ای آنکه تو زِ دوای کسی اَبا نکنی ندانمت زِ چه دردِ مرا دوا نکنی نظر کنی به خطاکارِ پُرجفا از لطف نظر به جانبِ این بی خطا چرا نکنی به پادشَه بنمائی مَحبّت و زِ چه رو مَحبّتی زِ کرامت بر این گدا نکنی هزار باره گرفتی مرا به تیرِ بلا به دقّتی که یکی باره هم خطا نکنی چه کرده ام که در این ماجرا تو با دل من چه گویمت که چِها کردی و چِها نکنی بِدین حدیثِ غمِ من همه صفا بکنند مگر که میشود ای جان تو هم صفا نکنی خداست بامنِ(مهدی)،کجا روی ای دوست که واهمه زِ عذابِ من و خدا نکنی @golchine_sher