🏴 عبدالله بن حسن روز پنجم منتسب به حضرت عبدالله بن حسن کنون رزم عبدالله بن حسن بباید شنودن ز گفتار من دلاور چو فرخ نیاکان خویش سرافراز مانند پاکان خویش بر شاه دین با دلی دردناک چمان گشت و بنهاد رخ رابه خاک زبوسه زمین را گهر ریز کرد زمو خاک را عنبر آمیز کرد به شه گفت:« کای داور تاجدار ز پیغمبر و مرتضی یادگار به مایی تو همچون پدر مهربان پرستار و غمخوار روز و شبان به سرخاک پای تو دیهیم ماست یکی بنگر ای داور دادراست بفرمای تا من شوم پیش جنگ جهان را کنم بر بد اندیش تنگ به کار آورم دست وتیغ یلی به یاد آورم کارزار علی (ع) از آن پس که سازم فدای تو سر کنم شاد از خود روان پدر همان بهترای پادشاه زمن که ما چند تن زاده‌گان حسن (ع) ز اعمام و عم زاده‌گان پیشتر ببازیم در یاری شاه سر شما از پدر یادگار من اید شکیب دل بی قرار من اید مرا دیده بینا ز روی شماست کمند دلم تار موی شماست یتیمم دلم مشکن ای داد راست شکستن دل بی پدر کی رواست» شهنشه چو دید آنهمه زاری اش زبان چربی وخوب گفتاری اش درآغوش بگرفت وبنواختش چو جان از بر خود روان ساخت شاعر: فردوسی کرمانشاه 📲 @ghahrmanshahr#