eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای چشمهٔ نور، انشعاباتت کو؟ ای خانه‌ات آباد، خراباتت کو؟ در شهر، نشانه‌ای ز تبلیغ تو نیست ای عشق! ستاد انتخاباتت کو؟
غزل شهید وا کرده‌ام آغوش قُل اللهُ شهیدا نزدیک بیا اقربُ من حبلِ وریدا از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد لرزید دلم زُلزلَ زلزالَ شدیدا عشاق رهیدند و اسیران، عقلایند مردم دو گروه‌اند، شقیّاً و سعیدا از کعبه و بتخانه قیاماً و قعودا رفتم به در میکده عبداً و عبیدا با جوهر خاکستر پروانه نوشتم مَن ماتَ من العشق فقد ماتَ شهیدا
این حسن کیست که عالم همه خمخانهٔ اوست هرچه مِی در دو جهان است به پیمانهٔ اوست در جهان حُسنی اگر هست، به یُمن حسن است در صفا صلحی اگر هست، به شکرانهٔ اوست این حسن کیست که دربان حریمش عشق است عقل، بی‌واسطه مسکین درِ خانهٔ اوست عقل و تدبیر به هنگامهٔ او مجنون‌اند عشق وقتش برسد عاقل و فرزانهٔ اوست این حسن کیست که جبریل امین سوخته‌بال می‌پرد گِرد در و بامش و پروانهٔ اوست بخشش و فضل و کرامت یکی از اوصافش عدل و انصاف از اوصاف جداگانهٔ اوست این حسن کیست که آقای جوانان بهشت هم خود اوست و هم دلبر جانانهٔ اوست این حسن کیست که آن نوگل شمشیر‌به‌دست کز عسل آمده شیرین‌تر، دُردانهٔ اوست این حسن کیست که با صلح به جنگ آمده است این حسن کیست که این شیوهٔ رندانهٔ اوست پیر فرزانهٔ ما، رهبر عاشق‌پرور شب شعرش، شب میلاد کریمانهٔ اوست "این حسین کیست" کمی مشکل وزنی دارد! این حسن کیست که عالم همه دیوانهٔ اوست
یک کوچه غیرت ای قَلَندر تا علی مانده‌ست شمشیر بردارد هر آن‌کس با علی مانده‌ست دیشب تمام کوچه‌های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده‌ست ای ماهتاب آهسته‌تر اینجا قدم بگذار! در جزر و مد چاه، یک دریا علی مانده‌ست از خیل مردانی که می‌گفتند می‌مانیم انگار تنها ابن‌ملجم با علی مانده‌ست ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» مانده‌ست
وقتی بارون یهو همه رو خادم حرم کرد... 🕊 ❣️ العشق عشقُ وَالعشق، أدراکَ مَاالعشق شور و شیرین و شعر و غزل عشق ای دوتا چشمهايت بهشتم ساقيا جای شير و عسل عشق صبح شد ای مؤذن کجايی قصه کم کن که خيرالعمل عشق چشمش آهوست، شايد خود اوست ديدمش دوش با يک بغل عشق یا علیّ بن موسی الرضَا النور یا علیّ بن موسی الرضَا العشق...
