📋 🔻فقه فردی نمی‌تواند وارد بحث عدالت اجتماعی و نظریه‌پردازی عدالت شود 🔸فقه سیاسی بخشی از فقه است و موضوعش مطالعه موضوعات سیاسی است که به‌لحاظ روش با دیگر بخش‌های فقه تفاوتی ندارد، اما موضوعاتی که دارد در فضای سیاسی است. 🔸وقتی می‌گوییم فقه سیاسی چه سهمی می‌تواند در نظریه عدالت داشته باشد، اینجا فورا آنچه که به ذهن می‌آید این است که فقه سیاسی می‌تواند به‌شکل مباشری و مستقیم درمورد عدالت سیاسی ایفای نقش کند. عدالت اجتماعی عبارت است از عادلانه ساختن عرصه‌های مختلف حیات جمعی که یک عرصه‌اش اقتصاد است که می‌شود عدالت اقتصادی، یک عرصه‌اش فرهنگ است که می‌شود عدالت فرهنگی. 🔸یک عرصه‌اش توزیع برابر امنیت است یعنی عدالت امنیتی خود بخشی از عدالت توزیعی است. واقع این است که در هر عرصه‌ای که خیراتی مطرح شد، توزیع عادلانه آن خیرات می‌شود مصداق عدالت توزیعی. 🔸 عدالت سیاسی با فقه سیاسی قرابت دارد و فقه سیاسی می‌تواند به‌طور مباشرتی اینجا اعمال نقش کند. 🔸 درست است که عرصه سیاست یکی از کلان‌ساختارهای حیات جمعی -در عرض بقیه یعنی اقتصاد و فرهنگ و آموزش و بهداشت و…- است اما این یک، یکی است که با بقیه، با همه کار دارد و بر همه پژواک دارد. 🔸عنصر سیاست و امر سیاسی، عرصه نظام و مناسبات سیاسی، با اینکه یکی از ساحت‌های حیات جمعی است، اما یکی از ساحت‌هایی است که بافت و چگونگی و نوع مناسبات و نوع ساختار و فرآیند و شکل حکومت و مناسبات و عملکرد آن می‌تواند تمام حوزه‌های دیگر حیات جمعی را تحت‌تاثیر خود قرار دهد. •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 🔻ادامه مطلب در لینک زیر: 🌐http://fekrat.net/3287 📌آدرس کانال؛ 🆔@fekrat_net