ جامعه ایران به تلاطم افتاد و زیبایی‌های فراوان از خود آشکار کرد که به گمانم این شور و نشاط انتخاباتی هم می‌تواند یکی از آن زیبایی‌ها باشد. در یک جامعه همه باید حرکت کنند. حرکت یک عده و باقی ماندن عده‌ای دیگر یا حرکت یک عده و حرکت مخالف عده‌ای دیگر، جامعه را می‌فرساید و آن را ناکارآمد و زائل می‌کند. جامعه‌ای که فقر عمل صالح دارد، فقر بهره‌وری و بهره‌مندی خواهد داشت و چنین جامعه‌ای دچار قحطی شخصیت عمومی و خاص خواهد بود. زمانی که مردم حرکت می‌کنند، زندگی نیز در جامعه تقویت می‌شود. زمانی که مردم به میدان می‌آیند تمام واقعیت‌ها از پستوی تاریک عفونت و نخوت به فضای حل مسئله منتقل می‌شود. شجاعت یک ملت برای یک انتخاب بزرگ، نشان آشکاری از عظمت باطنی و جانی آن ملت است. ملت تمام اشتباهات و ضعف‌های خود را می‌پذیرد و برای اصلاح آن قدم در میدان می‌گذارد. برای من که خودسازی را مقابل خودخواهی می‌شناسم و مشارکت در انتخابات را همراهی و همدلی در عمل صالح می‌فهمم انتخابات حداکثری قدرت نفس لوامه انقلاب و پیوند نزدیک آن با نفس مطمئنه است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
احساس مثبت من نسبت به انتخابات پیش رو این است که خون شهید رئیسی تمام محاسبات دشمنان را بر هم ریخت و
البته شاید برخی گمان کنند که در هنگام انتخاب همه چیز رو می‌شود. بدی‌هایمان. خطاهایمان. اشتباهاتمان. کم‌کاری‌ها و ناتوانی‌هایمان. سوء تفاهمات و سوء ظن‌هایمان. انگار انتخابات یک صداقتی را در جامعه جاری می‌کند و همه را در برابر یک واقعیت جدی قرار می‌دهد. انتخابات راه حل است. راه حل گذشته‌هایی که هیچ وقت ایده‌آل و آرمانی نبوده و اکنونی که کم و کاستی‌های بسیار دارد و البته آینده‌ای که دوست داریم آن را بسازیم. هر انتخابات یک قدم بیشتر نیست؛ اما یک قدم بزرگ و مؤثر است. یک قدم درست ما را به هدف نزدیک‌تر می‌کند و انتخاب درست دقیقا همینجا تقدس و عظمت پیدا می‌کند. انتخابات معجزه نیست. انتخابات پذیرش متن واقعیت است. سنجش هر چیزی که الان در چنته داریم. انتخابات جای بازی نیست. موقعیت استثنائی برای یافتن مسیرهای ممکن است. کسی که از تحلیل و نقد خودش بترسد هیچ گاه به هیچ کجا نمی رسد. همیشه فرار می‌کند و قایم می‌ماند. همیشه گم می‌شود در جایی که نمی‌شناسد. البته شیطان‌ها و شیطانک‌ها سعی می‌کنند انتخابات را به ابتذال بکشند؛ اما مردم می‌دانند که چقدر انتخابات مهم است. وقتی همه ایرانی‌ها جمع می‌شوند و تصمیم می‌گیرند. تصمیمی مهم برای برآوردن نفس لوامه از چنگ نفس اماره جامعه و نزدیک شدن به نفس مطمئنه در برابر طراحی‌های نفس شریر شیطانی.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
البته شاید برخی گمان کنند که در هنگام انتخاب همه چیز رو می‌شود. بدی‌هایمان. خطاهایمان. اشتباهاتمان.
