چه بلایی قراره سرم بیاد؟ نمیخوام اشک برادرم بیاد! چرا باید وسط خیمه زدن صدای ناله مادرم بیاد؟ نگا کن بچه ها ترسیدن حسین همشون تو شک و تردیدن حسین اینا از برگ گلم لطیف ترن تا حالا رو خاک نخوابیدن حسین هنوزم دیر نشده بیا بریم هر جایی به غیر کربلا بریم با تو از اینجا بریم درست تره؟ یا با نامحرما از اینجا بریم خودتم میدونی پا به پات میام مثه سایه دنبال عبات میام مگه زینب میتونه رهات کنه؟ قتلگاهم که بری باهات میام حاضرم سرم بره سر تو نه پیکرم کبود شه پیکر تو نه مگه ترسی دارم از تازیونه بزنن ولی برابر تو نه خاک اینجا بوی خون میده حسین آخر کارو نشون میده حسین نمیخوام تو باشی اون کشته ای که زیر سم اسبا جون میده حسین ................ آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست.. راه بستند روی قافله اش دشمن و دوست هرکجا هست خدایا به سلامت دارش گره افتاده حسین بن علی در کارش کودکان در بغل مادرشان خوابیده دختران هم گل سر بر سرشان خوابیده رد خورشید عراق است روی صورتشان از غریبی بخدا طاق شده طاقتشان دخترانی که بروی پر قو خوابیدند.. موقع دیدن لشکر چقدر ترسیدند ناگهان گفت ابالفضل به آوای جلی.. کور باشند همه محضر ناموس علی! زینب از ناقه چه بی واهمه آمد پایین زینب آمد نه! بگو فاطمه آمد پایین گرد بر چادر بانو بنشیند هیهات قد او را کسی از دور ببیند هیهات آه زینب به ملاقات خدا آمده ای کربلایی شده ای کرببلا آمده ای تو که دور و بر خود چند برادر داری.. پرده دار حرمی چون علی اکبر داری.. تو که در امر حیا بین زنان منتخبی چون علی شیرخدا شیر خدای عربی چند روز دگر آزرده ی هجران هستی بی ابالفضل گرفتار بیابان هستی چادر قیمتی ات میرود از سر با زور معجرت را بکشد پنجه ی لشکر با زور سخن از غارت زنهاست زبان من لال چشمها خیره به زنهاست زبان من لال سخن آهسته بگویم که سفر خواهی کرد سخت از کوچه اوباش گذر خواهی کرد ✍ .