این جمله را ای یار می‌گفتی به من هربار: من دوستت دارم عزیزم بیش از بسیار با ادعای عشق تو باید چه می‌کردم؟ خب عشق آمد در دلم با آن‌همه اصرار غم‌های خود را هیچ‌وقتی رو نکردم من اما شدم در غصه‌هایت بهترین غمخوار دلتنگی‌ات را هی گرفتم دلخوشی دادم هرگز ندیدی وقت رنجت می‌شدم بیمار وقتی‌که دیگر غصه‌های تو فروکش کرد در چشم‌هایت عشق هم شد خار بی‌مقدار آنی نبودم من که بردارم دل از مهرت با شیوه‌ات نامهربان! کردی مرا وادار دیگر برای عشق از من پافشاری نیست دیگر بس است از دوست هرچه دیده‌ام آزار پژمرد در قلبم گل عشقت خدا را شکر اصلا تمام دردهایم خوب شد انگار eitaa.com/eitaaparvanegi