از نظر من هر کس که از مسیر شورای نگهبان عبور کند و به معرض انتخاب مردم گذاشته شود، انقلابی است. در بدترین شرایط بالفعل انقلابی است. ممکن است انسان مختار مسیر دیگری را برگزیند و در طول زندگی به سوی دیگری بلغزد و بغلتد؛ اما در زمانی که شورای نگهبان کسی را انتخاب می‌کند یعنی انقلابی بودن او را احراز کرده است. لذا صحنه انتخابات را محل جدال انقلابی و غیر انقلابی نمی‌بینم. هر چند در دوره‌هایی افرادی از اعتماد نظام به صورت بالفعل آنها سوء استفاده کردند و سرمایه نظام را به نام خود هدر دادند، اما قاعده بر این است که هر 6 عزیز حائز رتبه صلاحیت انتخاب شدن را دارند. ارزش اعتماد کردن را دارند. می‌توان روی آنها حساب کرد. روشن است که همه یکسان نیستند. نباید هم باشند. اما داستان پس از این دست مردم است. مردم حالا باید ببینند کدام یک می‌تواند آن یک قدم را بردارد. گاهی انتخابات‌ها نماد تردید است. یعنی انسان مشاهده می‌کند که عده کمی شرکت می‌کنند. خوب نشان می‌دهد که این جامعه به تصمیم نرسیده و از انتخاب پرهیز دارد. ما به خوبی می‌توانیم نشانه‌های این بی‌تصمیمی را در سطح جامعه در زمینه‌های مختلف ببینیم و رصد کنیم. گاهی مردم شرکت می‌کنند اما تردید خود را در صندوق‌ها نشان می‌دهد. کم و کیف رأی دادن هر دو می‌تواند قدر و قیمت و عمق و کیفیت جماعت را نشان دهد. اینکه یک فرد با حداکثر آراء برای خدمت پذیرفته شود و یا رأی اعتماد بین افراد مختلف تقسیم شود. مهم است. یکپارچگی جامعه کمک می‌کند تا افراد روی یک نفر به توافق برسند و بیشترین توجه را به او معطوف دارند. این خیلی زیبا و ارزشمند است. حتی اگر در آینده فرد نشان دهد که ارزش اعتماد را نداشته است. اینکه خود این مردم یکپارچه‌اند بسیار ارزشمند است. همین سرمایه بزرگ را افراد جاهل و متجاهل مصرف می‌کنند و مردم را هرز و هدر می‌دهند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
از نظر من هر کس که از مسیر شورای نگهبان عبور کند و به معرض انتخاب مردم گذاشته شود، انقلابی است. در ب
پس از آزمون‌های فراوان انتخاب، طی چند دهه اخیر، ایرانیان به یک رشد نسبی در فرایند مشارکت در انتخابات رسیده‌اند. البته هیچ گاه نمی‌توان ادعا کرد که در شرایط آرمانی به سر می‌بریم؛ اما می‌توانیم بگوییم که در گام دوم انقلاب به طور آشکاری وارد دوره انتخابات کیفی شده‌ایم. مقصود از انتخابات کیفی چیست؟ انتخابی که در آن به جای شخص، شخصیت مورد بررسی قرار گیرد. شاخص‌های منتخب اصلح و شاخصه‌های منتخب مورد اعتماد، شناسایی شود و سپس در بین افراد جستجو و تطبیق شود که کدام یک حائز صلاحیت بیشتر است. وقتی مردمی به این دانایی و توان و مهارت رسیدند که انتخاب را به صورت کیفی انجام دهند و نه تحت شرایط خاص یا تبلیغات خاص، آنگاه روشن می‌گردد که این گنج بی‌پایان و ذخیره نایاب، یعنی مردم، به دوره بلوغ مردم‌سالاری و آمادگی برای شأن فاخر اجتهاد و جهاد سیاسی شده‌اند. جامعه‌ای که نمی‌توانی آنها را با شعارهای شب انتخاباتی مرعوب و هیجان‌زده کنی. نمی‌توانی آنها را بترسانی یا مضطرب نمایی. نمی‌توانی آنها را احساساتی یا حواس‌پرت کنی. ملتی که در طول زمان انتخابش آرام آرام شکل می‌گیرد و تقویت می‌شود و آشکار می‌گردد. مردمی که دغدغه دائمی انتخاب دارند. مردمی که دیگر به خاطر حافظه کوتاه‌مدت تاریخی‌شان تحقیر نمی‌شوند؛ زیرا نشان می‌دهند که روندها را تشخیص می‌دهند و خط و خطوط و جریان‌ها را می‌شناسند و افرادی را نه بر اساس موضوعات سطحی که طبق نمودارهای طولانی‌مدت و دقیق انتخاب می‌کنند. در چنین شرایطی حتی اگر پاسخ ما به سؤال انتخابات درست و دقیق هم نبود آسیب جدی به مردم وارد نخواهد آمد. زیرا اولا همین مردم روزهای پس از انتخابات نیز آگاه و هشیار و فعالند و سعی می‌کنند آسیب انتخاب نامناسب را به کمترین میزان آن تقلیل دهند و دوما این می‌شود پایه مهارت بیشتر آنان در انتخابات بعدی.
