فغان و درد که به کامم زمان نمی آید هم این زمان نرود نه ، هم آن نمی آید زمانِ عمرِ من ای دوست تمام گشت و وَلی ختامِ بختِ سیاهم زمان نمی آید برفته دل زِ برِ ما ، نمیرسددلبر رسیده جان به لبِ ما و جان نمی آید صفای اردیبهشت به جای نخوتِ دی بهار هم نه به جای خزان نمی آید چرا به گوشه ی حاجت نمیرسد آن یار چرا به گوشِ عبادت اذان نمی آید از آن زمان که تو رفتی ز دیده ام ای دوست سروده ای به زبانِ بیان نمی آید اگرچه گشته روان از دو دیده سیلِ سرشک غزل سروده ی " مهدی" روان نمی آید @golchine_sher