"ابراهیم در آتش" ققنوسِ عشقیم و نمی‌ترسیم از آتش رودیم و مارا نیست دیگر بیم از آتش ما سربه‌سر نسل سیاووشیم و اسماعيل یک نیمه‌مان از زمزم و یک‌نیم از آتش ما وارثِ آتشفشان‌های اساطیریم صدها چکامه شعر خون خواندیم از آتش مارا مترسانید هان! ای خستگانِ تن از تیر... از شمشیر... از تحریم... از آتش هرچند از داغی گران چون شمع می‌سوزیم یک‌روز، خواهد رُست ابراهیم... از آتش