حال که در بیابان خشک و خشن و سرد و تاریک غیبت محکوم به ماندن و مردنم، مرا در راه دفن کنید. در قدمگاه. تا قدم‌های سبز او روزی که همه زمین به قدوم مبارکش سبز می‌شود، تن خاکی مرا نیز سبز کند و برویاند و به سوی خویش بازم گرداند. ما یک دل سیر زیارت از عالم طلبکاریم. زیارت او که نزدیک‌ترین به خدا و نزدیک‌ترین به ماست. او بهترین دوست ما و برترین دوست خداست. در این غربت غریب و غیبت عجیب همه امیدواری ما آن نقطه و لحظه‌ای است که آمدنش را قاب کند. ای وای که چه با شکوه است لحظه دیدارش و چه زیباست دیده و دیدارش. السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه و دلیل إرادته... ما بدون تو چگونه با خدا دوست خواهیم شد و جز در جهان تو محبت جز عادت معنی ندارد. ای بهانه عشق و دلیل دوستی و مسیر را رفاقت و مایه انس و اسوه انسانیت. السلام علیک یا خیر من تقمص و ارتدی...
🔰 من یقین دارم، آن پیرمرد نورانی، معنوی، عالم، زاهد و عارف که این انقلاب با دست توانای او بنا، غرس، آبیاری و میوه چینی شد، اگر در جوانی، آن راز و نیازها و آن عبادتها، تفکّرها و توسّلها را نداشت و آن دل مؤمن و نورانی در او پدید نمیآمد، این کارهای بزرگ از او صادر نمیشد. مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تهرانی که از علمای بسیار مؤمن، زاهد و خالص بود و در مشهد، بسیاری ایشان را میشناختند، نزدیک سی سال پیش از این، به بنده گفت: «من در جوانی برای تحصیل به قم رفتم و آن زمان، امام را در حرم مطهّر دیدم. نمیشناختم ایشان کیست. دیدم که یک سیّد طلبه جوان و نورانی در حرم ایستاده، تحت الحنک را انداخته، نماز میخواند و اشک میریزد و تضرّع میکند.» حاج میرزا جواد آقای تهرانی میگفت: «من او را نشناخته، مجذوبش شدم و از بعضی پرسیدم این آقای نورانی کیست؟ گفتند این آقا روح‌اللَّه خمینی است. وقتی آقا روح‌اللَّه، در دوره جوانی، آن سرمایه و ذخیره را پدید می‌آورند، آن وقت در سنّ هشتاد سالگی، امام و بنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی میشوند.» رهبر انقلاب 74/9/16 @ofoqemobin
رأی بالفعل_رأی بالقوة از چند سال پیش جریان اصلاحات به این نتیجه رسید که نمی‌تواند بر اساس هیاهوی چند نفر خارج‌نشین و عده کمی اغتشاشگر کار میدانی قابل توجهی انجام داد و حکومت را وادار به تمکین در برابر خواسته‌های نامشروع کرد. لذا تصمیم گرفت مسیر دیگری را در پیش بگیرد و به جای زنده کردن آراء مرده به تدریج به سمت تصاحب آراء بالفعل حرکت کند. این روش منافقانه البته نیازمند زمینه‌چینی‌های مفصل بود. اینکه بدانی افراد چرا رأی می‌دهند و افراد چرا واکنش سیاسی دارند و چگونه می‌توانی آدم‌های دغدغه‌مند و غیور را به مسیر مورد نظر خود بکشانی. تجربه عدالتخواه‌ها شاید می‌توانست نشانه‌هایی داشته باشد از آنچه اصلاحات به آن نیاز داشت. در جریان حجاب، این مسئله آزموده شد. کمپین‌هایی توسط برخی افراد شاخص اصلاحات به راه افتاد از جمله «من با حجابم و مخالف حجاب اجباری». آنها فهمیده بودند که طرفدارانشان برایشان خون نمی‌دهند و در هر فتنه‌ای تا کار به جای سخت می‌رسد کنار می‌کشند. فهمیدند که طرفدارانشان غالبا آدم‌هایی هستند که توصیه می‌کنند نظام اسلامی خودش خودش را بازنشسته کند و بدون اینکه آسیبی بزند کنار برود و کار را به اینان بسپارد. اصلاحات فهمید که با اینها کار پیش نمی‌رود. باید مسئله‌ها را طوری صورت‌بندی کرد که مؤمنین بیایند پای کار. آنهایی که ایمان دارند؛ به عناصر هویتی ایران