مرد میدان نمای یک، همۀ عاشقان شبیه هم‌اند؟ تو با تمامی‌شان فرق می‌کنی یحیی تو با شهامت طوفان، تو با صلابت نیل یزید و حرمله را غرق می‌کنی یحیی نمای دو، دل و حبس ابد! عقاب و قفس؟! نماز شام تو ترسیم صبح فردا بود قلم به دست گرفتی، نوشتی از غزه صلای صبح در آیینۀ تو پیدا بود نمای باز، خرابه، سکوت، خان یونس نمای بسته، تو بر روی مبل پا برجا شکوهمند، چنان خار چشم شیطان، سخت غرور زندۀ آزادگان شدی یحیی صدای سوختۀ کودکان، محاصره، جنگ عقاب غزه! از این راه برنمی‌گردی «به رغم مدعیانی که منع عشق کنند» تو در میانۀ میدان نبرد می‌کردی نمای آخر این شعر انتفاضۀ توست جدال یک‌تنه با گرگ‌های وحشی مست جدال یک‌تنه با تیر و موشک و پهباد حماس در کف میدان، حماسه با یک دست جواب دشمن و بدخواه را به خون دادی کنار پیکر پاکت دعا و قرآن بود نمای آخر پهبادهای دشمن تو شهادتی‌ست که سنوار مرد میدان بود ✍🏻 🏷