🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_66
بیاراده با ترس نگاهی به اطرافم انداختم و آهسته گفتم:
- برای چی به من زنگ زدی ها ؟
- دلم برای صدات تنگ شده بود کار بدی کردم؟
- معلومه که کاره اشتباهی کردی که به من زنگ زدی... من شرایطم فرق کرده
- چه فرقی ؟؟
- من شوهر کردم مگه اینو...
آرمان پرید وسط حرفم و گفت:
- بسه مهسا دروغ گفتنو تموم کن تا کی میخوای سر منو شیره بمالی؟
با تعجب گفتم:
- دروغ چی ؟
آرمان پوزخندی زد و گفت:
- من همه چیزو میدونم یعنی ماهک بهم گفته..!
با تعجب گفتم:
- چی گفته؟
- اینکه شوهر نداری اینکه عقدت با اردشیر همش الکی بوده...
وا رفته روی تنه درختی که کنارم بود نشستم و گفتم:
- چی ماهک بهت چی گفته؟
- همه چیزو بهم گفته! دروغ گفتنتو دیگه تمومش کن فهمیدی ؟؟؟اگه منو دوسم نداری و این دو سال بازیچت بودم فقط کافیه بهم بگی چرا انقدر دروغ میگی ها ؟
- من بعداً بهت زنگ میزنم
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane