🍂 دشت آزادگان در روزهای شروع جنگ ۴۴ عبدالواحد عباسی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹 وطنی گفت بچه ها حالا که شما دارید می‌روید به مرخصی یک روز دیگر اینجا بمانید و به محور عباسیه برویم و فقط ۲۴ ساعت بمانید. عباسیه در جنوب طراح بود. در این محور دشمن یک خط محکمی داشت. وطنی یک جایی آنجا به نام کمین یعنی بین دشمن و نیروهای ما یک کمین درست کردیم. روبه روی کمین کانالی هست که دائم محل تردد دشمن بود. این کانال در کنار رودخانه بود و رو به روی کانال ما یک حوضچه کشاورزی درست کردیم و بر آن سقف گذاشتیم. شما توی همان حوضچه که سنگ محکمی است و سنگر محکمی دارد می روید. هیچ مشکلی برای شما وجود ندارد. ما با قایق به همانجا شما را می‌بریم، همانجا مستقر شوید. دشمن صد در صد سراغتان می آید. شما فقط یک اسیر بگیرید. زیرا ما به اطلاعات نیاز داریم و بایستی اسیری را بگیریم که اطلاعات از او بگیریم. فقط یک اسیر و بعد به جای ۴ روز مرخصی، ده روز بروید. به شما قول می‌دهم که شما در شب عملیات خط شکن باشید. وطنی در عین حال که خیلی رئوف و مهربان بود خیلی عصبی می شد. یادم هست وقتی که ما سوار قایق شدیم تا به سوی محل کمین برویم صدا زد: خرمشهری. گفتم: بلی گفت: این بیسیم را بگیری. بعد با صدای بلندتر گفت: خرمشهری. گفتم: بلی گفت: این بیسیم را بگیر تازمانی که دشمن سرنیزه اش را در گلویت قرار نداد، تو حق استفاده از آن را نداری. وقتی دشمن آمد و سرنیزه اش را روی گلویت قرار داد و داشت آن را می برید، می گویی وطنی، وطنی، خرمشهری داره می‌رودا آن وقت ما می آییم شما را کمک می کنیم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد از کتاب اهواز در ۸ سال دفاع مقدس حمید طرفی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