🔸️محبت شهید به خواهران 💠 ادامه ی خاطره ی خانم مقصودی، آذربایجان شرقی ... نگاهش حرف‌‌ها داشت... لبخندش پر از مهر و محبت بود... یک لحظه احساس کردم که واقعاً دارد نگاهم می‌کند. نگاهش برایم آشنا بود... یک آن به خودم که آمدم دیدم پایین عکس نوشته: «جوان مؤمن انقلابی، شهید عباس دانشگر». نامش را در فضای مجازی جست‌وجو کردم. مطالب زیادی ازش خواندم. دل‌نوشته‌هایش، نامه‌هایش به همسرش، نامه‌هایی که نشانی از بازگشت درش نبود. کتابش را تهیه و مطالعه کردم. متوجه شدم که لبخند و نگاه این شهید خیلی از همسالان من را متحول کرده. وجود او باعث شد به‌یکباره متحول بشوم. دو سال می‌گذرد. همان دختر بی‌حجاب و بی‌نماز شده یکی که نماز اول‌وقت می‌خواند. آخر برادر شهیدش همۀ نمازهایش اول‌وقت بود. شده کسی که دست دادن و بگووبخند با نامحرم برایش معنی ندارد. همانی که از چادری‌ها متنفر بود، شده عاشق بی‌بی فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها). یک دختر چادری که با وجود مخالفت‌ها و کنایه‌ها عاشق چادر است. حالا می‌فهمم که چادری‌ها سرد نیستن و خودشان را نمی‌گیرند؛ بلکه به خودشان اجازه نمی‌دهند با هرکسی گرم بگیرند، اسم بگووبخند با نامحرم را اجتماعی بودن نمی‌گذارند. حالا می‌فهمم که معجزه را چطور خدا وارد زندگی آدم می‌کند و چطور خیلی اتفاقی اعتقادات و علایق و عقاید یک آدم را تغییر می‌دهد. در تمام عمرم خدا را شکر می‌کنم که برادر شهیدم را توی مسیر زندگی‌ام قرار داد و من را توی مسیر شهدا. حالا رازدار من، رفیق بی‌ریای من، دلیل عشقم به شهدا تنها شهید عباس دانشگر شده است. 💚