باور دارند. آنها که حاضرند برای ایمانشان شهید شوند و نگاه معنوی و مقدس به خواسته‌هایشان دارند. اصلاحات مدت‌هاست فعالیت چشمگیری روی این طبقه دارد. در هر محرم و صفر این خط با قدرت تعریف و توصیف و توسعه بیشتری پیدا می‌کند و هر فرصتی برای این روش مزورانه غنیمت شمرده می‌شود. در مسئله انتخابات اخیر نیز بخشی از طرح اصلاحات نفوذ به آرا‌ء جریان انقلابی و مؤمن است. آنها تلاش می‌کنند برش تازه‌ای به جمعیت بزنند و از سبد رئیسی برای خود سهمی جدا کنند. آنها می‌دانند که در این زمان کم به سختی می‌توان کسانی را که تا چند روز پیش با سیاه‌نمایی حداکثری و ناامیدسازی دائمی و دعوت به بی‌قیدی و پشت کردن به قانون و شکستن فضا و اعتبارزدایی از سیستم، از صندوق رأی و زیست اجتماعی متعالی فاصله گرفته‌اند دوباره تغییر مسیر داد و به بازی بازگرداند. غافلگیری شهادت رئیس جمهور محبوب نیز مزید بر این علت شد. حالا شاید برای جریان اصلاحات آقای پزشکیان نماد کسی باشد که می‌تواند سبد مؤمنین را متوجه خود کند و از انقلابی‌ها و حتی طبقات آسیب‌دیده در طی سال‌های گذشته توجهی جلب کرد. اگر در ادامه راه آقای پزشکیان به سمت رادیکال شدن پیش نرفت بدانید که اصلاحات مطمئن است بدنه اجتماعی فعال ندارد و از آنها آبی گرم نمی‌شود. اصلاحات نیاز دارد به هر قیمتی به قدرت باز گردد و برهه‌ای را که آنان بسیار حساس و حیاتی می‌دانند را از دست ندهد. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین
تنها جذاب بودن شعارها نیست که برای مردم اهمیت دارد. باورپذیر بودن و ممکن الاجرا بودن آنها نیز پس از این لحاظ خواهد شد. یعنی مردم با تجربه اندوخته و انباشته ده‌ها انتخابات به فهمی کیفی از مشارکت رسیده‌اند و کمتر می‌توان آنها را با فریب‌های آشکار به سمت و سوی خاص کشید. مردم دیگر زبان بدن می‌فهمند؛ بوی بازی را استشمام می‌کنند. دوست دارند آدمی بیاید که اولا صادق باشد. دوم توانمند. سوم مردمی به معنای واقعی آن. یعنی اتمسفر زندگی مردم را بشناسد و در آن نه، با آن نفس بکشد. چهارم کاملا واقعی باشد. چنین آدمی هر چند وعده‌های کمی هم بدهد ولی باورپذیر است. پس نامزدهای محترم باید با احتیاط بیشتری فضا را شعاری کنند. یادم هست چند دهه پیش از این وقتی بحث‌های فوتبالی در می‌گرفت بیشتر مذاکرات در این حد بود که خون قرمز است و آسمان آبی و لیف آبی است و لنگ قرمز، اما برنامه‌های مفصل رسانه‌ای باعث شد تا سواد فوتبالی مردم بالا رود. حتی همین پیگیری باعث شد سواد ورزشی مردم هم بالاتر رود و اساسا توجه مردم به ورزش بالاتر رود. یک چنین اتفاقی در سطحی بالاتر در مورد انتخابات و اساسا اجتماعی شدن امر سیاسی در حال رخ دادن است. هر چند به علت ماهیت سنگین کار، با سرعت کمتر، اما مداوم و پیگیر. مردم امروز بسیار بسیار بیشتر از گذشته می‌دانند که سیاست یعنی چه و چه ظرفیت‌هایی در اختیار سیاستمدار است. چه میزان می‌توانند انتظار داشته باشند و چه شعارهایی محال است. گاهی دروغ نمی‌گویی اما راستی را می‌گویی که ناگزیر منجر به ناراست خواهد شد و نادرست از آب درخواهد آمد. این راه البته به کمال خود نرسیده ولی شرایط از سال 76 و 84 و 92 بسیار متفاوت‌تر است. نباید انتظار داشته باشیم مسیر حرکت مردم شبیه گذشته باشد. زیرا رسانه کمک کرده تا این مسیر بسیار سریع‌تر طی شود و مراحل آن پشت سر گذاشته شود. درجه آزادی و انعطاف فهم مردم بسیار تغییر کرده و انتظار داریم که شگفتانه‌هایی رخ دهد که کمتر مورد نظر قرار گرفته است.
