#تجربه_من ۶۵۴
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#قسمت_پنجم
به لطف خدا دانشگاهم تموم شد و میخواستم کنکور بدم واسه دکتری اما انقدر خسته بودم و بهم سخت گذشته بود که ترجیح میدادم کمی استراحت کنم. بلافاصله دنبال کار گشتم و تونستم توی درمانگاه مشغول به کار بشم. حقوقم خیلی کم بود ولی راضی بودم. شروع کردم ازمون های استخدامی متفاوت دادن اما قبول نشدم.
تا اینکه همسرم توی یک شرکت خوب استخدام شد و ما به لطف خدا و ائمه یکم زندگیمون رنگ ارامش گرفت و کم کم از حرف آدم ها کم شد که شوهرت سرکار هست نیست شوهرت اینجوری اونجوری ....
خدارو شکر تونستیم بدهی ها مون رو بدیم. توی این مدت هم من خادمیار افتخاری آستان قدس شدم و آقا منت گذاشتن سرم و من رو به نوکریشون قبول کردن. از راه دور هم خدمت رسانی میکردم چون مربوط به رشته ام هست.
کم کم تصمیم گرفتم چه خوبه اگر به بچه هم فکر کنم، درسته خیلی سختی کشیده بودم اما کم کم داشتم امیدوار میشدم که میشه به بچه بعدهم فکر کرد اما بازهم روزگار با من همراه نبود و با اومدن کرونا و اوج گرفتنش شرکت همسرم تعدیل نیرو کردن و ایشون خونه نشین شدن.
و ما هیچ درامدی جز یارانه نداشتیم و نمیتونسیم جایی هم اقدام کنیم برای کار از بس همه جا به تعطیلی خورده بود. فقط تونستن چندجا برای نقاشی ساختمان برن اونم در حد رنگ کردن یک درب حیاط بود.
بازهم از فکر بچه ترسیدم و بیرون اومدم و ای کاش این اشتباه رو نمیکردم. چون به رزاق بودن خدا ایمان داشتم اما توکل نداشتم، میگفتم توکل کردم اما فقط زبونی بود. تا به خواست خدای مهربون من مریضی گرفتم و گفتن پلیپ دهانه رحم داری و ممکنه هیچ وقت باردار نشی و باید عمل کنی و نسخه متفاوت پیچیدن اما من تلنگری خوردم که سالم بودن و بچه به دنیا اوردن چقدر با ارزشه.
پیگیر درمانم نشدم و فقط خودم رو به خدای بالا سرم سپردم. چون نه پولش رو داشتم نه بیمه بودم و نه دلم رضایت به عمل میداد.
دیگه به مریضی فکر نکردم و فقط رو به خدا کردم و گفتم خدایا من جز تو هیچ کسی رو ندارم و تو تنها پناه منی، یا رفیق من لا رفیق له، خواستی بفهمم هدف از خلق من پرورش بچه شیعه بوده و سربازه آقا امام زمان اما من توی مشکلاتم غرق شدم ازت عذرخواهی میکنم، خودت هم به لطف و صلاح خودت فرزندی سالم و صالح وخلف و خوش روزی و یار واقعی امام زمانم و عاشق و مرید خودت و اهل بیتت بهم بده.
۳ ماه بعداز اون ماجرا پیاده روی اربعین ۱۴۰۱ رفتیم. بعد از اینکه برگشتم وقت یک دکتر خیلی خوب و مشهور شهرمون رو داشتم که بعد از ۳ماه نوبتم شده بود. و این هم به اصرار همسرم بود والا خودم هیچ تمایلی نداشتم برای رفتن.
وقتی دکتر معاینه گردن گفتن عجیبه طبق سونوهای قبل شما پلیپ داشتی و بزرگ بودن یک تخمدان و کیست های خیلی بزرگ و زیاد اما الان من هیچ پلیپی مشاهده نمیکنم.
۸ ،۹ ماه هست که اقدام کردم اما هنوز خدا صلاح ندیده که فرزندی به من بدن. و من همه چی رو سپردم به خدا و قصد دارم اگر باردار بشم، بعد از زایمانم، باز هم به فکر فرزندان بعدی باشم، تا وقتی که خدا صلاح بدونه و من رو لایق پرورش سربازان آقا بدونن.
الان ۳۰ سالمه و با همه سختی هایی که کشیدم، به یک چیز رسیدم ،به عشق بی نهایت خدایی که هیچ وقت رهام نکرده و حضورش رو بی اندازه توی زندگیم حس میکنم. همه سختی هام به فدای یک لحظه حرف زدن با خدای مهربونم.
از شماهم میخوام هیچ وقت ناامید نشید و خداتون رو فراموش نکنید و هیچ وقت بچه دارشدنتون رو عقب نندازید که مثل الان من مدام حسرت بکشید و همش دست به دعا باشید. به این دعا ایمان بیارید یا رازق الطفل صغیر..
الان پسرم ۴سالو نیمش هست و بسیار باهوش و با درک و مهربون و به شدت مرید امام حسین علیه السلام و عاشق رهبرمون هست و مدام برام آهنگ سلام فرمانده رو میخونه و عاشق صداشم.
همسرم توی یک شرکت معتبر مصاحبه دادن و قراره بهشون خبر بدن. به امید اون روزی که همسرم مشغول بشن و منم صاحب اولاد صالح و سالم بشم.
ممارست هام جواب داد و رابطه خانواده شوهرم با من خوب شده و من همچنان بهشون محبت میکنم و احترام میذارم و همین رفتارم باعث شد نیت قلبیم براشون روشن بشه.
به خواست خدا و با تلاش های زیادم و پا فشاری هام، همسرم خیلی از رفتارهایی که بهمون ضربه میزدن رو کنار گذاشتن و خیلی خرج کردنشون اقتصادی شده و قناعت میکنن، خیلی مهربون تر شدن و من رو دوست دارن و همیشه ازم قدردانی میکنن. بی توقع به همه محبت میکنه و از هیچ کسی چیزی به دل نمیگیره...
از همتون میخوام به حرمت این ماه عزیز برام خیلی خیلی دعا کنید. از خدا میخوام به هرکسی که بچه میخواد فرزندی سالم و صالح بده و اگر صلاح دونست به من هم بده.
ممنونم ازتون که صبورانه حرفای من رو شنیدین.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075