#تجربه_من ۳۰۴
#فرزندآوری
۱۰ سال پیش در سن ۲۲ سالگی، ازدواج کردم. از ابتدا فرزند زیاد دوست داشتم و همیشه به اطرافیان میگفتم ان شاءالله ده تا بچه از خدا میخوایم.
اما ۴ سال گذشت و بعد از کلی درمان و حتی آی یو آی خداوند به ما فرزند نداد.
مصلحت نبود. تا اینکه سال پنجم بدون دارو، صاحب یه پسر عزیز و خوشگل شدیم. اما متاسفانه موقع زایمان ایست قلبی تنفسی کرد و بعدشم احیا شد و بعد هم سی پی یا فلج مغزی کامل.
فقط یه تکه گوشت بود. تغذیه اش هم با کمک لوله بود که از راه بینی به معده انجام میشد.
خلاصه چند ماه بعدش با وجود هزاران مشکل تصمیم به فرزند بعدی گرفتیم. اطرافیان میگفتن چطور با وجود بچه ی مریض تصمیم به بارداری مجدد گرفتید، اما ما راضی بودیم به رضای پروردگار و امیدوار به آینده.
پسرم یازده ماهش شد و از دنیا رفت، سخت بود. ما برای سال ها موندنش خودمون رو آماده کرده بودیم.
یک ماه بعدش خداوند متعال یه دختر عزیز و باهوش و گل به ما هدیه داد، و شکر خدا سالم دنیا اومد. البته بگم دخترمون عنایتی مادر سادات بود. الان دوساله نیمشه و بسیار باهوش و عزیز و شیرین زبون و ما برای سومی اقدام کردیم.
از همه ی مخاطبان عزیز التماس دعا داریم. ان شاءالله پنج تا شش فرزند مد نظرمون هست تا خداوند متعال چی مصلحت بدونن.
مادران عزیز، خداوند متعال رشد و تربیت بنده های عزیزش رو به عهده ما مادران گذاشته. پس شاکر باشیم و راضی و جدی در رشد و تربیت فرزندانمان و همچنین جدی در امر فرزندآوری...
ظهور امام زمان عج رو قطعی و نزدیک بدونیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1