🍂 🔻  هنگ سوم | ۶۵ خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌‎‌┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 ۱۲ - هنگ زين القوس نیروهای لشکر پنجم و لشکر نهم در چند کیلومتری یکدیگر‌ مستقر شده بود. چند رودخانه از نزدیکی مقر آنها عبور می کرد. در اواخر سال ۱۹۸۱ / ١٣٦۰ سطح آب رو به کاهش نهاد. از این رو، آنها گردان تانک زین القوس را به این منطقه آوردند تا در خطوط مقدم جبهه مستقر و ضعف این خطوط را به دلیل پایین آمدن سطح این مانع طبیعی جبران کند. تعدادی از تانکهای این یگان قدیمی از نوع «تی - ٥٤ » و از رده خارج بودند. گردان ما سه دستگاه از این تانکها را جهت حمایت از خود در اختیار گرفت و به ستوان «خلیل» واگذار کرد. این تانکها را جلوی مقر هنگ مستقر کردند. تانکها به تپه های کوچکی می ماندند که به دلیل از کار افتادگی استفاده زیادی از آنها نمی‌شد، اما مدام در دست تعمیر بودند. روزی فرمانده دستور داد با شلیک چند گلوله آنها را آزمایش کنند. خدمه آنها خانه های روستای کوهه را مورد هدف قرار دادند اما علیرغم بزرگی آنها هیچ کدام از گلوله ها به خانه ها اصابت نکرد. این مسئله فرمانده گردان را نگران کرد و به ستوان گفت: چگونه می‌توان از این تانکها در برابر حملات ایرانی‌ها استفاده کرد؟ ستوان خلیل در پاسخ گفت: قربان این تانکها قدیمی و فرسوده هستند و نمی توان در درگیری با تانکهای ایرانی از آنها استفاده کرد. فرمانده گردان با تمسخر گفت: بهتر است آنها را با رنگ سبز رنگ کنید و پرچمهای سبز بر آنها به اهتزاز در آورید تا ایرانیها فکر کنند که اینها سیدند تا ما و هم شما از آتش آنها در امان باشیم! همگی خندیدند. واقعیت این است که رژیم عراق هرچه در توان داشت در خدمت جنگ قرار داد. حتی سلاحها و تجهیزاتی که از رده خارج شده بودند. ۱۳ - کنفرانس پزشکان در همین سال یگان پزشکی، تمام پزشکان تیپ بیستم را برای برگزاری یک جسله به مقر تیپ واقع در جنوب غربی پادگان حمید دعوت کرد. به آنجا رفتم. سرهنگ «قحطان» که پزشک و معاون فرمانده لشکر پنج بود به سخنرانی پرداخت. او با اشاره به وظایف تیمهای پزشکی و مسئولیت اطباء و نحوه تخلیه زخمی‌ها و آسیب دیدگان گفت که تعدادی هلیکوپتر برای این منظور تدارک دیده است. او همچنین درباره سلاحهای شیمیایی و میکروبی نیز سخنانی ایراد کرد. در پایان سخنرانی حاضران نارساییها و پیشنهادات خود را مطرح کردند. در این بین یکی از پزشکان حاضر در جلسه در مورد احتمال به کارگیری سلاحهای شیمیایی و میکربی از سوی نیروهای ایرانی سئوال کرد. سرهنگ «قحطان» در پاسخ :گفت اطلاعاتی حاکی از این که نیروهای ایرانی درصدد به کارگیری این قبیل سلاحهای هستند در دست داریم. اما گذشت ایام عکس آن را ثابت کرد. معلوم شد که عراق از آن هنگام خود را برای به کارگیری این سلاح آماده می کرد ؛ و به همین دلیل ارتش عراق را چه از نظر روانی و چه از نظر نظامی برای این منظور مهیا می‌نمود. در خاتمه جلسه یکی از هم دوره هایم به نام دکتر نبیل میبران سعید را ملاقات کردم. او گفت «به تازگی به جبهه آمده ام و هم اکنون در گردان تانک زین القوس مشغول انجام خدمت وظیفه هستم.» کردم. گفتم نگران این هستم که از ما بخواهند به طور دایمی در ارتش‌خدمت کنیم. گفت: «نمی توانند.» گفتم: قبلاً این کار را با گروهی از مهندسین که در سال ۱۹۷۶ جهت آموزش طرز استفاده از موشک به شوروی اعزام شده انجام داده اند. جلسه ساعت ده بامداد تشکیل شد ریاست این هیئت به عهده سرگرد خضر علی از اداره کل توجیه سیاسی ارتش بود. نامبرده برادر حسن علی وزیر بازرگانی بود. سرگرد خضر علی ضمن بحث پیرامون جنگ، جبهه ها و دولت ایران، پیشنهاد کرد که افسران وظیفه داوطلبانه و به طور دایم خدمت کنند، چون بنا به گفته او از امتیازات فراوانی برخوردار می‌شدند. پس از او سایر اعضای هیئت به سخنرانی پرداختند. در پایان سرگرد «خضر» پیشنهادش را تکرار کرد اما پاسخی نشنید. همه ساکت بودند. او بعد از آن که ناامید شد، شروع به تهدید و اندکی اهانت کرد. بعد از ظهر هم با نگرانی به گردان بازگشتیم. ( پانویس: روزی ستوان خلیل را در یکی از کمپهای اسرای عراقی در ایران ملاقات گفت که او یک افسر وظیفه و فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی بود. او به من گردان «زین القوس» در حین عملیات بیت المقدس» در منطقه طاهری تار و مار شد و فرمانده آن سرگرد ناطق» نیز به هلاکت رسید.)        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید              ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