معتقدم سود بلند مدت انتخاباتی که از پس فضای نفس لوامه جامعه برآمده باشد، هر چند از نظر کوتاه‌مدت مطلوب نباشد، بسیار بیشتر و عمیق‌تر از انتخاباتی است که در فضای نفس اماره به نتیجه رسیده باشد و نتیجه آن مورد پسند ما بوده باشد. در فربه شدن نفس اماره هیچ رشد و سود و توسعه‌ای متصور نیست. چنین فضایی هر چه آفریده را خود می‌بلعد و آن را سرمایه خاکستر کردن بقیه فضا خواهد کرد. نباید اجازه داد برخی تندروها فضای جامعه را به رقابت‌های نفس اماره‌ای نزدیک کنند. این کار کل عایدی انتخابات را از بین خواهد برد هر چند حاصل آن پیروزی بهترین فرد ممکن باشد.
🔸بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🔸 ▪️سلام و عرض ادب 🔷🔸پویش تبیینی «هفتم» 🔸عنوان عملیات: «خنثی‌سازی خطوط انحرافی در انتخابات پیش‌رو» 🔺رد انتظارات جریانات تندرو برای رقابت خارج از چارچوب نظام 🔺تبیین واقعیت کاهش تاثیر متغیرهای خارجی (رسانه های بیگانه و کشورهای سلطه گر) در انتخابات چهاردهم 🔺رد گمانه مهندسی انتخابات و معنابخشی به رقابت واقعی بین سلیقه های مختلف 🔺رد گمانه تشکیک در سلامت نتایج انتخابات با مشارکت حداکثری 🔺بی‌اعتبارسازی گفتارهای حول تحریم انتخابات (بیفایده بودن رای‌دهی، تغییر نکردن وضع کشور، واقعی نبودن رقابت و...) 🔺 تولید ادبیات با هدف جلوگیری از شکل گیری فضای دوقطبی‌هایی نظیر: «سازش/ تسلیم»، «مردم/مسئولین»، «جنگ/مذاکره»، «جبهه مقاومت/معیشت مردم»، «آرمان/واقعیت»، «مردمی بودن/حکومتی بودن» و «اصلاح‌طلب/اصولگرا» و «تعهد/تخصص» 🔺تولید ادبیات با هدف جلوگیری از همسان‌سازی معنای چنین عباراتی در افکار عمومی؛ «هواداری نظام به معنای طرفدار وضع موجود بودن» «اصلاح‌جوبودن به معنای ضدنظام بودن»، «اعتدالی بودن به معنای ضد ارزش‌های انقلاب بودن»، «کارآمدبودن به معنای بدون اصول بودن (عملگرایی مفرط)»، «ارزش‌مداری به معنای بی‌عملی»، «اخلاق‌مداری به معنای منتقدنبودن»، «سیاستمداری به معنای فریبکاری و مکارگی»، «مردمی‌بودن به معنای پولیستی عمل کردن»، «ریاست‌جمهوری به معنای اختیارداری مطلق و توانایی معجزه»، «شور و هیجان انتخاباتی به معنای بالابردن انتظارات کاذب»، «ولایت‌مداری نامزدها به معنای مصونیت مطلق از خطاکاری و بی اشتباه بودن»، «نقد دولت سیزدهم به معنای رد رویکرد انقلابی، نفی کارنامه مدیران کارآمد آن و نادیده گرفتن طرح‌های کلان و زیرساختی آن»، «امتدادبخشی به دولت سیزدهم به معنای نقدناپذیری مطلق آن»، «انقلابی بودن به معنای تندرو بودن»، «غیرانقلابی بودن به معنای عقلانی و منطقی بودن»، «اصولگرا بودن به معنای متخصص نبودن و بی دانشی» و «اصلاح‌طلب بودن به معنای متعهد نبودن و بی ایمانی» 🟣‌ ملاحظه: از اعضای محترم تبیین‌گر تقاضا می‌شود، آثار ارزشمند خود را در بازه زمانی23 الی 29 خردادماه، در قالب یادداشت‌های کوتاه 600 الی 800 کلمه‌ای، رشته‌توییت و یا توییت، به آیدی @Saeedtotonkar ارسال فرمایند.
