‍─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ گریز به روضه حضرت زهرا سلام الله علیها گریز به روضه امام رضا علیه السلام گریز به روضه حضرت زینب سلام الله علیها _یك صبح مى ‏شود كه برایم دعا كنى؟ _یا نیمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟ _مـــــــرغ دل از قفــس تن به دركشى _در آسمان صحـــن و سرایت رها كنى بی وفا نباش،،،زود به زود برو قم،،، دست ادب رو سینه بذار،،،، بگو:یا فاطمه(س)،،، یه جوری گفتم یا فاطمه! یاد این شعر افتادم: _یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم _گشـــــتم ولی قبـر تو را،،، 🔘گریز به روضه حضرت زهرا سلام الله علیها مدینه روضه میخوندیم با صدای آهسته؛،،، آخه اونجا اگه بلند بلند گریه کنی بی احترامی میکنند،،،قانون مدینه همیشه همین بوده،،،، وسط روضه یه پیرمرد آمد دست گذاشت رو شونم گفت: روضه خوان یه سوال دارم؛،،، چند روزه دارم میگردم قبر مادرم رو پیدا نمیکنم،،،،اگه بلدی به من بگو،،، جدی میگفت،،، خیلی جدی،،، _ما را به پادشـــاهى عــــالم در آورى _یعنى كه در حــــریم بلندت گدا كنى _امروزه كاینچنین به كرامت زبانزدى _تا رستخیز بهــرِ شــفاعت چها كنى؟ _تو زائر مدینه ‏اى و طوس مى ‏روى _ما را ببـر كه زائر قبـــرِ رضــــا كنى 🔘گریز به روضه امام رضا علیه السلام قربون کبوترای حرمت امام رضا،،،دلم تنگ شده برات،،،دلت مشهد نمیخواد؟،،، دلت هوای پنجره فولادش رو نکرده؟،،،! حضرت معصومه رو التماس کن،،، بی بی جان،،،، _تو زائر مدینه ‏اى و طوس مى ‏روى _ما را ببر كه زائـر قبـــــــرِ رضا كنى _این جا كه آمدى، سخن از تازیانه نیست،،، به نیت دیدن برادر از مدینه حرکت کرد،،،یادش میاد اون روزی که برادر میخواد از مدینه حرکت کنه،،،بی بی ها،،، دخترا،،، همه رو گفت بیاید برا من گریه کنید،،،، آقا گریه پشت سر مسافر خوب نیست،گریه کردن،،، فرمود:گریه کنید! اون مسافری که به وطن برمیگرده پست سرش نباید گریه کرد،، حضرت معصومه حرکت کرد با برادرا،خاندان،اهلبیت،،، شهر ساوه دشمنای اهلبیت اومدن،برادراشو کشتن،خاندانش رو کشتن،،، مریض شد این صحنه ها رو دید،قربونت برم،،، فرمود:من رو قم ببرید،،، خدا روشکر یه جای نزدیک بود بهش پناه ببرید،،، آخه فرمود: از پدرم شنیدم که موسی بن جعفر فرمود:قم محل سکونت شیعیان ماست،،، راهی هم از ساوه تا قم نبود،،، فدای عمه جانت بشم،،، 🔘گریز به روضه حضرت زینب سلام الله علیها عصر روز یازدهم جایی رو نداشت بره،،، همه رو سوار کرد؛،،، کجا میخوان ببرنت زینب؟،،، بی بی حضرت معصومه وارد قم شد؛،،، مریضه؛مردم قم همه جمع شدن،همه احترام کردن؛،،، همه دست ادب به سینه گذاشتن؛،،، بزرگ خاندان اشعری آمد،،، خودش افسار مرکب بی بی رو گرفت؛پیرمرد پیاده میرفت بی بی سواره بود،،، آی بی بی! میدونی شهر شام چه خبر بود؟،،، همه جمع شدن اما کسی دست ادب به سینه نذاشت؛،،، مردای شام دستاشونو مشت کرده بودن،،،سنگ آماده کرده بودند؛،،، کسی ناقه ی دختر علی رو هدایت نکرد؛،،، بی بی همه تازیانه ها آماده بود،،، خودم دیدم که عمه،،، ای بی بی ای کاش من شهر شام بودم وقتی اون دستای نامرد بلند میشد،،، یه دستو نیگه میداشتم،،، میگفتم این دخترا تازیانه کم نخوردن،،،سیلی کم نخوردن،،، ای حسیییین،،، _این جا كه آمدى سخن از تازیانه نیست _حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست _در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست _یعنى سلام مـردم تو وحشـــیانه نیست _ســــــیلى نزد كســـى به رُخ داغـدار تو _اینجاخبر زخون دل و دردِ شانه نیست،،، ⭕️کانال متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام-(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─