ابر قهرمان نیستند؛ بی‌احساس نیستند... فقط یاد گرفته‌اند در دهان مرگ، امید را زندگی کنند. سوگواریم؛ ولی مقتدرانه. «نصر من الله و فتح قریب» می‌توان صدای بانوانِ مظلوم ِمقتدر بود؛ در کتاب حوض خون می‌گوید وقتی بمباران شد، همه به فضای سبز شهر پناه آوردند. مردها هم ترسیده بودند، چه برسد به بچه‌ها!!! و در آن میان بانویی متوجه بهت و ترس و اندوه کودکان شد؛ جلوی چشم همه، رفت و روی تاب نشست و شروع کرد به بازی... بلند خندیدن و شوخی کردن. کم‌کم بچه‌ها آمدند و صدای خنده‌شان فضای خون و وحشت را کمی آرام کرد. وقتی غم بزرگ است، چاره‌ای نیست. باید بزرگ شویم البته در آغوش هم.. 🖊 @gharare_andishe