زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
• یک سوال چالشی؛ به نظر شما برای نظام اسلامی بهتر هست که مثلا با مشارکتی بالای ۶۰ درصد فردی با فضای
در مسئله اهمیت جمهوریت یک بار طرح بحث به گونه ای است که می اید از مشروعیت جمهوریت یا عدم مشروعیت ان بحث میکند، یعنی شما در این نوع طرح بحث می ایید میگویید که مثلا مردم سالاری نه تنها یک امر تعارفی در مسئله حکمرانی و اندیشه حضرت امام نیست بلکه اساسا یک گذاره ای معتبر در درون امر دینی هست، حتی مسئله ای مثل امامت به تعبیر مقام معظم رهبری بدون جمهوریت امکان تحقق ندارد. یک بار این هست که می ایید کارکرد مسئله جمهوریت را در امر فرهنگ، اقتصاد و... نشان میدهید فارغ از اینکه دین یا شارع به این مسئله اعتباری قائل شده است یا نه، یعنی فرض بفرمایید اساسا شارع مقدس نسبت به اعتبار جمهوریت در درون شرع سکوت اختیار کرده بود که البته ما قائل هستیم ساکت نیست، اما اگر فرض بر سکوت بود اساسا سوالی که هست این است که دولت بدون پشتوانه مردمی چقدر در حوزه تحولات اقتصادی، مسئله مقاومت، مسئله سیاست خارجی و... امکان تحول یا پیشروی دارد؟ فرض بفرمایید در حال حاضر در مسئله حمایت از مسئله فلسطین در صورتی که دولتی حداقلی سر کار بیاید دست نظام در هزینه دادن برای مقاومت چقدر بسته تر خواهد شد؟ ولو اینکه این دولت در حوزه اندیشه تماما قائل به دفاع از فلسطین و هزینه کردن برای آن باشد، بدون مشارکت حداکثری که منجر به مشروعیت مهندسین نظام جمهوری اسلامی فارغ از احزاب ان میشود چگونه و با چه پشتوانه ای این نظام امکان بسیج بازوان خود برای چنین دفاعی را در مقاطع حساس خواهد داشت؟ یا در مسئله کنترل امنیت داخلی، وقتی این حس به درون یا بیرون القا شود که مشروعیت نظام به خاطر مشارکت های پی در پی حداقلی بسیار کم شده است اگر یک اغتشاش دیگری در درون نظام رخ دهد که ابعاد وسیع تری از مردم با ان همراه شوند چه توجیهی برای مقبولیت ارمان های نظام اسلامی در وجه بین المللی یا اقناع افکار عمومی داخلی خواهد داشت؟ گرچه باید در حوزه اقتصادی دولت نظارت یا توان مداخله و... را با بهترین کیفیت داشته باشد اما کنترل و اعمال فرهنگ اقتصادی مطلوب نظام با متزلزل شدن مقبولیت و جایگاه دولت چگونه قابل اعمال است؟ این اقتصاد اگر بهترین تصمیم ها را نیز بگیرد نگاه سوظنی را همراه خواهد داشت وهمراهی عمومی و بسیج مردمی را در پی ندارد یعنی این اقتصاد امکان مردمی شدن را به این راحتی ها کسب نخواهد کرد،در یک جمله تضمینی بر بقای نظام کلان سیاسی جمهوری اسلامی و کارکرد آن با مشارکت های حداقلی وجود نخواهد داشت. علاوه بر این اساسا عدم همراهی عموم مردم با یک آرمان یا سیاست صحیحی در اصل بازگشت به سلوک ناقص نخبگان و خواص جامعه دارد، بی خاصیتی و ناکارامدی روش تبلیغی خواص حزب اللهی منجر به عدم همراهی اجتماعی گشته، رهبانیت فرد محور در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز صادق است، اگر بدنه حزب الله نتواند عموم و آحاد جامعه و مردم را با خود همراه نماید، چه در جریان سازی چه در گفتمان سازی چه در پایبندی، آنکه در این دنیا و اخرت مواخذه خواهد شد صرفا عموم جامعه مردمی به خاطر تصمیم غلط نیست، بلکه ضعف تبیین نخبگان و همراه نکردن بدنه اجتماعی است.