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در خواب دچار یک حادثه پرمخاطره شده باشید؛ اما... دست‌هایتان یاری‌تان نمی‌کند. پاهایتان قدرت حرکت ندارد. داد می‌زنید اما فریادتان صدا ندارد و خلاصه انگار هیچ کاری از دست شما برنمی‌آید و بی‌اختیار تسلیم حادثه‌اید و در این حالت چنان فشاری بر مغز شما وارد می‌شود که تمام بدن شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اگر از خواب نپرید ممکن است دچار آسیب فیزیکی نیز بشوید. ما در عالم واقع نیز نظیر این شرایط را تجربه می‌کنیم؛ اما به شکلی دیگر. آیا سابقه‌ای از آن در ذهن دارید؟
خودخواهی هوشمند اجتماعی، خودسازی هوشمند اجتماعی ظرف جمهوری اسلامی ایران، برای خودسازی هوشمند اجتماعی است. مردم‌سالاری دینی یعنی همین. اما آنچه در غرب اتفاق می‌افتد و به ما دیکته می‌شود و ادبیات آن توسط دانشگاهیان به جامعه پمپاژ می‌شود خودخواهی هوشمند اجتماعی است. شاید برخی مواقع این دو به قدری شبیه به یکدیگر باشند که با هم خلط شوند یا جا به جا پذیرفته شوند یا احاس شود که تفاهم و تناسبی راهبردی پیدا کرده‌اند؛ اما واقعیت این است که شباهت‌های شکلی بیرونی گاهی کاملا اتفاقی و گاهی کاملا گذرا و ناگهانی است و گاهی به زاویه نگاه ما بازمی‌گردد که آن دو را یکی می‌بینیم اگر روند هر یک را درست بررسی کنیم خواهیم دید که چنین نیست و این دو هیچ انطباق ثابتی بر هم ندارند و تنها به ضرورت تنگنای موقعیت و ضرورت شرایط همشکل و همرنگ و همراستا و همزبان شده‌اند. لذا نباید انتظار آشتی از دو بیگانه را داشت که هیچ گاه به توافق نمی‌رسند مگر اینکه یکی دیگری را منها کند. هوشمندی اجتماعی زمانی است که ما در خود این قوه را بیابیم که بدون هماهنگی و توافق بیرونی با فرد یا افراد یا جمع یا مجموعه یا نظم یا نظامی یکپارچه و یکدل عمل می‌کنیم. چنین شرایطی باعث خواهد شد بسیاری از لوازم ظاهری هماهنگ‌ساز بی‌استفاده بماند و هزینه‌های آن در موقعیت‌های دیگر اختصاص داده شود.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خودخواهی هوشمند اجتماعی، خودسازی هوشمند اجتماعی ظرف جمهوری اسلامی ایران، برای خودسازی هوشمند اجتماعی
خودخواهی وقتی به صورت یک هوش اجتماعی درمی‌آید و افراد جامعه را به استخدام ضرورت‌های خود درمی‌آورد، دیکتاتوری تولید می‌شود، هر چند نامش و شکل ظاهری آن رسوا و بی‌پرده نباشد. جامعه‌ای که درون خود لوازم دیکتاتوری را پذیرفته و به عادت‌های آن تن داده و سنت‌هایش را بر طبق آن تراشیده و منطبق ساخته است. می‌توانی نامش را دموکراسی بگذاری یا هر چیز دیگر. تفاوتی ندارد. فرق چنین جوامعی با جوامعی که دیکتاتوری در آن به صورت گل‌درشت و زننده دیده می‌شود، پذیرش مردم آن و هضم آن درون خویش است. به نظر بنده جامعه غرب دیکتاتوری را پذیرفته و دانسته که نمی‌تواند از آن بگریزد و سپس اندیشیده و آن را در خود هضم کرده و به شکل متناسبی درآمده که دیگر یک فرد نخواهد بدنه دیکتاتوری باشد. بلکه همه در آن به او کمک می‌کنند و به صورت جامعه دیکتاتور درمی‌آیند. حالا برای حل مسئله میل دیکتاتوری و رفع تهدید از درون، توافق می‌کنند تا پادشاه دیگران باشند و نماینده خویشتن. می‌خواهم بگویم فراری نیست از مسئله و تغییر شکل، به معنای تغییر مسئله نیست. اینکه تو توافق کنی