دلم غریب تر از آخرین ستاره ی صبح تو را صدا زده هر بامداد ای ساقی سبوکشان همگی بندگان میکده اند بیار باده، فبشّر عباد ای ساقی کجا روم؟ چه کنم؟ دامن که را گیرم؟ که پیر میکده راهم نداد ای ساقی مرا بهشت تو هستی و سرنوشت تویی مرا چه کار به کار معاد ای ساقی جواد یعنی باران، جواد یعنی دشت أنا البخیل و أنت الجواد ای ساقی
غدیر... علی بجنگ! حسن صلح کن! حسین فدا شو! غدیر معنی‌اش این است! عبد محض خدا شو! هدف خداست، امیر و شهید هر دو بهانه‌ست اگر به کوفه میسّر نبود، کرب‌وبلا شو غدیر صحن غریبی‌ست ای مسافر مشهد از این مسیر بیا زائر امام رضا شو پر از سؤال بیا تا غدیر را بشناسی ولی به او که رسیدی بدون چون و چرا شو علی خداست؟ نه! آیینۀ تمام‌نمایش برای آینه، آیینۀ تمام‌نما شو... ✍🏻 🏷 |
❣️مناظره در این رکود و اینهمه تحریم و این فساد بیچاره من که با تو نوشتم قرارداد! باید چگونه نام تو را منتشر کند این عاشق بدون طرفدار و بی‌ستاد! بسیار گفتم از تو؛ کسی باورم نکرد مثل مناظرات جلیلی در اقتصاد! گفتم که ابروان تو... گفتند اتفاق! گفتم که گیسوان تو... گفتند اتحاد! هرکس دوباره سنگ خودش را به سینه زد من از تمام آینه‌ها دارم انتقاد جمهوری دو چشم سیاهت اگر نبود هرگز به انقلاب نمی‌کردم اعتماد!... :: دیروز رأی ملت ما یک شهید بود امروز رأی ملت ما یک شهید باد
درد دل مردم درد دل مردم فشار اقتصادیست بازارهای راکدِ رو به کسادیست درد دل مردم جناح و دسته بازیست دعوت به وحدت کردن و بی‌اتحادیست! ایراد کار از فکرهای خشک و خسته است ایراد کار اندیشه‌های انجمادیست اِشکال، دکان‌داری و مردم‌فریبیست اشکال، بی‌برنامگی و بی‌سوادیست مشکل، مسلمان‌های در ظاهر مسلمان! مشکل، تظاهر کردن و بی‌اعتقادیست! مردم به رنگ سفره‌ی خود چشم دارند آمارها، ارقام‌ها حرف زیادیست! بیچاره بابایی که فرزندش سرِ سال دلواپس خودکار و کیف و جامدادیست از درد مردم گفتن و بی‌درد بودن شوخی ندارد، حاصلش بی‌اعتمادیست دوران پشت میز آسودن گذشته است دوران خاکی بودن و کار جهادیست حلّال مشکل، "می‌توانیم" است و اخلاص حلّال مشکل، مردم و مردم‌نژادیست راهی که خرّمشهرها در پیش دارد در امتداد جاده‌ی بی‌امتدادیست
من به آب و تاب رأی می‌دهم من به شعر ناب رأی می‌دهم انتخاب، اوّل شکفتن است من به انتخاب رأی می‌دهم رأی می‌دهم به آینه، به کوه من به بازتاب رأی می‌دهم من به برکه‌ای که خیره می‌شود سوی ماهتاب رأی می‌دهم من به متّقی‌ترین مخاطبِ ذلِک الکِتاب رأی می‌دهم من به مادر شهید کوچه‌مان من به آفتاب رأی می‌دهم من به انقلاب، من به انقلاب من به انقلاب رأی می‌دهم
ای جماعت حرم عشق، حسین است حسین نغمه‌ی زیر و بم عشق، حسین است حسین راهِ عشق است و پر از پیچ و خم بسیار است بلدِ پیچ و خم عشق، حسین است حسین گر به عشق تو بگیرند مرا، خواهم گفت اولین متّهم عشق، حسین است حسین! شرط اوّل قدم عقل، حسن بود حسن شرط اوّل قدم عشق، حسین است حسین عَلم از دست علمدار نخواهد افتاد که امیر عَلَم عشق، حسین است حسین اربعین، کرب‌و‌بلا، ساقی شیرین رطبِ چایی تازه‌دم عشق، حسین است حسین!
