🌹؛🍂؛🌹 🍂؛🌹 عبور از 🌹؛ آخرین خاکریز / ۷۱ خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔹 سال ۱۹۸۲... سال تحولات عظیم، سال ۱۹۸۱ با امید به رفع تشنجات و عادی شدن اوضاع در سال آتی سپری گردید، در حالی که نیروهای ایرانی روز به روز بر عزم و توان خود افزوده به پیروزیهای پی در پی نائل آمدند. اکثر صاحبنظران در ارتش عراق بر این عقیده بودند که جنگ افروزی صدام به نابودی کامل نیروهایش منتهی گردیده و هرگونه تلاش در جهت یافتن راه حل مسالمت آمیز برای بحرانی که عراق در آن غوطه ور شده، بی نتیجه مانده است، تا جایی که مردم با نگرانی و سرگشتگی تمام از خود سؤال می کردند که این مصیبت و گرفتاری چگونه برطرف خواهد شد. هنگام دیدار با خانواده ام این احساس نگرانی را در آنها حس می‌کردم، آنها حتی مایل به شنیدن مسئله ای درباره جنگ و خبرها و تحلیل‌های آن نبودند. در حالی که من در وجود خود احساس رضایت و خرسندی می‌کردم، چرا که مشاهده خفت و خواری حزب بعث و عوامل آن مرا خشنود می‌کرد. با آغاز سال ۱۹۸۲ یگانِ مأموریت‌های ویژه که تا این لحظه فلسفهٔ تشکیل آن را درک نکرده ام احتمال می‌دهم که صدام با توسل به آن، حزبی های عالی رتبه را به کام مرگ می‌فرستاد، سازماندهی شد و طی ابلاغ بخشنامه هایی به واحدهای نظامی از افراد خواسته شد تا داوطلبانه به عضویت یگان مأموریتهای ویژه در آیند. به راستی چه مفهومی داشت که از یک نظامی خواسته شود داوطلبانه خود را برای حضور در خط مقدم جبهه اعلام کند؟! یکی از افسران در پاسخ به درخواست افسر توجیه سیاسی در مورد اعلام عضویت در تیپ‌های جدید گفت: «من ایرانی ها را در چند قدمی خود می بینم، انتظار دارید بیش از این چه خدمتی بکنم؟!» افسران توجیه سیاسی خوش خدمتی را سرلوحه برنامه های خود قرار داده بودند به طور مثال روزی فرماندۀ واحد مخابرات در مورد ضرورت خدمت در یگان مأموریتهای ویژه صحبت می‌کرد. به او گفتم: «ما به وظایف خود عمل می‌کنیم و در انجام این وظایف فداکاری و از جان گذشتگی به خرج می‌دهیم. نمی‌دانیم در آینده مورد اصابت یمب قرار خواهیم گرفت یا مین؟» او با لحنی پرحرارت و در عین حال تصنعی پاسخ داد: مگر اشک‌های آقای رئیس جمهور را ندیدی؟ این اشکها از خون ما با ارزش تر است. ما باید خجالت بکشیم. در آن موقع بسیاری از واحدهای نظامی، افسران متبوع خود را وادار به اعلام عضویت داوطلبانه در تیپ‌های جدید کردند. یکی از همکاران می‌گفت که به عنوان تنها فرد واحد خود از پاسخگویی به این دعوت خودداری کرده، اما فرمانده گردان به او هشدار داده که بهای سنگینی را به خاطر این تمرد خواهد پرداخت. سرانجام یگان‌های مأموریت‌های ویژه در میان جوی از تبلیغات پر هیاهو تشکیل یافته و وانمود کرد که تکلیف جنگ را روشن خواهند ساخت و توازن قوا را به نفع عراق تغییر خواهند داد. براثر این تبلیغات تعداد زیادی از افسران واحدهای نظامی به عنوان افرادی با تجربه مأمور خدمت در این تیپ‌ها شدند. در سالگرد هشتم فوریه رادیوی دولتی با بوق و کرنا خبر داد که نیروهای شجاع ما در منطقه بستان دست به حمله بزرگی زده و در حال پیشروی به سمت هدفهای از پیش تعیین شده هستند. هدف اشغال شهر بستان، به دست گرفتن کنترل تنگه شیب و در نهایت تقدیم هدیه پیروزی به صدام در چنین روزی بود. این اولین فرصت واقعی برای آزمودن توان و کارآیی یگان مأموریت های ویژه بود. بسیاری از افراد یگان عازم منطقه درگیری شدند، تلویزیون دولتی فیلمی از پیشروی نیروهای عراقی به هورالهویزه توسط چند فروند قایق را نشان داد اما ملت عراق از جریاناتی که در پشت پرده اتفاق می افتاد اطلاعی نداشتند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد لینک عضویت ↙️ @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