. (ع) همه با وضو قتلگاه اومدن نکشته تو رو فکر پیراهنن سپر میشم اما توونم کمه نفس تازه کن تا منو می زنن لباسش رو از روی جسمش نکن یه کم با ادب باش آهای بد دهن همه نیزه ها رو به جون می خرم حسن تا که زنده ست حسینو نزن بیچاره عمه دل نداره تیر از این سینه دربیاره آب میاره واست اگه شمر بزاره بند دوم لباساتو بردن تا خوارت کنن می خوان بعد کشتن چیکارت کنن دو تا نیزه بس بود برا کشتنت نیازی نبود نیزه زارت کنن نموند اسبی که از تنت رد نشد رو جسم تو کم رفت و آمد نشد یه گهواره ی نرم رو سینه ت داری برای علی اصغرت بد نشد رو چشمای نازت نشست خون ندیده بودمت پریشون سینه ت تاراج پای شمره عموجون . ✍ 👇