🚩 یادم نمی‌رود (نامه‌ای به آقای پزشکیان) زنهار! وعده‌ی سرِ خرمن با مردم صبور و فروتن زنهار! چشم‌های شهیدان بیننده‌اند از پسِ روزن یادم نمی‌رود که چه گفتی درباره‌ی دروغ نگفتن! یادم نمی‌رود که چه گفتی از جایگاه و منزلت زن گفتی کسی گرسنه نخوابد دیگر کنار کوچه و برزن گفتی رفاهِ حدّ اقلّی: ماشین و کار و همسر و مسکن گفتند طرح و نقشه چه داری؟ گفتی که واضح است و مبرهن: احقاق حق به طور مساوی ظلم و ستم نه یک سرِ سوزن، اجرای بی‌تعارف قانون اهل جناح و دسته نبودن، توزیع عادلانه‌ی ثروت از نفت و گاز و صنعت و معدن، یکرنگی و وفاق و تفاهم بی ناکسانِ تفرقه‌افکن، شایستگان و کارشناسان در صدرِ صنعت و هنر و فن، آرامش و رضایت مردم رسوایی و شکستن دشمن. گفتند راه کشته‌ی جمهور؟ گفتی ادامه دادنش از من -آن مردِ بی‌توقعِ خاموش آن راهِ نیمه‌کاره‌ی روشن- سوگند خورده‌ای که بمانی تا پای جان مدافع میهن با صاحبان ثروت و قدرت برخیز و دست و پنجه بیفکن نهج‌البلاغه‌ی علی است این زنهار از آن عزیزِ مُهَیمن زنهار! آن خدای عدالت نزدیک توست از رگ گردن... من یادم است هرچه که گفتی یادت بماند اینهمه شیون