من دلم لک زده برای کودکیام؛ روزهایی که دل میبستم به مادر خودم، به دختر همسایه خودمان... آن روزها خیلی دنبال انتخاب کردن نبودم و دل میبستم به همانهایی که بودند. حالا که قدم بلند شده و میتوانم سرک بکشم و قصد انتخاب دارم، دیگر بازی نمیکنم، غرق در شادی نمیشوم و در میان جمع تنهایم. ما همه تنهاییم
تنهاییم چون صاحب اختیار شدهایم صاحب انتخاب شدهایم... نمیدانم چه کسانی میتوانند این حق انتخاب و هزار گزینهی دیگر این جهان را خوب و مفید بدانند! باور کنید اینها معنای زندگی را از میان بردهاند و نمیفهمیم. کاش مانند پیرزنهای پشت کوهی از خدا، از گناه، از طلاق و از هزار جور واژه روشنفکری دیگر میترسیدیم و پشت دستمان را میگزیدیم و هزار بار استغفار میکردیم.
من بشدت دلتنگم...
🖊
#هیچ
@gharare_andishe