چگونه ننویسیم خطا است اگر گمان کنیم که نویسنده در ذهن می‌اندیشد و با قلم می‌نویسد؛ بلکه او در ذهن می‌نویسد و با قلم می‌اندیشد رضا بابایی: توانایی و دانایی قلم در سبک‌باری آن است. قلم راه خود را می‌داند. کافی است که ما بارهای اضافی را از دوش او برداریم و دست و پای او را از قیدها و بندها آزاد بگذاریم. ما نباید به او بیاموزیم که چگونه بنویسد؛ بلکه ما باید نوشتن را از مهارت‌های بالقوه‌ی قلم بیاموزیم. همین قدر که بدانیم چگونه نباید بنویسیم و قلم را گرانبار از چه قیدهای بیهوده و کلیشه‌ها و عادت‌ها نکنیم، کافی است. قلم، کلمات را بر روی کاغذ می‌آورد. کلمات همدیگر را احضار می‌کنند و اندیشه می‌آفرینند و پیش می‌روند. خطا است اگر گمان کنیم که نویسنده در ذهن می‌اندیشد و با قلم می‌نویسد؛ بلکه او در ذهن می‌نویسد و با قلم می‌اندیشد. یعنی آن‌گاه که شروع می‌کند به نوشتن، کلمات و جمله‌ها و روابط پنهان و پیدای الفاظ، نویسنده را به جهان هزارتوی معانی می‌برند؛ جهانی که پیش‌تر در ذهن او نبود و اندک اندک بر روی کاغذ شکل می‌گیرد. هر کلمه تا نوشته نشده است، چند حرف به‌هم‌پیوسته است؛ ولی وقتی بر روی کاغذ می‌آید، از طریق پیوندها و خویشاوند‌ها و تداعی‌ها، کلمات دیگر را فرامی‌خواند و همراه آن‌ها معانی نو خلق می‌شود. از این رو است که متن‌ها و داستان‌ها و شعرها تا پا به دنیای کاغذ نگذاشته‌اند، به بلوغ نمی‌رسند. به‌واقع اندیشه محصول پیوند و دیدار قلم با کاغذ است. نویسندگان نباید قلم را مجبور به راه و روشی کنند که پیش‌تر اندیشیده‌اند. رهایی و آزادی قلم بر روی کاغذ، پیش‌اندیشیده‌های پراکنده را به اندیشه‌های بارور و پروار و هم‌گرا تبدیل می‌کند. ما باید یاد بگیریم که قلم را چگونه آزاد بگذاریم؛ نه این‌که او را چگونه در بند عادت‌های فردی و کلیشه‌های جمعی بکشیم. ما باید بیاموزیم که چگونه ننویسیم و قلم را چگونه به بند نکشیم؛ چگونه نوشتن را او خود می‌داند. قلم به‌مثابه‌ی موجودی زنده و اندیشنده نه ابزاری برای تبدیل تصدیقات ذهنی به گزاره‌های لفظی، جهانی نامکشوف است که تنها نویسندگان حرفه‌ای به آن راهی دارند. در این جهان، قلم ذهن بیرونی نویسنده است؛ چنان‌که ذهن، قلم درونی او است. بخشی از«نشست شبی با اهل قلم» ۱۴۰۲/۰۶/۱۹ @kanoonnevisandeganqom 🌱 @ghalamdar