الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته کف پاش داشت باغ لاله می‌شد هوا لبریز آه و ناله می‌شد غمو "سر بسته" می‌گم... با قد خم سه ساله داشت هجده ساله می‌شد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش در اومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش در اومد تموم روضه‌ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه ✍ @dobeity_robaey