بـوی پـیـراهـن خـونین کسی می‌آید ایـن خـبر را بـرسـانید به کـنعـانی‌ها
محرم متفاوت غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت حدیث زخم و نمک، سوز و مرهم متفاوت تمام آینه‌ها اسم اعظم‌اند خدا را تو ای شکسته‌ترین اسم اعظم متفاوت.. کسی که عشق تو را دارد و کسی که ندارد دو آدم‌اند ولی در دو عالم متفاوت صفوف سینه‌زنانت مُنظم‌اند و مشوّش منظم‌اند و پریشان، منظم متفاوت تو با تمام جهان فرق می‌کنی، تو که هستی؟ ضریح و تربت و آیین و پرچم متفاوت چگونه می‌کشی و زنده می‌‎کنی، دل و جانم فدای چشم تو، عیسی بن مریم متفاوت تو آمدی که جهان را از این ستم برهانی خوش آمدی به جهان ای محرم متفاوت ✍🏻 🏷 |
تا کی به چاه سر بگذاریم و بگذریم؟ دندان سر جگر بگذاریم و بگذریم تا کی میان معرکه شیران شرزه را بی‌تیغ و بی‌سپر بگذاریم و بگذریم؟ یا دست روی دست بمانیم بی‌خیال یا دست بر کمر بگذاریم و بگذریم باید بت بزرگ هم این بار بشکند هیهات اگر تبر بگذاریم و بگذریم تردید و ناامیدی و تسلیم و ترس را وقت است پشت سر بگذاریم و بگذریم ای کودکان غزّه نشستن حراممان تنهایتان اگر بگذاریم و بگذریم
آینه هم پرفریب از آب درآمد آه، رفیقم رقیب از آب درآمد عاشقی‌ام شهره شد میان اهالی بس‌که به کوی تو سیب از آب درآمد! حوض به فوّاره هم نبست امیدی بس‌که فرازش نشیب از آب درآمد شیخ که سجّاده روی آب می‌انداخت عابد مردم‌فریب از آب درآمد دل به فدای کسی که بر لب دریا تشنه شد و بی‌شکیب از آب درآمد... شعر نوشتم برای ضامن آهو قافیه‌اش هم غریب از آب درآمد
🚩 یادم نمی‌رود (نامه‌ای به آقای پزشکیان) زنهار! وعده‌ی سرِ خرمن با مردم صبور و فروتن زنهار! چشم‌های شهیدان بیننده‌اند از پسِ روزن یادم نمی‌رود که چه گفتی درباره‌ی دروغ نگفتن! یادم نمی‌رود که چه گفتی از جایگاه و منزلت زن گفتی کسی گرسنه نخوابد دیگر کنار کوچه و برزن گفتی رفاهِ حدّ اقلّی: ماشین و کار و همسر و مسکن گفتند طرح و نقشه چه داری؟ گفتی که واضح است و مبرهن: احقاق حق به طور مساوی ظلم و ستم نه یک سرِ سوزن، اجرای بی‌تعارف قانون اهل جناح و دسته نبودن، توزیع عادلانه‌ی ثروت از نفت و گاز و صنعت و معدن، یکرنگی و وفاق و تفاهم بی ناکسانِ تفرقه‌افکن، شایستگان و کارشناسان در صدرِ صنعت و هنر و فن، آرامش و رضایت مردم رسوایی و شکستن دشمن. گفتند راه کشته‌ی جمهور؟ گفتی ادامه دادنش از من -آن مردِ بی‌توقعِ خاموش آن راهِ نیمه‌کاره‌ی روشن- سوگند خورده‌ای که بمانی تا پای جان مدافع میهن با صاحبان ثروت و قدرت برخیز و دست و پنجه بیفکن نهج‌البلاغه‌ی علی است این زنهار از آن عزیزِ مُهَیمن زنهار! آن خدای عدالت نزدیک توست از رگ گردن... من یادم است هرچه که گفتی یادت بماند اینهمه شیون
کلُّ ارضٍ کربلا می‌روم گاهی خراسان گاه‌گاهی کربلا یک طرف شمس‌الشموس و یک طرف شمس‌الضحی هر دو تنها، هر دو دور افتاده، هر دو خون‌جگر کار عشق این است آری اَلبلاءُ لِلولا از علی هر کس نشان دارد به غربت مبتلاست او حسین بن علی شد، این علی موسی‌الرضا او جوانان بنی‌هاشم شهیدانش شدند «ای جوانان عجم! جان من و جان شما» اصفهان، شیراز، مشهد، فکّه، خرّمشهر، فاو سوریه، لبنان، فلسطین... «کلُّ ارضٍ کربلا» ✍🏻 🏷