برای پذیرفتن ستم، ستم را حل نمی‌کند. روش تحمل آن را تغییر می‌دهد. برای تخلیه این ستم تو فرصت پیدا می‌کنی که دیگری را بیازاری و حقارت درونی‌ات را بر او بیاویزی. حکومت‌های غربی از این بابت وحشی‌ترین و بدوی‌ترین حکومت‌ها برای دیگران هستند. البته گردش شیطانی نیرو در جوامع آنان ادامه دارد و آنها را به مسیر بی‌بازگشت نابودی می‌راند. اما قدرت و مهارت تخلیه انرژی‌های انفجاری به بیرون از خود در این جوامع فرصت‌هایی را برای بقا به آنها می‌دهد. هر چند هیچ اصلاح و نجاتی در کار نخواهد بود و فقط حرکت به سمت کوچه بن‌بست است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خودخواهی وقتی به صورت یک هوش اجتماعی درمی‌آید و افراد جامعه را به استخدام ضرورت‌های خود درمی‌آورد، د
آنچه که در تاریخ غرب بارها و بارها مشاهده کرده‌ایم و آنچه که امروز در فجیع‌ترین و عریان‌ترین شکل آن در فلسطین توسط اسرائیل مشاهده می‌کنیم یکی از همان صورت‌های پنهان شده و به بیرون رانده شده خودخواهی هوشمند اجتماعی است. مردمی که دور هم جمع می‌شوند و توافق می‌کنند برای بقای خود دیگران را به شدیدترین وجه ممکن شکنجه کنند و بدرند و نابود کنند. اقوام وحشی که از تمام اقوام بربری و بدوی خون‌خوار و خون‌آشام دریده‌تر و درنده‌ترند. آنچه که در غزه شاهد آن هستیم محصول مردم‌سالاری غربی است. مردم‌سالاری غربی عفونت‌‎هایی تولید می‌کند که در هیچ دستگاه زباله‌سوزی از بین نمی‌رود. آنها مجبورند آدم بکشند. بچه بسوزانند. شکنجه کنند. تجاوز کنند. تحقیر کنند. تحریم کنند. آنها مجبورند هر روز وحشی‌تر از دیروز باشند. آنها مجبورند برای اینکه چهره دروغین مردم‌داری را درون جوامع خود حفظ کنند، شدیدترین جنایت‌ها را در کشورهای دیگر انجام دهند. آنها مجبورند بدزدند. ویران کنند. غارت کنند. دروغ بگویند و هیچ مرزی برای رفتارهای ضد بشری خود به رسمیت نشناسند. همین چند روز پیش بود که رژیم آمریکا دادگاه بین المللی را به خاطر حکمی که علیه اسرائیل خونخوار صادر کرده بود تهدید کرد. به همین سادگی. چرا؟ چون آمریکا همان اسرائیل است. در موقعیتی دیگر. همان منطقی که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد، آمریکا را تولید کرده است. آمریکا مسیر اسرائیل را پیش از او پیموده؛ لکن زمانه و زمینه به شکلی دیگر بوده و اتفاق به گونه دیگری افتاده. آمریکا نیز زاده اروپاست. اروپا نیز از نظر عقبه فهمش از انسان مادرانه‌های اسرائیل است و پدرانه‌های آمریکا. این نوع نگاه به انسان که در غرب مرسوم است، چاره‌ای باقی نمی‌گذارد مگر اینکه اسرائیل باشی و این را به عنوان تنها مقدس به رسمیت بشناسی. زیرا هیچ قدرتی نمی‌تواند بدون تکیه به نقطه مقدسی که وجود دارد یا خود تراشیده بر پا بماند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آنچه که در تاریخ غرب بارها و بارها مشاهده کرده‌ایم و آنچه که امروز در فجیع‌ترین و عریان‌ترین شکل آن
جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده با روح انقلاب اسلامی که در آن دمیده شده، خودسازی هوشمند اجتماعی را بیابد. راه عملی آن را از شاهراه ولایت جستجو می‌کند. ولایت فقیه از اینجا سربرمی‌آورد و تبدیل به ستون خیمه این نگاه می‌شود. نماد و علم این حرکت می‌شود. در این باره باید بیشتر سخن گفت.
