بیا که بی تو نباشد مرا بهار ایدوست
بیا که بی تو ندارم دگر قرار ایدوست
توئی بهارِ من و لاله زارِ من ، زینرو
چه حاجتی به بهارست ولاله زار ایدوست
بیا و لطف و کَرَم کن از این دیارِ فنا
مرا بِبَر به دیار خود ای نگار ایدوست
به چشمِ منتظر و پُر زِ آبِ من اکنون
بیا و چهره ی خود را کن آشکار ایدوست
تو را زِ روی ارادت به وقتِ شام و سحر
صدا زدم که بیایی ، هزار بار ایدوست
بیا که دل زِ فراقت به خون نشسته بیا
ببین که دیده به هجرت شداشکبارایدوست
طَلَب مکن تو ز (مهدی) سرودنغز وروان
که رفته ذوق سرایش ،دراین بهار ایدوست
#مهدی_میرابی_جاجرم#هفت_هنر_خراسانی#عضوکانال@golchine_sher