🚩 هم‌آواز (شعری برای وحدت) راز شکوهمندی دریا جماعت است مجموع باش، دست خدا با جماعت است آنانکه تخم تفرقه را می‌پراکنند یا دشمنند یا که سرانگشت دشمنند ای دوست! جنگ و دشمنی و فتنه فاجعه است بین من و تو اینهمه دیوار، شایعه است جانا بیا عبور کنیم از شکاف‌ها دامن زدن به آتش این اختلاف‌ها خود را به اضطرار و فلاکت نیفکنیم خود را به دست خود به هلاکت نیفکنیم! بگذار با تو درد دلی تازه‌تر کنم بگذار این حدیث، به خون جگر کنم این مملکت که هر قدمش یک شهید داشت کِی اعتنا به کاخ سیاه و سفید داشت دیدی که چادر از سر ناموس می‌کشند؟ دیدی که شعله بر اقیانوس می‌کشند؟ این فتنه‌ی اخیر به پایان نمی‌رسد! جز با تو این مسیر به پایان نمی‌رسد برخیز این معادله‌ها را به هم زنیم بر خاکریز خط مقدّم قدم زنیم کفگیرهایشان به تهِ دیگ خورده است روباه پیر، دیرزمانی‌ست مرده است افکندمان به جنگ برادر_برادری با نام قِرمطی‌گری و ناصبی‌گری نزدیک صبح، زوزه‌ی شیطان بلندتر فریاد و قارقار کلاغان بلندتر وقتی من و تو هردو هم‌آواز و هم‌دلیم یعنی که اهل یک اقیانوس و ساحلیم با هر زبان و لهجه و مذهب کنار هم نزدیک قله‌ایم، پیِ اقتدار هم نزدیک قله، تن به نشستن نمی‌دهیم جان می‌دهیم و باج به دشمن نمی‌دهیم دارد بهار، گِرد زمین می‌کند حلول پیروز کیست؟ مَن یُطِعِ اللهَ وَالرّسول بیهوده نیست اینهمه زیباست مصطفی الحق که مستحقّ تماشاست مصطفی "حسنش به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت" راز شکوهمندی دریا جماعت است مجموع باش، دست خدا با جماعت است...
🚩 روایت فتح چه کرده‌ای تو که بی‌تاب کرده‌ای ما را حدیث ماهی و گرداب کرده‌ای ما را به شور و شیوه‌ی صیّادهای شیرازی دوباره بر سر قلّاب کرده‌ای ما را! چقدر طرز نگاه تو یوسف‌اللهی‌ست که از خجالت خود، آب کرده‌ای ما را! به دلفریبی لبخندهای خرّازی چگونه اینهمه شاداب کرده‌ای ما را! هنوز احمدیِ روشن است چشمانت به چشم‌هم‌زدنی خواب کرده‌ای ما را! لبت روایت فتح است، عین آوینی دم تو گرم که سیراب کرده‌ای ما را به عمق نافذ چشمان محسن حججی، قسم که مسلم خیزاب کرده‌ای ما را به ابروان حسنْ باقری تر از چمران! خراب گوشه‌ی محراب کرده‌ای ما را کرشمه‌ی تو پر از طیّب است و ضرغام است رفیق اینهمه ناباب کرده‌ای ما را! دو چشم ناز، دو تا باکری، دو زین‌الدّین به محضر که شرفیاب کرده‌ای ما را؟ مگرنه عشق تو بی‌باکی جهان‌آراست؟ چرا مُبادی آداب کرده‌ای ما را؟! به دام زلف تو دل، یک حسین فهمیده است به عمق حادثه پرتاب کرده‌ای ما را! تمام شهر، پر از قاسم سلیمانی‌ست بیا که یک غزل ناب کرده‌ای ما را... شاعر
🚩 نصر خدا بر لب نیل آمدی، دست و عصا مبارکت نصر خداست نام تو، نصر خدا مبارکت نصرُ مِن اللَه آمدی، فاتح قلب‌ها شدی فتح ْجدا مبارکت، نصر ْجدا مبارکت هرکه شهید می‌شود، سوی حسین می‌رود سوی حسین رفته‌ای، کرب‌و‌بلا مبارکت خانه‌ی عنکبوت را، سیطره‌ی سکوت را بشکن و باز کردن ِپنجره‌ها مبارکت! نزد خدا نشسته است آنکه قیام می‌کند! نزد خدا نشستن این است؛ خوشا مبارکت
