🍂 🔻  بابا نظر _ ۱۲۲ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• 🔻 در کردستان 🔘 بالاتر از قرارگاه شهید خضرایی زیر ارتفاع گامو چشمه ای با آب سرد و شیرین و گوارا روان بود. به این چشمه چشمه امام زمان(عج) می‌گفتند. داستان این بود که یکی از بچه ها سر این چشمه می آید تا آب بنوشد. یکی دیگر از بچه ها به او می‌گوید: از این چشمه آب ننوش. هر کسی از این چشمه آب نوشیده، شهید شده. اولی به دومی گفته بود که این چشمه چشمه امام زمان(عج) است. هر کس که آب میخورد کمی جلوتر از چشمه گلوله توپ فرود می آید و او را به شهادت می‌رساند. البته دومی که آب نخورده بود، زنده می‌ماند. بعدها آهسته آهسته رزمندگان باورشان شده بود که آب آن چشمه آب شهادت است. وقتی من رفتم آب بخورم، بچه ها گفتند: حاج آقا، نخور از این آب هر کس از این آب خورده، شهید شده. آب به این سردی و گوارایی شاید سرنخی از آب کوثر‌باشد. گفتم: مطمئن باشید که من شهید نمی‌شوم چون سرسخت هستم. 🔘 اواسط آذر ماه بود که به منطقه ماووت رفتیم. قرارگاه ما زیر نظر قرارگاه نجف عمل می‌کرد. آقای شوشتری فرمانده قرارگاه و آقای کیانی جانشین او بود. کار کردن در آن منطقه واقعاً دشوار بود. علـى الخصوص شناسایی منطقه که بسیار سخت شد.ِ قبل از آن در همین منطقه قرارگاه داشتیم. همه چیزمان هم آنجا بود فقط نصف امکانات مان را برده بودیم. برای همین، نقل و انتقال ما از سردشت به آنجا کار سختی نبود. برای شناسایی، باید به طور مستقیم از رودخانه چومان عبور می‌کردیم. بچه های اطلاعات در قالب اکیپ‌های سه، چهار و پنج نفره به شناسایی می رفتند. مثلاً اگر سه نفر بودند یک تخریبچی و دو نفر اطلاعاتی با هم می‌رفتند. همیشه این نزاع بود که بچه‌های تخریب چی مدعی بودند باید تعدادشان در اکیپ بیشتر باشد، اما بچه های اطلاعات معتقد بودند که اگر تعداد افراد بالا برود، کار کردن مشکل می شود. 🔘 شناسایی ها به جای خوبی نرسید چون موانع زیادی بر سر راه بود و ما نمی توانستیم پشت خطوط دشمن را شناسایی کنیم، تا این که تصمیم گرفته شد یک شناسایی از پشت خطوط دشمن صورت بگیرد. یعنی از جلوی ارتفاعات تالش با بچه های قرارگاه رمضان عبور کنیم و به روی ارتفاعات آسوس برویم و از آن طرف هم به پشت ارتفاع گردرش برویم و شناسایی را کامل کنیم. اکیپ تشکیل شد. از بچه های اطلاعات دو نفر و از عملیات هم آقای امامی بودند. 🔘 یک بار هم آقای شوشتری و آقای قاآنی با یکی دو تا از بچه های قرارگاه رمضان به پشت ارتفاعات گوجار رفتند تا پشت گردرش را شناسایی بکنند. این کار دو روز طول کشید. وقتی که برگشتند، آقای قاآنی توضیح داد که بین ارتفاع آسوس و ارتفاع گوجار جاده آسفالته نسبتاً خوبی کشیده شده است. این جاده سدی را که بین قلعه دیزه و کرکوک است، به جاده شهرک ماووت و سلیمانیه وصل می‌کند. ایشان گفت که اگر بتوانیم گوجار را تصرف کنیم و جاده کمربندی را بگیریم ارتباط شمال و جنوب ارتش عراق قطع می‌شود. 🔘 کرکوک برای ما در این عملیات هدف بود. چون منطقه مهم اقتصادی عراق بود عراق از بصره نمی‌توانست نفت صادر کند ولی از کرکوک مرتب نفت صادر می‌کرد. این را برای آنهایی می‌گویم که بعدها می‌پرسیدند چرا اینها برای عبور از قله ها، آنقدر تلاش کردند. بعد از این که شناسایی صورت گرفت از ارتفاع ژاژیله پایین آمدیم و یک پل بر روی رودخانه چومان مصطفی احداث کردیم. پل پر زحمتی بود. از کف رودخانه کیسه های شن را چیدیم و بالا آوردیم. بعد هم روی آنها تخته انداختیم.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