منتظر بود تا چنين جوابی بدهم شروع کرد به رگبار بستن من! _اگه اخلاقیات شما بهم نمی خورد چی؟ اگه از نظر خانوادگی تفاهم نداشتید چی؟ اگه نازنین برات تکراری شد چی؟ و... مخم داشت سوت می‌کشید. وسط حرفش پریدم و گفتم: تصمیمم را گرفته ام. با اینکه نا امید شده بود گفت: حواست باشه اگه بخاطر خوشگلی دختره داری باهاش وصلت میکنی آخرش شکر آب میشه ها! ادامه داد راستی چطور باهاش آشنا شدی؟ _توی روبیکا _میدونی ۹۰ درصد ازدواج هایی که دختر و پسر از قبل باهم رابطه داشتن آخرش شده طلاق! با لبخند گفتم: من و نازنین جزء اون ده درصد هستیم. ادامه دارد...