در میانهٔ میدان... با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد بیچاره آن‌کسی که به پیمان وفا نکرد خوشبخت آن‌که بر سر پیمان شهید شد تسبیح و عطر؛ قمقمهٔ آب پس کجاست؟ حدست درست، با لب عطشان شهید شد چند اسکناس، پول زیادی نمی‌شود اما کسی نگفت که ارزان شهید شد! آن‌کس که هم کتاب دعا، هم تفنگ را با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد بی‌عشق و بی‌حماسه و بی‌شوق و بی‌امید بی‌جنگ و بی‌مبارزه نتوان شهید شد من بی‌حسین ماندم و بَل‌هُم‌أضل شدم! او عاقبت‌به‌خیر شد، انسان شهید شد ✍🏻 🏷
سورۀ کوثر گل شمّه‌ای از آیۀ تطهیر تو باشد گر آینه در آینه تکثیر تو باشد خود کیستی ای سورۀ کوثر که حسینت تا کرببلا رفت که تفسیر تو باشد بر سفرۀ نان و نمکت دست علی هم برداشت نمک را که نمک‌گیر تو باشد... در آب به تصویر کسی زل زده عباس عشقش فقط این است که تصویر تو باشد ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس عالم همه در گردش تقدیر تو باشد در خوابِ شهیدان جهان یکّه‌سواری‌ست کی می‌رسد از راه که تعبیر تو باشد ✍🏻 🏷 |
بسیجیان علی بسیجیان علی دم به دم شهید شدند که هم کنایه شنیدند و هم شهید شدند بسیجیان علی را شهادت این‌گونه‌ست که کوثرانه به چندین رقم شهید شدند.. بسیجیان علی سال‌های پیش از این به روضه با غزل محتشم شهید شدند! بسیجیان علی از قدیم زینبی‌اند اگر به راه دفاع از حرم شهید شدند گهی کلنگ به دستِ مناطق محروم گهی به مدرسه‌ها با قلم شهید شدند به اربعین حسینی بسیجیان علی به درب خانه در اوّل قدم شهید شدند بسیجیان علی شیعیان زهرایند اگر حساب کنی، تازه کم شهید شدند! بسیجیان علی عاشقان عبّاسند شدند کرب‌وبلا هم‌قسم، شهید شدند بسیجیان علی را به تشنگی بشناس ببین که زیر کدامین عَلم شهید شدند ولی من و تو چه کردیم؟ ادّعا کردیم! بسیجیان علی دست کم شهید شدند! به خون خویش نوشتند صبح نزدیک است بسیجیان علی صبحدم شهید شدند ✍🏻 🏷 |
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست تا فاطمه زنده است علی خانه‌نشین نیست ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست در کوچه‌ی مسجد تو زمین خوردی و در ما جز پینه‌ی چون زانوی اُشتر به جبین نیست! انصار هم از خطبه‌ی تو شرم نکردند کردند بهانه که چنان است و چنین نیست غصب فدک این بود که نام تو نباشد پیداست که دعوا سرِ یک تکّه زمین نیست کو چادر خاکی شده، کو دامن مولا؟ تا کِی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست جایی که علی هست معاویّه چه کاره است قرآنِ سرِ نیزه که قرآن مبین نیست ای کاش که خود را برسانم به رکوعش زیرا که بجز نام تواش نقش نگین نیست مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست المنّةُ لِلّه که این است و جز این نیست
🚩 سقوط تمام شهر اگر ناگهان سقوط کند قرار نیست که ایمانمان سقوط کند وطن حکایت عشق است، مال دنیا نیست که با معامله‌ی این و آن سقوط کند! ز پادشاهیِ سلطان‌حسین‌ها چه‌عجب که با محاصره‌ای اصفهان سقوط کند خدا نیاورد آن روز را که مملکتی ز بی‌کفایتی حاکمان سقوط کند به عافیت‌طلبان نرخ ترس و سازش را خبر دهید، که بازارشان سقوط کند نگاه زخمی شهری به استقامت توست مباد سنگرت ای قهرمان سقوط کند بت بزرگ قرار است تکه‌تکه شود به پای بت‌شکن داستان سقوط کند عزیز! یوسف خود را به عالمی نفروش چه‌غم که ارزش پول جهان سقوط کند!