لحظه‌ها به اندازه خودشان بار دارند. اما لحظه‌اند. برخی از زیر بار به روزمرگی فرار می‌کنند و برخی به حسرت گذشته می‌خزند و برخی در رؤیای آینده غرق می‌شوند.
معمولا خیال می‌کنیم قوی کسی هست که زورش به بقیه برسه؛ اما واقعیت این هست که قوی کسی هست که زورش به خودش برسه.
آدم‌ها دائم در حال انتخاب کردن و انتخاب شدن هستند. انتخاب‌های آنها تا حدودی تعیین خواهد کرد که برای چه و چگونه و کجا و توسط چه کسی انتخاب خواهند شد. برخی ظرفیت‌ها محدود و برخی نامحدودند. بالأخره فرایند انتخاب به پایان خواهد رسید و آدم‌ها تعیین خواهند کرد که در تار و پود نقطه‌ها و لحظه‌ها چه نشانی باقی بگذارند و چه پیامی به برگزار کننده این انتخابات عظیم ارسال کنند. یک عمر دل دل می‌کنی تا برسد. لحظه‌ای که نتایج را اعلام می‌کنند و تو به بی‌انتهای انتخاب می‌رسی با انتخاب بی‌نهایت. راستش اینکه بهشت جایی است که او پذیرفته که تو او را انتخاب کنی و راضی شده به اینکه پاسخ تو باشد. در آنجا تکثر و تنوع و تلون انتخاب‌ها هیچ پراکندگی ندارد. همه وصف یگانه‌ای است که وصف او پایان ندارد. تو زیبایی را سیر و سیاحت می‌کنی که بی‌نهایت جلوه دارد، اما یکیست. او بی‌نهایت زیباست و تو بی‌نهایت تماشا می‌کنی با تمام وجودت. نه تنها با چشمانت و آنقدر عالی و مقدس است که هر چه بیشتر طمع می‌کنی بیشتر می‌یابی و هر چه عطش داری بیشتر لذت می‌بری و هر چه بیشتر می‌گذرد بیشتر می‌طلبی و هر چه بیشتر می‌طلبی بی‌تاب‌تر می‌شوی و در این شور فزاینده و لذت بالنده غرق هستی إلی الابد. و مگر بهشت جز عاشقی کردن چیز دیگریست. وای که حتی تصورش سکرآور است و انسان را بی‌خود می‌کند از بودنش. الحمد لله. و در نظر من زیباترین لحظه در آن فرصت ناب ناب ناب، بودن با کسانی است که از وصف او چیزهایی می‌دانند که قد و قدر تو نمی‌رسد. آنها نبأ عظیم را از زیبایی و شأن و شکوه او به اذن الله همچون چشمه‌های شیر و عسل جاری می‌کنند و تو با ولع آن را می‌بلعی و به هیچ نمی‌اندیشی. از بس این نقد و اصل و خالص و مصفی‌ست و نیاز به چشیدن و جویدن و هضم کردن ندارد. همه عین عصاره و برگزیده و جان معناست. الحمدلله ربّ العالمین و دلم نمی‌آید یک نفر باقی بماند که در آن لحظه از این حظ فوق خیال و گمان و وصف محروم بماند. هر چند کسانی هستند که خیرخواهان خود را تا نقطه قطعی مرگ شکنجه داده‌اند و آنان را بی‌امان رنجانده‌اند و درد را بی‌حد بر آنان روا داشته‌اند. الحمد لله علی ما هدانا... خدایا در این انتخاب بزرگ و گزینش بی‌امان ما را در میان بندگانت برگزین تا در بهشت زیبایت، به تماشای تو بنشینیم و لذت ببریم. آن لذت بی‌غل و غش